در روزهاي نخست اسفند ماه سال جاري و با پايان يافتن مهلت بيست روزه بازگشايي آب زايندهرود، اين رودخانه مجدد خشك شد. در اين مقاله قصد داريم تا شرايط زيستي آخرين نقطه از مسير پر پيچ و خم نزديك ۴۳۰ كيلومتري زايندهرود يعني تالاب گاوخوني را بررسي كنيم.
تالاب گاوخوني در مجموع وسعتي حدود ۶۰هزار هكتار دارد (دوبرابر وسعت شهر تقريبا ۳۰هزار هكتاري اصفهان) كه از اين ۶۰ هزار هكتار، ۴۷هزار هكتار آن مورد پذيرش كنوانسيون رامسر است. اين تالاب زماني يكي از مهمترين تالابهاي منطقه بياباني و گرم و خشك مركز كشور بود اما اكنون وضعيت زيستي اين حوضه آبخيز كاملا دگرگون شده است.
در گذشته طيف وسيعي از پرندگان براي زمستانگذراني به گاوخوني مهاجرت ميكردند به عنوان مثال در زمستان سال ۱۳۷۳ نزديك به ۱۵۰هزار پرنده در اين تالاب سرشماري شده است. گاوخوني پيشتر يكي از مسيرهاي مهاجرتي شناخته شده فلامينگوها هم بود اما اكنون ديگر اثري از اين پرندگان مشاهده نميشود و دستههاي پرندگان مهاجر بسيار محدود و در حد چندين فرد گزارش شدهاند. كارشناسان ميگويند در زمان پرآبي، كمتر از ۱۰درصد تالاب گاوخوني قابل سرشماري است و ۹۰درصد را حتي با چشم مسلح هم نميتوان سرشماري كرد.
زمينشناسان قدمت تالاب گاوخوني را در حدود ۱۰ميليون سال تخمين زدهاند. اين تالاب در
۱۴۰ كيلومتري جنوبشرقي اصفهان و
۱۴ كيلومتري شهر ورزنه واقع شده اما سايت اصلي كه مورد تاييد كنوانسيون رامسر است، حدود ۳۰ كيلومتر با ورزنه فاصله دارد. در گذشته منبع اصلي تغذيه تالاب گاوخوني، رودخانه زايندهرود بود اما در شرايط كنوني آب زايندهرود ديگر به گاوخوني نميرسد و شاهرگ حياتي تالاب قطع شده است. البته اين نكته هم قابل ذكر است كه يكي از منابع اصلي تامينكننده آب گاوخوني، رودخانه سيلابي ايزدخواست نيز بوده است كه به خاطر سيلبندهاي مختلف و افزايش كشاورزي در آن منطقه، خيلي پيشتر از خشك شدن زايندهرود ارتباطش با تالاب قطع شده است.
اكوسيستم در شرايط كنوني دستخوش تغييرات بسياري شده و مشخص نيست كه اين تغييرات تا چه اندازه ميتواند بر سلامت محيط و مهمتر از آن سلامت سكونتگاههاي انساني اطراف تاثيرگذار باشد. در اين مقاله پارهاي از اين تغييرات را مرور خواهيم كرد.
گاوخوني متفاوت از گذشته
همانطور كه اشاره شد، شرايط اين اكوسيستم و حوضه آبخيز ظرف سالهاي اخير به شدت تغيير كرده بهطوري كه در فصل زمستان ديگر نه خبري از انبوه پرندگان مهاجر است و نه پوشش گياهي تالاب مانند گذشته است.
تپههاي شني كه در بخش غربي گاوخوني واقع شدهاند، از جنس شن سبكوزن هستند و وسعتي نزديك به ۱۷ هزار و 400 هكتار دارند. كارشناسان ميگويند كه اين تپهها طي يك فرآيند ميليونها ساله و در مواجهه با چاله آب گاوخوني، مرطوب و سنگين شده و در جوار تالاب نشست كردهاند. ظاهرا رطوبتي كه شنها از تالاب دريافت ميكردهاند، منجر به تثبيت آنها شده و اكنون خشك شدن تالاب اين نگراني را ايجاد كرده كه تپهها در آينده دردسرساز شوند.
