• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4315 -
  • ۱۳۹۷ دوشنبه ۶ اسفند

بدا به حال روس

مرتضي ميرحسيني

به تاريخ قمري در چنين روزي فتحعلي‌شاه بعد از سي‌وهفت سال سلطنت از دنيا رفت (1250). در دوران او ايران دو بار از روس‌ها شكست خورد و دو عهدنامه گلستان و تركمانچاي را پذيرفت. مستوفي در «شرح زندگاني من» روايت جالبي از آن روزهاي دربار دارد: اوايل اسفند ماه 1206، بعد از اشغال تبريز «دولت ايران خود را در مقابل كار تمام‌شده‌اي ديد» و ناچار شد شرايط تحميلي روس‌ها را بپذيرد. «فتحعلي‌شاه براي اعلان ختم جنگ، سلامي خبر كرد. قبلا به جمعي از خاصان دستوراتي داده شده بود و همگي نقش خود را روان كرده بودند. شاه بر تخت جلوس كرد و فرمود: اگر امر دهيم كه ايلات جنوب با ايلات شمال يك‌مرتبه بر روس منحوس بتازند چه پيش خواهد آمد؟ مخاطب سلام كه در اين كمدي نقش خود را خوب حفظ كرده بود تعظيم سجودمانندي كرد و گفت: بدا به حال روس! شاه مجددا پرسيد: اگر فرمان دهيم قشون خراسان با قشون آذربايجان تواما بر اين گروه بي‌دين حمله كنند چطور؟ جواب عرض كرد: بدا به حال روس!» اين پرسش و پاسخ چندبار تكرار شد كه شاه ناگهان برخاست و «شمشير خود را به ‌قدر يك‌وجبي از غلاف بيرون كشيد» و فرياد زد: «كشم شمشير مينايي/ كه شير از بيشه بگريزد/ زنم بر فرق پسكيويچ/ كه دود از پطر برخيزد.» عده‌اي «خود را به پايه تخت قبله عالم رساندند و به خاك افتادند و گفتند: قربان مكش! مكش! كه عالم زيرورو خواهد شد.» شاه با ديدن تضرع آنها، خشم خود را فرو خورد و گفت: «دستور مي‌دهيم با اين قوم بي‌دين كار را به مسالمت ختم كنند.» باز اين چند نفر به خاك افتادند و از اينكه شاه «شمشير خود را از غلاف نكشيده‌اند» تشكر كردند. راوي مي‌افزايد: «من اين‌قدر از بلاهت و سفاهت را مافوق طاقت بشري مي‌دانم» اما «شايد عصباني بودن مردم از اين شكست كه حقا فتحعلي‌شاه را سبب آن مي‌دانستند موجب اختراع اين قصه شده است.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون