بازگشت روزهاي خوب به روسونري
شواليهاي از لهستان
6 بازي و 7 گل زده. اين آماري است كه به تمام كارشناسان اجازه ميدهد پيونتك را به عنوان مهمترين خريد چند سال اخير ميلان معرفي كنند. بالاتر از هيگواين و بونوچي و سوسو و سايرين. آنقدر مهم كه پائولو مالديني، اسطوره ميلانيها بگويد پيونتك ميتواند فصلي جديد براي ميلان رقم بزند، ميلاني كه در چند سال اخير شديدا دچار افت شده و اول هر فصل، به جاي برنامهريزي براي قهرماني در اروپا، مجبور است صرفا براي حضور در اين رقابتها برنامه بريزد. تيمي كه بعد از رئال مادريد، پرافتخارترين تيم اروپا به حساب ميآيد، اما بعد از رفتن برلوسكني و آنجلوتي و ستارههايش چند سالي است در سايه قرار گرفته. آمدن چينيها و امريكاييها و قانون فيرپلي مالي و ندانمكاري مديران ميلان همه دست به دست هم داد تا اين تصور به وجود بيايد كه روسونري هيچگاه آن تيم پرافتخار گذشته نخواهد شد. اما در چند هفته اخير جرقههايي در سنسيرو نشان از امكان وقوع يك معجزه ميدهد.
مثل قصههاست. شهري در حال سقوط. با مردماني در نااميدي فرو رفته. اين حكايت ميلان تا نيم فصل اول رقابتهاي اين فصل سري آ بود. تيمي كه حتي نتوانست از گروهش در ليگ اروپا صعود كند! با ستارههايي درجه دو و سه كه گتوزو نميتوانست با آنها به موفقيتي برسد. هيچ دورنمايي براي اين ميلان قابل تصور نبود. ميگفتند خيلي زور بزند سهميه ليگ اروپا را كسب كند. با وجود اين در نيمفصل و در كمال تعجب، سران باشگاه ميلان موفق شدند بازيكني را به خدمت بگيرند كه يك نيمفصل پرگل را پشتسر گذاشته بود، در تيم جنوا. تا قبل از آن، اين بازيكن در تيمهاي درجه دو و سه كشورش بازي كرده بود و به نظر ميرسيد سرمايهگذاري روي اين بازيكن ريسك بالايي دارد. يك نيم فصل و زدن 13 گل در 19 بازي گرچه بسيار جذاب است، اما بيشتر شبيه ميوههاي خوشگلي است كه زير نور مصنوعي مشتري را تهييج به خريد ميكنند اما هيچكس از ميوههاي زيرين خبر ندارد. با اين حال ميلان شانس ديگري نداشت. هيگواين پايش را كرده بود توي يك كفش كه ميخواهد از ميلان برود و بايد جايگزيني براي او پيدا ميشد. مهاجمان سطح اول اروپا هم كه حاضر نبودند با مبالغ پايين به تيمي ملحق شوند كه لنگ در هواست. پس در اين شرايط با مبلغ 35 ميليون يورو، پيونتك لهستاني بهترين گزينه ممكن به نظر ميرسيد. يا شانس يا اقبال! مديران ميلان احتمالا با همين تفكر رفتند پاي ميز قرارداد و مهاجم 23 ساله را از بندر جنوبي به شمال ايتاليا آوردند. او را آوردند تا شايد بتواند نقش قهرماني را بازي كند كه سالهاست ميلان جاي خالياش را شديدا احساس ميكند. يك بازيكن توي چشم. يك عامل تعيينكننده. يك گلزن بالفطره. كسي كه ميتوانست خمودي و افسردگي را از در و ديوار قرمز و مشكي پاك كند و به همه يادآوري كند كه اين ميلان است؛ همان تيمي كه تمام اروپا از رويارويي با آن وحشت داشتند.
پيونتك در 6 بازي ابتدايياش براي ميلان هفتبار گلزني كرده. خيرهكنندهتر از هر مهاجم ديگري. آنقدر خوب كه حالا اين روزها نامش در كنار بزرگاني مثل فانباستن و شوچنكو آورده ميشود. بازيكني كه باعث شده ميلان در 7 بازي آخرش
6 پيروزي به دست بياورد و براي هواداران كسب سهميه ليگ قهرمانان سادهتر از هر زمان ديگري به نظر برسد. پيونتك گل ميزند. مهمترين كاري كه بايد يك تيم انجام دهد را اين لهستاني گمنام به بهترين شكل ممكن انجام ميدهد. او قهرماني است كه بيصدا و آرام به شهر آمده و ميخواهد با تزريق اميد، همه را متحد كند براي بازگرداندن دوران شكوه. او ميتواند به تنهايي نقطه عطف تاريخ ميلان لقب بگيرد. اگر اين فصل ميلان بتواند سهميه ليگ قهرمانان را دشت كند، ميتواند از مزاياي مالي خوبي بهرهمند شود، بازيكنان باكيفيتي جذب كند و دوباره در سطح اول اروپا حاضر شود و اعتبارش كه تا حدودي از دست رفته برگردد و از فصول بعد براي اهداف بزرگتر برنامه بچيند. بخش بزرگي از اين پروسه جذاب برميگردد به درخشش يك مهاجم. درست مثل اتلتيكو كه با آمدن سيمئونه تاريخش دگرگون شد يا بارسلوناي رو به افول اوايل قرن بيست و يكم كه با آمدن رونالدينهو تغييري بنيادين كرد.