رئال مادريد با برتري در زمين آژاكس نيمي از راه صعود را طي كرد
سندرم خوششانسي كهكشانيها
علي ولياللهي
رئال مادريد در شبي سخت، در بندر آمستردام، موفق شد آژاكس جوان و هجومي را شكست دهد. در ديداري كه ميتوانست با برد هلنديها به پايان برسد اما بيدقتي مهاجمان آژاكس، كمكداور ويديويي و تجربه مادريديها باعث شد نتيجه جور ديگري رقم بخورد. در كنار همه اتفاقات قابل بحث بازي، خوششانس بودن رئال مادريد، دوباره سر زبانها افتاد. عادل فردوسيپور، گزارشگر بازي هم بعد از برخورد توپ به تيرك دروازه كورتوا و آفسايد اعلام شدن گل آژاكس به شكل ميليمتري گفت: رئال معمولا تيم خوششانسي است. بايد گفت كه اين تنها نظر عادل نيست، نظر تقريبا تمام كساني است كه تماشاچي حرفهاي فوتبال هستند و طرفدار رئال مادريد نيستند. باور عمومي فوتبالدوستان جهان اين است كه قوهاي مادريد هميشه بهره ويژهاي از شانس ميبرند و افتخارات آنها در سالهاي اخير بهشدت به اين پارامتر گره خورده. انگار آن پرندهاي كه اقبال با خودش به همراه ميآورد هميشه روي سر كهكشانيها در حال بال بال زدن است. نمونههاي اين ادعا هم كم نيست. كافي است سري به بازيهاي مهم رئال مادريد بزنيم تا به راحتي چند مورد را پيدا كنيم. اصلا در همين هفته گذشته رئال در بازي مقابل اتلتيكو با دخالت VAR بازي را برنده شد، بعد در بازي با آژاكس گل تيم حريف آفسايد اعلام شد تا سرخيو راموس بگويد من جزو طرفداران سيستم كمكداور ويديويي هستم؛ اظهارنظري كه سوژه طنز كاريكاتوريستها و كاربران شبكههاي مجازي شد. به اين خاطر كه همه ميدانند اگر در فصول قبل اين سيستم وجود داشت رئال احتمالا دو قهرماني از سه قهرمانياش را به دست نميآورد. در فينال ميلان، مقابل اتلتيكو گل تيم رئال آفسايد بود و در بازي نيمه نهايي با بايرن مونيخ در فصل قبل، بايد يك ضربه پنالتي براي بايرنيها به خاطر اصابت توپ به دست مارسلو اعلام ميشد؛ ضمن اينكه دو سال قبل باز هم در بازي با بايرن مونيخ گل رونالدو به باوارياييها آفسايد بود. انگار رئال تيمي است كه در نبود سيستم كمك داور ويديويي از جاي خالي اين فناوري بهره ميبرد و در حضور اين سيستم از بودنش استفاده ميكند. اين تازه فقط در بحث اشتباهات داوري است. اگر بخواهيم به تمام اتفاقات بازيهاي رئال نگاه كنيم ميتوانيم به مصدوميت صلاح و اشتباهات عجيب و غريب كاريوس در فينال كييف و برخورد شوت كاسميرو با پاي مدافع يوونتوس و گل شدنش در فينال كارديف كه روند بازي را كاملا به هم ريخت و چندين مورد ديگر اشاره كنيم.
در تعريف شانس، آنچه بيش از همه مهم به نظر ميرسد، مولفه خارج از كنترل بودن آن است. يعني اتفاقي است كه خود شخص در به وجود آمدنش نقشي ايفا نميكند و هيچ كس نميداند اين شانس ناگهان از كجا سر ميرسد. چرا براي بعضيها رخ ميدهد و براي بعضيها نه. حتما ماجراي خوششانسترين آدم زمين را شنيدهايد. كسي كه در سقوط هواپيما به صورت اتفاقي، بين ميليونها جاي ممكن، داخل يك انبار كاه، آن هم از طريق دودكش انبار، سقوط ميكند و نجات مييابد. شايد در نگاه اول وضعيت رئال مادريد هم چيزي شبيه به سرنوشت همان آدم است. انگار اتفاقاتي در زمين فوتبال رخ ميدهد كه خود بازيكنان رئال نقشي در آن ندارند و ميتوان گفت صرفا خوش شانسي محض است. مثلا ضربه تاديچ كه به تيرك عمودي دروازه كورتوا خورد در حالي كه همه منتظر بودند توپ گل شود. يا همان صحنه آفسايد كه واقعا فاصله چند ميليمتر بود. جالب است كه روي هر دو صحنه بازيكنان رئال اشتباه كردند اما دست تقدير اجازه نداد تاوان اشتباهاتشان را بپردازند. روي صحنه تيرك رگيلون دفع توپ اشتباه داشت و در صحنه گل آفسايد كورتوا نتوانسته بود شوتي ساده را يك ضرب مهار كند. با اين حال مجازات نشدند و فرصت ديگري به آنها داده شد؛ فرصتي كه شايد تصور شود به ديگران داده نميشود.
بايد بپذيريم كه شانس جزيي از فوتبال است. نميتوان هم تعريف دقيق يا دليل محكمي براي آن پيدا كرد. مثل يك سندرم. با اين حال تصور اينكه شانس در فوتبال فقط براي بعضيها رخ ميدهد كمي غلوآميز به نظر ميرسد. بياييد اين شكلي به ماجرا نگاه كنيم. آيا تيمهاي ديگر از نعمت شانس بيبهرهاند؟ مثلا همين هفته اخير فوتبال اروپا را نگاه كنيم. بازي منچستر با پاري سنژرمن. آيا اين شانس سولشر و شاگردانش نبود كه دو تا از بهترين بازيكنان حريف نبودند؟ منچستر از اين شانس چطور استفاده كرد؟ يا تيم رم؛ تيمي كه با بهترين قرعه ممكن به عنوان تيم روبرو شد و از ميان تمام قدرتهاي فوتبال اروپا خورد به تيمي كه شايد صلاحيت حضور در دور حذفي حتي به عنوان تيم دوم را هم نداشت، يعني پورتو. رم از شانس به دست آمدهاش نهايت استفاده را كرد و در خانه با دو گل از حريف پيش افتاد اما احتمالا آن قدر هيجانزده شده بود كه به راحتي اجازه داد حريف پرتغالي يك گل در المپيكو بزند. يعني خود رميها شانسشان را خراب كردند و حالا كارشان در بازي برگشت دشوار شده. نمونهها زياد است. آن قدر كه بتوان ادعا كرد توزيع شانس در فوتبال تقريبا به صورت يكسان است. شايد اگر چند رياضيدان بنشينند و حساب، كتاب كنند، بتوانند ثابت كنند كه همه تيمهاي جهان در طول حياتشان تقريبا به صورت يكسان از اقبال بهره بردهاند؛ نتيجهاي كه درك شهودي فوتباليهاي غير متعصب هم آن را نشان ميدهد. در عين حال همچنان سوال اساسي وجود دارد. اينكه اگر شانس همه تيمها مساوي است، شانس رئال كمي مساويتر است! يا اگر بهتر بگوييم، اين تيم در جاهايي خوششانسي ميآورد كه خيلي مهم است. مثلا در فينالها. يا در بازيهايي كه بايد بازنده شود اما نميشود و البته نكته مهم هم دقيقا همينجا است.
بياييد تصور كنيم رئال مادريد در بازي فينال با اتلتيكو، يوونتوس يا ليورپول قهرمان نميشد. بياييد تصور كنيم اين تيم با حذف مقابل بايرن از گردونه رقابتها خارج ميشد. بياييد تصور كنيم آژاكس بازي خودش مقابل رئال را ميبرد. نه با آن توپي كه به تيرك خورد و نه با آن توپي كه آفسايد اعلام شد. بلكه با همان گل حكيم زياش و با نتيجه يك بر صفر. يعني همه آن اتفاقاتي كه به عنوان خوششانسي رئال مطرح شد رخ ميداد و باز هم رئال ميباخت. آيا كسي از خوششانسي رئال حرف ميزد؟ به احتمال زياد نه. آيا اگر رئال به قهرماني اروپا نميرسيد كسي ميگفت اين تيم خوششانس است و داور فلان و بهمان؟ احتمالا نه! ما زماني در مورد خوششانسي كسي حرف ميزنيم كه آن خوششانسي به موفقيت ختم شده باشد. يعني اگر كسي خوششانسي بياورد اما به موفقيت ختم نشود ما در موردش حرف نميزنيم. برگرديم پيش دوستمان در انبار كاه. اگر اين آدم با وجود افتادن در انبار كاه از طريق دودكش زنده نميماند، كسي از خوششانسياش حرف ميزد؟ با اينكه اين واقعا شانس فوقالعادهاي است كه يك نفر در سقوط هواپيما بيفتد در انبار كاه؛ آن هم از كانال دودكش كه اندازه رد شدن يك آدم جا دارد. مورد خوششانسي رئال هم به اين شكل است. همه تيمها با ميزان شانس تقريبا برابر از گردش توپ گرد بهره ميبرند اما آن تيمي كه از شانسهايش به بهترين شكل ممكن استفاده ميكند، به موفقيت ميرسد. البته اين فقط يك فاكتور از فوتبال است و زماني كه در كنار تلاش و تفكر مربي و آمادهسازي و هزار چيز ديگر قرار ميگيرد مجموعه فوتبال را تشكيل ميدهد.
البته ميتوان از منظر ديگري هم به ماجرا نگاه كرد. اينكه رئال مادريد با توجه به سابقهاش و اعتماد به نفسي كه دارد، روي تيمهاي مقابل تاثير ميگذارد. مثلا بازيكنان آژاكس در بازي با حريف تقريبا تحتتاثير نام رئال قرار داشتند. آنها خيلي عالي تا مقابل دروازه كورتوا ميرسيدند اما نميتوانستند از موقعيتها استفاده كنند. دولبرگ و زياش و تاديچ چندين بار صاحب موقعيت گلزني شدند اما موفق نشدند جز يك بار. شايد بتوان گفت بازيكنان جوان آژاكس كمي دچار ناباوري بودند. نسبت به اينكه آنها كساني هستند كه ميتوانند دروازه تيمي كه سه قهرماني پياپي اروپا را دارد باز كنند. شايد همين سه بازيكن اگر در موقعيت يكسان اما مقابل تيمي از ليگ هلند قرار ميگرفتند، به راحتي گلزني ميكردند. پس بايد گفت كه بخشي از آنچه به عنوان هاله شانس دور تيم رئال مادريد معرفي ميشود، در واقع هالهاي است متشكل از شخصيت كه حريف را تحت تاثير قرار ميدهد و وادار به اشتباه ميكند.