توران ميرهادي مخالف مدرسههاي پادگاني
مشاركت بهجاي رقابت
مسعود هوشيار
از زماني كه مردم به علت گرسنگي، كودكان يكديگر را ميدزديدند و ميخوردند 147 سال بيشتر نميگذرد. در دوره قاجار و در قحطي سال ۱۲۵۰ ه.ش مردم از گرسنگي بعد از خوردن سگها و گربههاي كوچهوبازار، كودكان را ميدزديدند، ميكشتند و ميخوردند. از اين ديد، سرنوشت كودكان در اين ديار شوم بوده است. ايشان را بخشي از داراييهاي پدر ميدانستهاند. جفاهاي بسياري ديدهاند. همواره در كارهاي سخت به كار گرفته شدهاند. از بازي و سرگرمي محروم بودهاند. شخصيت خودويژهاي براي آنان در نظر نميگرفتهاند.
تا پيش از دنياي مدرن وضعيت كودكان در جهان بسيار نابسامان بوده است. از زماني كه در غرب براي كودك شخصيت خودويژهاي قائل شدند حدود 200 سال بيشتر نميگذرد. «سده بيستم با همه فرازوفرودهايي كه داشت، سده كودكي نام گرفت؛ زيرا پس از هزارهها، كودك به عنوان فرزند انسان اما موجودي متمايز از بزرگسالان كه نيازهاي ويژه خود را دارد، شناخته شد»(محمدي، ۱۳۹۶: ۱۸). عمر اين تحول در ايران حدود 100 تا 150 سال است. در ايران تا پيش از دوره مدرن بچهها نهاد آموزشي ويژه خود نداشتند. بچهها يا مستقيم وارد كار اقتصادي و كار در مزرعه ميشدند يا چند سالي در خانواده آموزش ميديدند سپس وارد جامعه ميشدند. بچههايي كه در خانوادههاي ثروتمند بودند، شانس بيشتري ميآوردند و در مكتبخانه درس ميخواندند.
با رويكردي كه رضاشاه براي تغيير كشور داشت، ايران را به سمت مدرنيزهشدن برد. از اين رو مكتبخانههاي بازمانده از نظام تربيتي سنتي جاي خود را به مدرسههايي داد كه به پادگان شبيه بود. «در اين دوره مكتبداران لباس تجدد پوشيدند اما با همان افكار پوسيده در برابر نظمي آهنين به تربيت كودكان و نوجوانان در مدرسههاي نو پرداختند. حضور چوب و فلك[...]، نمرهسالاري و مدركگرايي و آموزش طوطيوار درسهايي كه نه به درد خانه ميخورد و نه كارخانه»(همان، ۳۷). ساختار مدرسههاي امروزي نيز ادامه ساختار فكري همان مدرسههاست. در اين مدرسههاي پادگاني بچهها بسيار مهار ميشوند تا به الگوهاي از پيش مشخص شده درآيند.
با وجود اين در آسمان تربيت كودك در ايران، ستارههايي درخشيدهاند كه رويكردي متفاوت با رويكرد پادگاني داشتهاند. دهه 40 بزنگاه مهمي در تاريخ كودكي است. «در دهه 40 وضعيت كودكان ايراني دچار دگرگونيهاي چرخشي يا تاريخساز شد. نسبت كودكان جامعه شهري و كودكان طبقه ميانه، توجه به نيازهاي كودكان در خانوادههاي طبقه ميانه، افزايش سطح دسترسي خانوادههاي كارگري و كشاورز به آموزش و پرورش، دگرگوني در نگاه نخبگان[...] موقعيت را براي تحول در نظام نهاد كودكي هموار كرد»(همان، ۲۴).
در دهه 40 نظام نوپاي نهاد آموزشي كودكي سر برآورد. از جمله شخصيتهاي گفتمانساز در پايهگذاري نظام كودكمحور، خانم توران ميرهادي است. ميرهادي در سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم به فرانسه رفت. ويرانيهاي بعد از جنگ جهاني بهتزدهاش كرد. با اين پرسش اساسي كه علت اين همه ويراني چيست؟ پاسخش را در نهادهاي تربيتي كودكان يافت. كودكاني كه در نظامهاي خشك و فرمانبرمحور آموزش ميبينند، افرادي خشن ميشوند. كساني كه نظرهاي مخالف را برنميتابند. جنگ را به جاي گفتوگو برميگزينند. توران ميرهادي براي دگرگوني الگوهاي تربيتي و پرورشي خانوادهها از راه آموزش و مشاوره در مدرسه تلاش بسياري كرد. تلاشهايي همچون «تاكيد به منع تنبيه بدني كودك در خانواده و توجه به هنجارهاي بهداشت همگاني كودك مانند مراقبت و هوشياري در برابر بيماريهاي واگيردار يا آشناسازي با بهداشت فردي كودك مانند مسواك زدن و حمام كردن، مشاوره و راهنمايي پديدآورندگان جوان و كمتجربه و سمتدهي آنها به توليد فرآوردههاي هنري و فرهنگي باارزشتر»(همان، ۳۴).
توران ميرهادي براي پايهگذاري نهادهايي كه مفهوم كودكي را پررنگ كند، مدرسه فرهاد را راهاندازي كرد. رويكرد آموزشي ميرهادي در اين مدرسه «واگرايانه» است. در رويكرد واگرايانه هر بچهاي در دنياي ويژه خود ميزيد. بچهها با هم سنجيده نميشوند. جهان هر كودك بيهمتاست.(همان، ۳۸). با وجود اين، آموزشوپرورش ايران با نگرش پادگانستيز ميرهادي همراهي نكرد و با «اين شعار كه همه كودكان سربازند و سربازان نيز بايد در پادگان تربيت شوند»(همان) با رويكرد ايشان مخالفت ورزيد. اما توران ميرهادي از پاي ننشست. پايهگذار نوشتن فرهنگنامه كودك و نوجوان شد. تفكر مشاركتي را به جاي تفكر رقابتي ترويج كرد. همچنين همواره يكي از ستيزندگان سرسخت نمرهگرايي و امتحانهاي تستي و كنكور ماند.
پينوشت: محمدي، محمدهادي(۱۳۹۶)، توران دختر ايران؛ توران ميرهادي انديشمند و روشنگر نهادگذار، تهران: موسسه پژوهشي تاريخ ادبيات كودكان، چ۱.