برخيز و اول بكش (160)
فصل شانزدهم
پرچم سياه – كشتار صبرا و شتيلا
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
صبح روز 16 سپتامبر، يايير رويد، سرپرست تيم تلاقي موساد در بيروت در دفتر مركز فالانژها، كه موساد ايستگاه بيروت خود را در آنجا مستقر كرده بود، حضور داشت. رويد گفت، «ناگهان، من پسران الي (هوبيكا، فرمانده نظامي فالانژ) را ديدم كه داشتند چاقوهايشان را تيز ميكردند و آنها به من گفتند «امروز نوبت سلاح البيض» است، سلاحهاي سفيد كه لبنانيها به سلاخي با چاقوها ميگفتند. آنها به من نگفتند كه دقيقا عليه چه كسي به كار ميبرند اما براي من واضح بود كه آنها ميخواستند گلوهايي را ببرند. من بيشتر از اين كندوكاو نكردم . من فقط مهمان آنها بودم.» رويد آنچه را كه ديده بود به مقامات بالاترش گزارش نداده بود.
روبرت حاتم، جلاد هوبيكا، به خاطر ميآورد كه 350 فالانژ عازم ماموريتشان بودند، «هوبيكا به من گفت «هر كسي را كه آنجا ديديد دهنشان را سرويس كنيد. از اردوگاه پاكشان كنيد» ما حتي يك بولدوزر D9 را برداشتيم تا هر چيزي را نابود كنيم.»
حاتم گفت كه اردوگاه، «از حلبيهاي نازك ساخته شده بود . زماني كه ما شليك كرديم همه چيز به يكباره فروريخت . ما در تمامي جهات شليك ميكرديم . ما نميگشتيم ببينيم كه چه كساني پشت ديوارها قرار دارند.»
سهم شير از اين خرابيها را گروهي كه فرماندهي آن با ماروم ماشالاني بود اعمال كرد. حاتم گفت، «افراد آن از جمله خود فرمانده مواد زيادي مصرف كرده بودند تا آنجا كه ميتوانستند. آنها بين جنگجويان و غير جنگجويان يا بين زن و مرد تمايزي قايل نميشدند . به همه آنها شليك كردند.»
نتيجه اين هجوم قتل عام وحشتناك بود. تعداد آنها محل بحث است – اسراييليها ميگويند 700تن و فلسطينيها ميگويند 2750 تن. شارون بعدا ادعا كرد كه، «نيروهاي لبناني- به عبارتي فالانژها – در زماني كهاي دي اف آنها را كنترل ميكرد، بر آنها نظارت ميكرد و كارهايشان را هماهنگ ميكرد به عرف جنگ پايبند بودند پيامد وحشتناك در ذات سقوط يك رفتاري كه نه قابل توضيح است و نه قابل پيشبيني است قرار دارد.» به بيان ديگر، شارون بحث ميكند كه او آنچه را كه رخ داده نميتوانسته پيشبيني كند.
هر چند كه اسناد طبقهبندي شده ايدياف و موساد، ثابت ميكند كه از مدتها پيش توسط سران نهادهاي دفاعي اسراييل رفتار وحشيانه فالانژها را ميدانستند. فرضيات شايع اين بود كه درست بعد از تخليه ساف از بيروت، «فالانژها دنبال راهي بودند كه وارد اردوگاهها بشوند و تسويه حساب كنند- به عبارتي از همان روز اول قتلها شروع شده بود.»
خود شارون با رضايت خاطر درباره هر همكاري نظامي ممكني كه فالانژها بخواهند صحبت كرده بود، «آنها را فراموش كن . كاري نخواهند كرد. شايد بعد، زماني برسد كه بشود غارت كرد، كشت، تجاوز كرد. بله آن زمان آنها ميكشند، غارت ميكنند و تجاوز ميكنند.»
آي دي اف و موساد بهطور مستقيم در قتل عام دخالت نداشتند اما حمايتي كه آنها از نيروهاي مسيحي كردند و قصور آنها در حمايت از فلسطينيهاي تحت سلطه آنها، نام اسراييل را لكهدار كرد.به محض آنكه اسراييليها كشف كردند كه فالانژها چه كار كردند، به آنها دستور دادند كه كار را متوقف كنند و از عملكرد آنها اظهارنارضايتي كردند، آنها شروع به مشاوره دادن به شبه نظاميان ماروني كردند كه به خبرنگاراني كه اين سبعيت را پوشش ميدادند چه بگويند.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه