اصولگرايان؛ در جستوجوي وحدت
«وحدت» حلقه گمشدهاي است كه اصولگرايان براي رسيدن به آن هم در بزنگاههاي انتخابات هميشه تا يكقدمي آن ميروند اما نهايتا آنچه شامل حالشان ميشود چيزي جز چنددستگي نيست. شاهد اين ادعا هم انتخاباتهايي است كه تاكنون برگزار شده؛ ائتلاف سال 92 قاليباف، حدادعادل و ولايتي كه به ائتلاف 2+1 معروف شده بود، يكي از همان ائتلافهايي بود كه با نزديك شدن به انتخابات رياستجمهوري زمزمههاي اختلاف در آن جديتر شد و نهايتا فقط حدادعادل بود كه لحظه آخر حاضر شد دست از رقابت بردارد و از انتخابات كنار بكشد. بگذريم از اينكه همين اختلاف در يك جمع سه نفره تا مدتها جدالهايش در اردوگاه راست ادامه داشت اما درست يك سال و نيم بعد از آن ماجرا حرف و حديثها براي رسيدن به يك وحدت براي استمرار مجلس اصولگرا شكل گرفت؛ اسمش هم شد «ائتلاف بزرگ اصولگرايان» آن هم با شعار معيشت، امنيت، پيشرفت. هر چند اين ائتلاف با سرليستي حدادعادل به انتخابات راه پيدا كرد اما نتوانست در مقابل ليست اميد موفقيتي كسب كند در عين ناباوري همه آنها حتي سرليست اين ائتلاف پشت در مجلس دهم ماندند. نكتهاي كه در اين ميان وجود اين بود كه هرچند تصور ميشد بالاخره وحدت اصولگرايي در جريان اين ليست محقق شده اما اتفاقا اين ليست همان ائتلافي بود كه اختلافات درموردش زياد بوده است. همين كه محمدرضا باهنر حاضر نميشود نامش در ميان اين ليست قرار بگيرد يا وقتي مهدي كوچكزاده و غفوريفرد به صورت انفرادي وارد گردونه انتخابات ميشوند، نشان ميدهد يك پاي اين ائتلاف ميلنگد. بعد از پايان انتخابات كمكم سكوت اصولگرايان هم شكسته ميشود و همه از ايرادات آن صحبت ميكنند.
جمنا و آخرين اميد اصولگرايان
تجربه ائتلاف بزرگ كم بود ماجراي جمنا هم به آن اضافه شد. روزهاي پاياني سال 95 بود كه خبر تشكيل ائتلاف سههزار نفره اصولگرايان به نام جمعيت مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي يا همان (جمنا) به تيتر يك رسانههاي اصولگرا تبديل شد. اما همان اولين كنگرهاش چند غايب اصلي داشت و آن جبهه پايداري بود. غيبتي كه نشان دهنده اولين تقابلها ميان جناح راست سنتي و نواصولگرايان بود. نهايتا با ميدانداريهايي كه صورت گرفت جمنا منهاي پايداري به گزينه ابراهيم رييسي رسيد و روزهاي آخر اختلافات ميان حاميان رييسي و حاميان قاليباف زياد شد؛ هر چند با وجود اختلاف نظر قاليباف با وجود ميل باطنياش در مصلاي تهران دست رييسي را بالا گرفت و به نفع او از انتخابات بيرون رفت اما بسياري از اصولگرايان معتقد بودند عملكرد جمنا در جريان انتخابات 96 نه تنها به وحدت ختم نشد بلكه اختلافاتي را هم كليد زد؛ تا جايي كه چند روز بعد از اعلام نتايج انتخابات، قاليباف در برابر دوربينهاي صدا و سيما حاضر ميشود سيل انتقاداتش را روانه اردوگاه اصولگرايي ميكند. البته او به همين صحبتها بسنده نميكند و چند ماه بعد خطاب به جوانان اصولگرا بيانيهاي ميدهد تا نواصولگرايي را درست مقابل طيف سنتي اصولگرايان يا جامعه روحانيت مبارز قرار دهد. او در اين بيانيه كه آبانماه منتشر شد مينويسد: «ميبينيم اين جريان هم در ارايه كارنامه، كارنامه قابل قبول و قابل دفاعي ندارد. حتي در هدفگذاري و روش و ابزار هم بد سليقگي داشته است؛ هر چند برخي بزرگان اصولگرا شايد نپذيرند. نواصولگرايي با فرهنگ پدرخواندگي ساخته نميشود. نواصولگرايي پدرخوانده نميخواهد. هيچ كس ديگر حق ندارد به عنوان پيشكسوت جلوي بروز اين ظرفيت عظيم جوانان باانگيزه و پخته را سد كند».ما هميشه گفتهايم اگر آقايان به اصلح برسند ما اصلح را حمايت ميكنيم. اگر بهترين را انتخاب كرديد واقعا پاي او ميآييم، مگر آقاي رييسي همين طور نشد؟ آقاي رييسي را يك عده ديگر از دوستان معرفي كردند و به آن رسيدند و جامعه مدرسين بيانيه داد و جناب آقاي آيتالله يزدي بيانيه دادند و ما هم ديديم، واقعا آدم خوبي است و حمايت هم كرديم.
تافته جدابافته پايداري
از يك سو «شوراي وحدت» و از سوي ديگر زمزمه اتحاد زير چتر جامعه روحانيت مبارز؛ اينها مهمترين تحركاتي است كه اين روزها از جانب اصولگرايان با هدف فتح ساختمان پاستور به گوش ميرسد. اما نكته قابل توجه در اين است كه چه در زمان جلسات شوراي وحدت كه با حضور 24 تشكل اصولگرايي فعاليتش آغاز شد و چه سلسله جلسات جامعه روحانيت مبارز با جريان اصولگرايي، «جبهه پايداري» يكي از غايبان اصلي اين فعاليتها بوده است. مرتضي آقاتهراني روز جمعه در گفتوگو با برنامه دستخط موضوعاتي را مطرح ميكند كه يادآور اظهاراتش در زماني است كه اولين كنگره جمنا برگزار شد. او همزمان با كنگره سه هزار نفره جبهه مردمي نيروهاي انقلاب در توييتي نوشت: «ما كار خودمان را خواهيم كرد و جمنا (مخفف جبهه مردمي نيروهاي انقلاب) هم تلاششان را ميكنند. انشاءالله كه نتايج مثبتي براي همه داشته باشد و سودش براي همه باشد.». حالا استاد اخلاق جبهه پايداري بار ديگر درباره رسيدن به وحدت ميگويد: «ما هميشه گفتهايم اگر آقايان به اصلح برسند ما اصلح را حمايت ميكنيم. بهترين را اگر انتخاب كرديد واقعا پاي او ميآييم، مگر آقاي رييسي همينطور نشد؟ آقاي رييسي را يك عده ديگر از دوستان معرفي كردند و به آن رسيدند و جامعه مدرسين بيانيه داد و جناب آقاي آيتالله يزدي بيانيه دادند و ما هم ديديم، واقعا آدم خوبي است و ما هم حمايت كرديم. جزو ما باشند يا نباشند، ما حزب نيستيم كه بگوييم اين جزو دسته ما است با ما است و اگر با ما نبود پس ضد ما است. اين حرفها را نه بلد هستيم و نه درست ميدانيم. ببينيم كسي درست ميگويد هر كسي باشد حمايت ميكنيم. براي انتخابات آينده هم همين طور است؛ اگر دوستاني دور هم بنشينند و كاري كنند و ما ببينيم به اصلح رسيدهاند، حمايت ميكنيم ولي اين طور كه گاهي برخي با ما معاملات سياسي ميكنند كه اگر آمديد ميگويند اين از ما است و با ما است، اگر نيامديد ميگويند زير ميز ميزند و وقتي هم زير ميز نميزنيد نميگويند زير ميز نزد. به خاطر همين گاهي مواقع مردم به مغالطه ميافتند.»
او ادامه ميدهد: «واقعيت اين است كه دنبال اين بوديم كه شعار اصلح نه براي حضرت آقا كه حضرت امام هم همين شعار را داشتند و قبل از آن هم در روايات وجود دارد و عقل انسان هم همين را ميگويد. نه اينكه به حزب و آدمهاي خودمان بند كنيم و بعد بگوييم بايد از ما باشد و بگوييم اگر سهم ما را ندهيد، ما قبول نداريم. به نظر من اينها نفسانيت است.» آقاتهراني بار ديگر پاي انتخابات 94 را به ميان ميكشد و ميگويد براي انتخابات 98 اگر قرار باشد ليستي مانند 94 ارايه شود از آن پيروي نخواهند كرد. او ميگويد: «اگر ببينم دوستان دنبال اصلح نيستند، چرا بگوييم آره؟»
آقاتهراني ادامه ميدهد: «در سال 98 كار خودمان را ميكنيم و دنبال اصلح ميرويم. اگر اصلح را پيدا كنيم يا پيدا كنند و به آن برسند، براي مجلس بايد تلاش كنيم يك عده خوبترها را در جامعه انتخاب كنيم. الان هم ميگويم دوستان اگر كسي خود را اصلح ميداند جلو بيايد و دوستان هم بايد حمايت كنند.»البته او درباره شايعات انتخابات 1400 و معرفي سعيد جليلي از سوي پايداريها ميگويد: «ما هيچكسي را نامزد نكرديم و نميكنيم. كار غلطي هم ميدانيم كه از الان تعيين كنيم، چون نميدانيم. آن دفعه هم كه ميخواستيم براي انتخابات رياستجمهوري ورود كنيم، الان هم تقريبا جلسهاي گرفتيم كه به نظر شما چه كساني به درد اين كارها ميخورد.»