هنوز پوششهاي به نسبت پراكنده و لكهاي ني در نزديكي تپههاي شني گاوخوني وجود دارد و ظاهرا دليل آن بالا بودن سطح آب زيرزميني در زمينهاي اين حوضه آبخيز است. «ايمان ابراهيمي» مديرعامل انجمن پرندهشناسان آواي بوم و مدرس پرندهنگري در اين باره به خبرنگار روزنامه اعتماد گفت: «چندي پيش به همراه عدهاي از دوستان پرندهنگر تصميم گرفتيم كه وارد عرصه به ظاهر بكر نيزار شويم، اما جالب بود هر قدمي كه برميداشتيم به يك كومه ميرسيديم. اين كومهها كه از نيهاي درهم تنيده بودند، توسط شكارچيان غيرمجاز ساخته و از آنها براي شكار پرندگان استفاده ميشود.»
متاسفانه آمار شكار غيرمجاز پرندگان در ايران نگرانكننده است و هرازگاهي هم در خبرها انعكاس پيدا ميكند اما مشخص است كه اين خبرهاي معدود تنها بخش ناچيزي از ميزان برداشت غيرمجاز پرندگان است. از سوي ديگر سازمان حفاظت محيطزيست بيش از موضوع شكار غيرمجاز پرندگان به تخلفات شكار چهارپايان رسيدگي ميكند و همين مساله نگرانيهايي جدي را در ميان دوستداران پرندگان ايجاد كرده است. اردكها و خوتكاها از جمله گونههايي هستند كه به احتمال زياد در گاوخوني زياد شكار ميشوند.
ابراهيمي همچنين ميافزايد: «در تپههاي ماسهاي تالاب، گونه جانوري مهمي مثل روباه شني زيست ميكند كه نبود آب قطعا در بلندمدت روي جمعيت آنها هم اثر خواهد گذاشت و اين مهم
به خصوص از جهت كاهش جمعيت طعمههاي روباهها اهميت دارد. در سمت جنوبغربي تالاب و غرب آن، سكونتگاه انساني وجود ندارد و دسترسي هم به آن بسيار سخت است. اما گفته ميشود كه در گذشته زيستگاه گور ايراني بوده كه البته هنوز ثابت نشده. چند سالي هم هست كه از ساربانها ميشنويم در آن منطقه گاه و بيگاه آهو ميبينند كه همه اين موارد صرفا در حد شنيدههاست. يك نكته ديگر هم در مورد اين تالاب جالب است، اكثر قديميترهاي منطقه، گاوخوني را به اسم تالاب نميشناسند بلكه از آن با عنوان دريا ياد ميكنند. اينطور به نظر ميرسد كه اين تالاب در زمانهاي مختلف، خشكيهاي كم و زياد را به خود ديده چراكه قديميترهاي محيطزيست به جاي لغت تالاب از واژه مجموعه آبگيرهاي گاوخوني استفاده ميكنند. اين بدان معناست كه احتمالا سطح آب آنقدر پايين بوده كه آبگيرها به صورت جزيره جزيره و از هم جدا بودهاند اما فرق آن خشكيها با برهه كنوني اين است كه آنها گذرا بودهاند در حالي كه خشكي حاضر كمرشكن است.»
تغييرات در جامعه گياهي
يكي از تغييرات ملموس حال حاضر در گاوخوني جلوهگر شدن گونههاي گياهي شورپسند است كه در سطحي به نسبت گسترده در تالاب پخش شدهاند. از جمله اين گياهان ميتوان به اشنيان
(Seidlitzia rosmarinus)، آسماني يا جفته شور
(Anabasis setifera)، مارونگ(Halostachys belangeriana) و گز اشاره كرد. اشنيان يك درختچه است كه در اكثر شورهزارهاي بياباني ديده ميشود. آسماني يا جفته شور يك گياه علفي است كه اغلب در بيابانها و شورهزارها ميرويد و برگهاي گوشتي و پرآب آن غذايي مناسب براي شترها تلقي ميشود. مارونگ هم گياهي است شورروي و علوفهاي كه در حفاظت خاك و جلوگيري از تخريب آن در حاشيه پلايا (منطقه مسطح در مركز يك حوزه فاقد زهكشي) و اراضي مرطوب كويري نقش موثري را ايفا ميكند. در مقابل گز درختچهاي به ارتفاع تقريبي ۸ متر است كه محافظ خاك است و در مناطق بياباني و كويري كشور به وفور ميرويد.
البته در قسمتهاي نزديك شهر ورزنه پوششهاي به نسبت انبوه تاغ
(Haloxylon ammodendron) هم ديده ميشود. تاغ درختچهاي به ارتفاع تقريبي ۴متر است كه با گلهاي كوچك قهوهايرنگ در مناطق بياباني منطقه رويشي ايران و توراني يافت ميشود. شاخه و برگ تاغ كمرنگتر از گز است و حالت آويخته دارد.
سيستم آبگيري
اما براي شناخت بيشتر تغييرات گاوخوني نخست بايد الگوي مهندسي حاكم بر اين حوضه آبخيز را شناخت. آب زايندهرود در گذشته و در مواقع وفور در نهرها يا اصطلاحا ماديها جاري ميشده است. در زمان صفويه طوماري معروف به شيخ بهايي تدوين شد كه در آن براساس دو اصل زمان و مكان و محاسبه دقيق برنامهاي تنظيم كردند كه تا ساليان دراز اين نظم و ترتيب در واگذاري آب برقرار بود. طبق طومار شيخ بهايي قبل از پانزدهم خرداد استفاده از آب رودخانه براي همهكس آزاد بوده ولي در زمان كمآبي براي آنكه هر محل به سهم خود از آب استفاده كند، بندهايي ميساختند. اين بندها تابع قواعد مخصوص و احتياجات زراعي هر محل ساخته ميشدند.
از آنجايي كه هر چه از سرچشمه زايندهرود به طرف شرق حركت ميكنيم، شيب رودخانه هم كمتر ميشود لذا ساخت بندها هم در نوع خود متفاوت جلوه ميكند. كم شدن شيب از حوالي پل خواجو تا نزديكيهاي گاوخوني مشهود است بهطوري كه در نزديكي گاوخوني، دشتهايي وسيع و هموار قابل رويت هستند. به خاطر همين دشتهاي كاملا مسطح است كه ارتفاع بندها در نزديكيهاي گاوخوني بيشتر است. بندها به منظور بالا بردن آب رودخانه در دشت هموار و رساندن آن به زمينهاي كشاورزي تعبيه ميشدند.
بند شانزده ديه نزديك تالاب گاوخوني يكي از اين بندها و مرتفعترين بند است. بند شاخكنار هم يكي از بزرگترين بندهاي انحرافي آب زايندهرود است كه در عين حال پساب شهرك صنعتي سجزي، شهر ورزنه و آب زهكشهاي كشاورزي را هم دريافت ميكند. از بند شانزده ديه تا تالاب گاوخوني كه چندين كيلومتر است، اراضي شورهزاري وجود دارند كه به آنها شاخ ميان و شاخ كنار گفته ميشود.
محليها با ايجاد سدهاي مرغي و خاكي آب اين اراضي را هنگام وفور منحرف كرده و در گذشته به مصرف كشت پنبه ميرساندند. آبياري پنبه نظر به نوع اقليم و خاك منطقه متفاوت است اما تا زمان سبز شدن پنبه دانه فاصله آبياري 4-3 روز است و بعد از آن 9-7 روزه به آب نياز دارد. تعدادي از زمينهاي نزديك تالاب گاوخوني كه در دو طرف مسير جاده دسترسي هستند و ظاهرا در گذشته كاربري كشاورزي داشتهاند، هماكنون خشك شدهاند.
