• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4306 -
  • ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۵ بهمن

دعوا

سروش صحت

راننده تاكسي ايستاد تا مسافري را كه مي‌خواست پياده شود، پياده كند. ماشين عقبي كه معلوم بود عجله دارد، بوق طولاني زد. راننده گفت: «يعني چي؟... براي چي داره بوق مي‌زنه؟» و در جواب ماشين عقبي يك بوق ممتد زد و به راه افتاد. ماشين عقبي به علامت اعتراض دو تك‌بوق زد. راننده تاكسي هم سه تك‌بوق زد. راننده ماشين عقبي در حالي كه ويراژ مي‌داد تا از كنار تاكسي رد شود، يك بوق خيلي طولاني و ممتد زد. راننده تاكسي ديگر بوق نزد و فقط زير لب گفت: «استغفرالله.» مردي كه كنار راننده نشسته بود، گفت: «اعصاب‌تون را خرد نكنيد.» راننده گفت: «نه بابا، چيزي نبود.» زني كه عقب تاكسي نشسته بود، گفت: «من گفتم الان دعواتون ميشه» . راننده گفت: «دعوامون كه شد ولي دعوا، بوق بود.»

مردي كه جلوي تاكسي نشسته بود گفت: «كاش همه دعواها بوقي بود.» راننده گفت: «دعواها همه‌اش بوقيه، بيخودي بزرگش مي‌كنن.» راننده ماشيني كه كنارمان بود سرش را از پنجره بيرون آورد و رو به راننده تاكسي گفت: «رواني، چرا اينقدر بوق مي‌زني؟» راننده گفت: «جواب اين يكي را چي بدم؟»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون