سي و چهار سال از عمر جشنواره موسيقي فجر ميگذرد و بطور طبيعي وقتي صحبت از مفهوم عمر به ميان ميآيد، مفاهيمي چون رشد، تكامل و ثبات را به ذهن متبادر ميكند. يك جشنواره موسيقي سيوچهار ساله احتمالا از يك جشن كوچك و اجراهاي محدود آغاز شده و كمكم توانسته با استمرار در برگزاري، توجه موزيسينهاي ديگر را به خود جلب كند و تا جايي پيش برود كه آوازهاش در منطقه و پس از آن در جهان بپيچد. در طول اين سيوچهار سال احتمالا بايد افرادي از اعتبار خود خرج و در اين جشنواره شركت كنند و اين كسب امتياز براي يك جشنواره نيازمند حضور مذاكرهكنندگان كار بلد و قوي باشد كه بتوانند اين امتياز را از شخصيتهاي جهاني بگيرند. اما احتمالا و بهطور طبيعي جشنواره خودش هم داراي اعتبار ميشود و ورق بر ميگردد و حالا اين افراد جهاني هستند كه براي كسب اعتبار هنري در يك جشنواره معتبر شركت ميكنند.
احتمالا يك جشنواره سي و چهار ساله داراي يك اساسنامه مشخص و قابل دفاع است كه يك تيم كارشناس و خبره آن را تدوين كردهاند. در جريان رشد جشنواره، بخشهايي را به آن اضافه يا از آن كم كردهاند. اينكه در جريان يك جشنواره از كسي تجليل بشود يا به كساني جوايزي اهدا شود، احتمالا بايد در همان سالهاي اوليه مشخص شود. اينكه جشنواره، رقابتي باشد يا غير رقابتي، داخلي باشد يا بينالمللي، در بخش داخلي، رقابتي باشد يا نباشد، رقابت ميان اجراهاي جشنواره باشد يا توليدات يكسال موسيقي كشور در معرض داوري قرار گيرد، موضوعاتي هستند كه ويژگي و شناسنامه اصلي يك جشنواره را تشكيل ميدهند پس احتمالا جزو موارد اوليه اساسنامه آمده است.
توضيحات بالا كه همواره با قيد احتمال آورده شده، مفروضات يك جشنواره با سابقه است؛ جشنوارهاي كه بيش از سي سال سن دارد و احتمالا بايد بيشتر موارد بالا برايش شفاف تعريف شده باشد اما ما جشنوارهاي داريم سي و چهار ساله كه هنوز شخصيتش شكل نگرفته! هنوز مشخص نيست كه ماهيتش چيست! هنوز نميدانيم كه اين جشنواره، رقابتي است يا جشني است براي ارتباط بيشتر مردم با موسيقي و همچنان پس از سي و چهار سال، اندر خم يك كوچه است.
جشنواره موسيقي فجر كه متولي آن وزارت ارشاد است تا به امروز با مديريت افراد مختلف برگزار شده و طبيعتا هر تيم برگزاركننده، موافق و مخالفان خود را دارد. شايد يكي از دلايل عدم رشد جشنواره همين باشد اما به هرحال جشنواره موسيقي فجر بسيار خامتر از سن و سال خودش است و اگر رشدي هم داشته صرفا در كميت بوده و اعتباري به دست نياورده است.
تكليف را روشن كنيد
تعريف جشنواره همواره تغيير كرده است. يك سال رقابتي برگزار ميشود، سال بعد رقابت كنار گذاشته ميشود. يك سال به آثار موسيقي در بازه زماني مشخص جايزه ميدهند، يكسال ديگر از بين اجراها، اجراي برگزيده انتخاب ميكنند. اينها نشاندهنده اين است كه در آستانه سي و پنج سالگي، هنوز ماهيت جشنواره مشخص نيست و هر ساله به فراخور احوالات مديران و مسوولان حوزه موسيقي كشور، جشنواره به شكل سليقهاي برگزار ميشود.
اما دوره سي و چهارم با اميدهاي فراواني آغاز شد؛ اميدهايي كه با تصويب آييننامه اجرايي جشنواره در خرداد سال جاري به وجود آمد. گرچه آييننامه همچنان ايراداتي داشت اما وجود همين دو فصل و نُه بخش و يك تبصره، اين اميد را زنده كرد كه شايد امسال آغازي بر ثبات و رشد جشنواره باشد.
در بخش اول اين آييننامه كه شامل اهداف جشنواره ميشود و در اولين بند آورده شده كه يكي از اهداف جشنواره، تحقق سياستهاي كلان فرهنگي نظام جمهوري اسلامي در حوزه هنر موسيقي است. اين عبارت بسيار كلي بوده و در واقع سياستهاي كلان فرهنگي در بخش موسيقي لااقل براي نگارنده مشخص نيست و سوال اينجاست كه آيا همين سياستهاي كلان فرهنگي، سيماي جمهوري اسلامي ايران را از نشان دادن ساز منع ميكند؟
دومين هدف از برگزاري جشنواره موسيقي فجر، اعتلاي هنر موسيقي و ارتقاي سليقه و فرهنگ شنيداري مخاطبان عنوان شده! كه با نگاهي گذرا به اجراهاي پاپ در برج ميلاد كه طيف وسيعتري را جذب خود ميكند اين سوال به وجود ميآيد كه چگونه ميتوان با انتخاب خوانندگاني كه اوج هنرشان خواندن ترانههاي «دونه دونه» و «دلبريتو كمترش كن» است، ميشود سليقه مخاطب را ارتقا داد. شايد هم اين نوع از موسيقي و ترانه از نظر تدوينكنندگان آييننامه، عيار بالايي دارد كه سطح سليقه مخاطب را جابهجا ميكند!
«توسعه روابط بينالمللي از طريق گفتمان فرهنگي-هنري و آشنايي متقابل هنرمندان و مخاطبان ايراني و غيرايراني با دستاوردها و ويژگيهاي موسيقي طرفين» يكي ديگر از اهداف جشنواره است اما نگارنده اطلاع دارد كه خبرنگار روزنامه اعتماد يك نصف روز را در تهران به دنبال يكي از موزيسينهاي خارجي جشنواره گشت و آخر سر هم با برخورد تند يكي از عوامل جشنواره كه اتفاقا سمت اجرايي هم نداشته است روبرو شده و اين مصاحبه انجام نشده است. وقتي يك خبرنگار حرفهاي موسيقي كه مسلط به زبان است، نميتواند با آرتيست مورد نظر خود مصاحبه كند چگونه قرار است روابط بينالمللي را از طريق گفتمان فرهنگي- هنري توسعه دهيم؟ وقتي هنرمند صبح از راه ميرسد و شب، بعد از اجرايش يك راست به فرودگاه ميرود كدام گفتمان بينالمللي صورت ميگيرد؟
بودجه دولتي صرف اجراي
آثار دبير جشنواره
از طرفي ديگر در فهرست قطعات اجرا شده در جشنواره در كمال تعجب ميبينيم كه گروه اسلووني امئل و گروه آتلاس از دانمارك، ماري دولي از ايرلند، اركستر سمفونيك تهران به رهبري شهرداد روحاني و اركستر رتوريك به رهبري نصير حيدريان، قطعات ساخته شده توسط دبير هنري جشنواره را اجرا ميكنند. نگارنده شاهد اجراي يكي از قطعات بود كه چيزي جز يك موتيف تكرار شونده نبود و از پس آن نه ارتقايي شكل ميگرفت و نه گفتماني پديد ميآمد. تازه اگر شاهكار هنري هم باشد به كدام دليل يك آهنگساز حق دارد كه بودجه دولتي را صرف اجرا و ضبط آثار از پيش ساختهاش كند؟ چه بسيار آهنگسازان جوان و البته مستعدي در ايران هستند كه به دليل نداشتن بودجه براي اجراي اثرشان، عطاي همهچيز را به لقايش بخشيدهاند و كارهايشان گوشه گنجه خاك ميخورد.
علاوه بر اين نوازندگان و گروههاي حاضر در جشنواره به دو بخش فراخوان (كه توسط هيات انتخاب برگزيده شدند) و دعوتشدهها تقسيم ميشوند كه كفه دعوتيها نسبت به فراخوانيها سنگينتر بود و به نظر ميرسيد برگزاركنندگان، نگاه ويژهاي به كيفيت اجراها داشته باشند. اما شرح نمونهاي از همين دعوتها خالي از لطف نيست. در شب چهارم جشنواره و در سئانس پاياني تالار وحدت كه يك سالن/سانس ويژه به حساب ميآيد به استاد محمد اسماعيلي و گروه شاگردانشان اختصاص يافته بود. برنامهاي كه بيشتر شبيه به تمرين و مشق كردن تنبك به حساب ميآمد تا يك اجراي حرفهاي و در خور جشنواره؛ اجراي ريتمهاي ساده كه ميتوان آنها را در كتابهاي ابتدايي آموزش تنبك يافت و تكرار مداوم آنها در واقع مخاطبان آن برنامه با صرف هزينه و در قالب جشنواره شاهد يك اجراي آموزشگاهي بودند.
در آخرين بند از بخش اهداف جشنواره آمده است «شناسايي و تبيين چارچوبها و استانداردهاي كيفي گونههاي موسيقايي». سوال اين است كه اساسا تبيين چارچوبها و استانداردهاي كيفي گونههاي موسيقي جايش در جشنواره است؟ آيا نبايد اين استانداردها قبلا تبيين شود و جشنواره عرصه اجراي اين استانداردها باشد؟ وقتي يك استاد مسلم و بزرگوار موسيقي تصميم ميگيرد كه جشنواره را تبديل به جايگاهي براي يك اجراي هنرستاني كند يا در يك دو نوازي از پيش تمرين نشده، بارها و بارها با ناهماهنگيهايي از قبيل افتادن از ريتم، ناكوكي ساز و نداشتن يك پايان مشخص، چنين اجرايي را جلوي چشمان مخاطب به نمايش ميگذارد، چطور ميتوانيم از مخاطب انتظار داشته باشيم كه آداب شنيدن در يك كنسرت را رعايت كند؟
رگبار شاتر عكاسان و اعتراض روحاني
جشنوار در چشمانداز خود بهصورت مكتوب، اين مفهوم را بر دوش ميكشد كه بايد اعتبار منطقهاي و جهاني كسب كند؛ فارغ از اينكه هنرمندان دعوت شده به اين جشنواره، تا چه ميزان از اين اعتبار برخوردارند.
اما تيم اجرايي جشنواره همواره نوك پيكان انتقادات است در حالي كه اين تيم سياستهايي را اجرا ميكند كه در آييننامه بر آنها تاكيد شده است. به عنوان مثال در آييننامه تاكيد شده كه ستاد اجرايي موظف است بهطور كامل و دائم پاسخگوي اصحاب رسانه باشد و اين اتفاق بهطور كامل در حال انجام است اما كوچكترين دستورالعملي در ارتباط با اصحاب رسانه وجود ندارد. جايگاهي براي عكاسان در نظر گرفته نشده و آنها آزادند در هر زمان و در هر مكاني كه ميخواهند مشغول عكاسي باشند. در واقع هيچ مقرراتي براي عكاسان وجود ندارد و اين هرج و مرج حتي تا جايي پيش رفت كه اعتراض شهرداد روحاني را به همراه داشت. زمان اجراي اركستر و در بخشهايي از رپرتوار، تنظيم قطعات به شكلي بود كه اركستر بايد بسيار (آهسته) پيانو اجرا ميكرد ولي صداي رگباري شاترها تمركز رهبر و نوازندگان را به هم ميزد. مشابه همين اتفاق در تالار رودكي و در اجراي گروه كر ارديبهشت رخ داد. ورود و خروج تماشاگران در حين اجراها و نبود ساز و كاري كه دست كم، متاخرين را مابين قطعات به سالن راه دهد نيز از ديگر اشكالاتي است كه همواره در جشنوارههاي موسيقي فجر ديده ميشود. در حالي كه آييننامه اجرايي جشنواره خلاصهتر از آن است كه اين موضوعات را در برگيرد. اگر در سالهاي پيشين پاويوني براي خبرنگاران در نظر گرفته ميشد كه ميتوانستند براي مخابره اخبارشان اندك زماني را آنجا سپري كنند، امسال جايي براي اين منظور در نظر گرفته نشده بود و خبرنگاران كه از عصر در سالنهاي اجرا (در اينجا مشخصا وحدت) بودند، بايد سردرگم از اين طبقه به آن طبقه ميرفتند.
جشنواره موسيقي فجر قرار است پيوندي بين مخاطب و موسيقي باشد، قرار است تصوير درست و البته زيبايي از موسيقي ايران به جهان ارايه دهد. قرار است فرامنطقهاي عمل كند و در عين حال قرار است تابع قوانين كشور باشد و در نتيجه از گروههايي دعوت ميشود كه كارهايشان از دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، مجوز اجرا ميگيرند. اين در حالي است كه مهمانان خارجي جشنواره يا از اين فيلترها عبور نميكنند يا طوري انتخاب ميشوند كه با شرايط و ضوابط كشور هم سو باشند. از آنجا كه متولي جشنواره، وزارت فرهنگ و ارشاد است و افراد تصميمگيرنده در اين نهاد، در جشنواره هم بر مسند تصميمگيري تكيه ميزنند، احتمال حضور موزيسينها و گروههاي ايراني كه يكبار پشت در مجوز ماندهاند، بسيار ضعيف و تقربيا غير ممكن است. اين در حالي است كه گروههاي خارجي با كيفيت به مراتب پايينتري نسبت به گروههاي داخلي، با بودجههاي كلان به اين جشنواره دعوت ميشوند و بهترين سالنها در اختيارشان قرار ميگيرند.
از طرف ديگر يكي از وظايف برگزاركنندگان چيدمان گروهها در سالنها است كه امسال از ضعف عمدهاي رنج ميبرد. چنانكه بعضي اجراهاي كم مخاطب در سالن وحدت و اجراهاي پر مخاطب در سالنهاي كوچكتر برگزار شد؛ به عنوان مثال اجراهايي مثل گروه امئل يا آنسامبل آتلاس با مخاطب كم در وحدت روي صحنه رفتند و نيمي از سالن خالي بود اما اجراي رافائل ميناسكانيان در تالار رودكي برگزار شد و دو روزه تمامي بليتهايش به فروش رفت. غير از آن بزرگترين سالن موجود (برج ميلاد) به موسيقي پاپ اختصاص داده شده كه البته گروههاي دعوت شده هم كيفيت معلوم خود را دارند.
جشنواره برگزار نكنيم!
برگزاري جشنواره به اين شيوه نه تنها به ارتقاي سليقه مخاطبانش كمك نميكند كه مخاطبان خوش سليقه را هم از شوق شركت در جشنواره مياندازد. در واقع اگر بنا بر از بين بردن موسيقي در كشور باشد، اين شيوه برگزاري جشنواره فجر، بهترين راه است؛ گويي جشنواره براي برگزاركنندگانش يك تكليف است كه بايد انجام شود. شكل يك كار اداري خستهكننده و خشك كه هيچ رغبتي براي برگزاري آن وجود ندارد. در چنين شرايطي بهترين و عاقلانهترين پيشنهاد اين است كه جشنواره برگزار نكنيم! چه لزومي دارد زماني كه نميتوانيم خيلي از موزيسينهاي مطرح خارجي را به خاطر ضوابط و قوانين كشور، دعوت كنيم، جشنواره برگزار كنيم؟ چه اصراري داريم وقتي تلويزيون ملي و رسمي كشور، مشكلات جدي با موسيقي دارد، جشنواره موسيقي برگزار كنيم؟ عدهاي از موزيسينهاي كشور مجوز آلبوم ندارند و عدهاي هم همواره موفق به اخذ مجوز ميشوند؛ چرا بايد يك جشنواره يكنواخت با برنامههاي تكراري برگزار كنيم؟ تكليفمان براي رقابتي شدن جشنواره معلوم نيست و هر سال يك تصميم جديد گرفته ميشود؛ با وجود اين بيثباتي چرا هر ساله ملزم به تكرار آن هستيم؟ بازار موسيقي در ايران يك بازار داخلي است و قانون كپيرايت به درستي اجرا نميشود؛ يك هنرمند خارجي با اين وضعيت چرا بايد با ما تبادلات هنري داشته باشد؟ موسيقي ما به لطف وزارت ارشاد در حد برگزاري چند كنسرت در سال، پخش تيتراژ سريالها، موسيقي متن و پاپهاي امروزي مانده است، شايد بهتر باشد ديگر زحمت برگزاري جشنواره موسيقي را به خودمان ندهيم.
گروههاي خارجي با كيفيت به مراتب پايينتري نسبت به گروههاي داخلي، با بودجههاي كلان به اين جشنواره دعوت ميشوند و بهترين سالنها در اختيارشان قرار ميگيرند. يكي از وظايف برگزاركنندگان چيدمان گروهها در سالنها است كه امسال از ضعف عمدهاي رنج ميبرد. چنانكه بعضي اجراهاي كم مخاطب در سالن وحدت و اجراهاي پر مخاطب در سالنهاي كوچكتر برگزار شد؛ به عنوان مثال اجراهايي مثل گروه امئل يا آنسامبل آتلاس با مخاطب كم در وحدت روي صحنه رفتند و نيمي از سالن خالي بود اما اجراي رافائل ميناسكانيان در تالار رودكي برگزار شد و دو روزه تمامي بليتهايش به فروش رفت. غير از آن بزرگترين سالن موجود (برج ميلاد) به موسيقي پاپ اختصاص داده شده كه البته گروههاي دعوت شده هم كيفيت معلوم خود را دارند.