اما بند شاخكنار همچنان ميزبان تعدادي از پرندگان مهاجر است و حواشي آن را هم نيزارهاي كمحجم پوشاندهاند. پرندگان شكاري نظير سارگپه و سنقر در اين محدوده و ساير آبگيرهاي تالاب حضور دارند اما آنها هم به هر شكل وابسته به اكوسيستم بسيار شكننده گاوخوني هستند و تغييراتي كه ظرف سالهاي گذشته در اين تالاب رخ داده، شرايط را براي اغلب زيستمندان از جمله آنها دشوار كرده است.
نبايد فراموش كرد كه اين پرندگان شكاري علاوه بر زيباييهاي بصري، ضامن سلامت اكوسيستم و كنترل آفتهاي گياهي و جانوري حاشيه تالاب هم هستند. در حقيقت اكوسيستمهاي تالابي مهمترين مخازن نگهداري و حفظ ژنهاي گياهي و جانوري هستند و تغيير كاربري آنها ميتواند برهمزننده تعادل و سلامت اكوسيستم باشد.
ورزنه و معضل سالك
ايمان ابراهيمي درباره شيوع بيماريهاي پوستي ميگويد: «منطقه ورزنه، يك منطقه سالكخيز است و از مرداد ماه سال ۹۶ طرح مبارزه با بيماري سالك در آن اجرا شده است. تصور بر اين است كه افزايش تعداد جوندگان در اين منطقه نقش بسزايي در افزايش سالك داشته و عامل انتقال بيماري را پشههايي ميدانند كه با جوندگان منطقه ارتباط داشتهاند. گروه پرندهشناسان آواي بوم به عنوان يك انجمن زيستمحيطي در تلاش است كه اين معضل را از طريق مبارزه بيولوژيك حل كند و براي اين منظور در نظر داريم تا با مشورتهاي كارشناسي بهترين صياد را براي كنترل جمعيت جوندگان به منطقه معرفي كنيم. البته اين امر نكته حساسي است و به هيچوجه نبايد بيگدار به آب زد. استفاده از لانههاي دستساز براي دليجه (يك نوع پرنده شكاري) و رهاسازي سمور از جمله موارد پيشنهاديمان بودند اما در مورد هر كدام ابهاماتي وجود داشته و هنوز به راهكار نهايي نرسيدهايم.»
ابراهيمي همچنين ميگويد: «در بازديدهايي كه از منطقه داشتيم متوجه حضور متعدد لانههاي فعال جونده شديم. از سوي ديگر تاغهايي كه در اين منطقه وجود دارند در قسمتهاي داخلي اغلب مسنتر هستند و در بعضي موارد حتي سن آنها را بالاي ۱۰ سال برآورد كرديم، بنابراين لازم است كه بررسيهاي خيلي جامعتري صورت بگيرد و در وهله نخست مطالعه هم بايد يك جامعه پايلوت تعريف كنيم كه بتوان اثرات هر نوع فعاليتي را به دقت ارزيابي كرد.»
ابراهيمي در پاسخ به اين سوال كه آيا اين مساله ميتواند از تبعات خشكي تالاب گاوخوني باشد، ميگويد: «متاسفانه در حال حاضر نميتوان با قطعيت صحبت كرد يا عاملي را بهطور مستقيم معرفي كرد. تالاب گاوخوني يك تالاب وسيع است و شرايط آن هم بالطبع بسيار خاص است. درست است كه ما به احياي اين تالاب اميدوار هستيم اما اگر بخواهيم واقعنگر باشيم، گاوخوني شرايط خيلي خاصي دارد و ما بايد سعي كنيم كه باقي تالابهاي كشورمان به چنين سرنوشتي دچار نشوند.»
تپههاي شني كه در بخش غربي گاوخوني واقع شدهاند، از جنس شن سبكوزن هستند و وسعتي نزديك به ۱۷ هزار و 400 هكتار دارند. كارشناسان ميگويند كه اين تپهها طي يك فرآيند ميليونها ساله و در مواجهه با چاله آب گاوخوني، مرطوب و سنگين شده و در جوار تالاب نشست كردهاند. ظاهرا رطوبتي كه شنها از تالاب دريافت ميكردهاند، منجر به تثبيت آنها شده و اكنون خشك شدن تالاب اين نگراني را ايجاد كرده كه تپهها در آينده دردسرساز شوند.