• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4317 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۸ اسفند

گپ سازنده

سيد حسن اسلامي

خودرو اسنپ آمد و سوار شدم. پرايد بود و راننده مردي ميانسال. طبق معمول بحث از گراني شد و دشواري‌هاي زندگي. راننده، لابه‌لاي سخنش، اشاره كرد كه «تازگي رفتيم اصفهان و ديديم زاينده‌رود آب دارد.»

گفتم: «بله شنيده‌ام.» بعد پرسيدم: «چه شد كه رفتيد آن طرف‌ها؟» گفت: «هر وقت فرصت كنم، مي‌روم گردش.»

از او پرسيدم: «مثلا كجاها مي‌رويد؟» شروع كرد به نام بردن از نقاط ديدني كه رفته است. من هم دو، سه نقطه را گفتم.

او بعضي‌ها را ديده بود و برخي را دوست داشت ببيند. كم‌كم فضاي بحث از تلخي گراني و تيرگي بي‌اعتمادي، به روشني و زيبايي محيط زيست و جذابيت‌هاي گردشگري كشيده شد.

گفت كه سه دختر دارد كه هر سه اهل ورزش و تمرين هستند.

او و دخترانش گروهي دارند كه هفتگي اين طرف و آن طرف مي‌روند و همه جور آدمي در ميان‌شان هست، از جمله يك زن و مرد سالمند هستند كه از بسياري از جوانان شاداب‌تر و چابك‌تر هستند و در همه پياده‌روي‌ها جلوتر از بقيه حركت
مي‌كنند.

بعد پرسيد: «شما تونل‌هاي زيرزميني نوش‌آباد رفته‌ايد؟» گفتم: «بله. خيلي زيباست.»

گفت: «ما هم مي‌خواهيم برويم.» بعد گفت: «آبشار يخي رفته‌ايد؟» گفتم: «نه.» گفت: «خيلي زيبا و ديدني است.»

خلاصه آن مبادله اخبار ناخوشايند و تكراري درباره وضع اقتصادي و اجتماعي به مبادله اطلاعات مفيد درباره نقاط ديدني كشور تبديل شد.

بعد اشاره كرد كه اهل پياده‌روي و گشت و گذار است. نديده بودم راننده‌اي اينگونه از وقت آزادش استفاده سازنده كرده باشد.

غالب رانندگاني كه با آنها مواجه مي‌شويم، به حق يا ناحق، تلخ سخن مي‌گويند و خستگي روح و تن‌مان را دو برابر مي‌كنند و از آن بدتر آنكه ما نيز گويي بايد ساز خود را با ساز آنها كوك كنيم و اگر آنها خبر بدي دادند، ما خبر بدتري به آنها بدهيم و اين بازي كي بدبخت‌تر است و چه كسي اخبار تلخ‌تري دارد را پيش ببريم.

اما اين يكي متفاوت بود. درست است كه اول از همان مسائل و گرفتاري‌ها سخن گفت، اما آرام آرام لايه ديگري از وجودش را بر من گشود و نشان داد كه مي‌داند زندگي يعني زيستن درست نه ضرورتا رنج كشيدن و منفعلانه روزها را سپري كردن. مقصودم آن نيست كه تلخي را نبايد ديد و بايد خود را فريب داد.

بلكه مساله آن است كه ما از بامداد تا شامگاه اخباري را با هم رد و بدل مي‌كنيم كه كمابيش تكراري است، راهگشا نيست، بر تصميم‌گيري‌هاي ما تاثيري ندارد و ظاهرا خاصيت اصلي آن سبك شدن و تخليه هيجاني است.

اما واقعا اين اتفاق نيز رخ نمي‌دهد و در درازمدت مانند معتاداني كه ناگزير مصرف مواد را افزايش مي‌دهند، ما نيز مجبور مي‌شويم بيشتر غرق اين بازي شويم و گندابي را به هم بزنيم تا بوي آن بيشتر مشام‌مان را بيازارد.

در نتيجه در كنار تجربه‌هاي تلخي كه از سر مي‌گذرانيم با گزارش و نقل بيمارگونه آنها، عملا بيشتر خود را بيمار مي‌كنيم.

ديدن اين مرد برايم جذاب بود. نامش را پرسيدم. آقاي افراز بود. اميدوارم جاهاي بهتري را ببيند و زندگي سرافرازي داشته باشد، با اين نگرش و گفت و گپ سازنده.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون