• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4344 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۷ فروردين

گفت‌وگو با ابوتراب خسروي به مناسبت تجديد انتشار آثارش

مضحك است اگر نويسنده‌اي ادبيات قديم را نشناسد

رسول‌ آباديان

 

 

ابوتراب خسروي بيشتر به دليل ايجاد حال و هواي منحصر به فرد در ادبيات داستاني معروف ‌است. نويسنده‌اي كه هم در داستان كوتاه و هم در رمان، حامل پيشنهادي تازه براي پيشبرد داستان‌نويسي كشور است. خسروي، نويسنده‌اي است كه با استفاده از ظرفيت‌هاي ادبيات كلاسيك به خلق آثاري دست‌ زده كه از سوي مخاطبان مورد استقبال قرار گرفته و نام او را به عنوان نويسنده‌اي جست‌وجوگر به ثبت ‌رسانده است. كتاب‌هاي «هاويه، ديوان سومنات، اسفار كاتبان، رودراوي و ملكان عذاب» و... آثاري هستند كه از اين نويسنده منتشر شده است.

 

آقاي خسروي ضمن عرض تبريك به شما به مناسبت تجديد چاپ آثارتان. اولين پرسش من درباره جهان داستاني شماست. جهاني منحصر به فرد كه پيشنهادي تازه براي ادبيات داستاني است. شما اين شيوه تازه در ادبيات را چگونه كشف كرديد و چگونه ادامه داديد؟

درباره نحوه نوشتن بايد بگويم كه شايد اين حاصل يك عمر نوشتن و اعمال زيباشناسي فردي باشد. موضوع بر سر اين است كه نويسنده بايد مثل خودش بنويسد. بي‌شك هر نويسنده اسلافي دارد ولي حتما وقتي نويسنده به بلوغ در نوشتن مي‌رسد قطعا اعمال نگاه و فرديتش هويت خاص او را به متن مي‌بخشد. موضوع بر سر كار و كار و كار است. در اين ميان بي‌شك پشتكار بخشي از استعداد است. اگر پشتكار نباشد طبعا هيچ متني شكل نمي‌گيرد.

استفاده از زباني كهن در برخي از كارهاي شما مويد تسلط‌تان بر زبان و ادبيات كلاسيك است؛ نكته‌اي كه متاسفانه بسياري از نويسندگان امروز از آن بي‌بهره‌اند. به گمان شما شناخت ادبيات كلاسيك تا چه اندازه براي ادبيات امروز لازم است؟

بحث بر سر زبان فارسي است. كسي كه بايد به اين زبان بنويسد طبعا بايد تا جايي كه امكان دارد، بشناسدش. درك و شناخت ابزار نوشتن طبيعي است كه از بديهيات است. مثل اين است كه نقاش رنگ را نشناسد. اگر نويسنده‌اي بخواهد به فارسي بنويسد قطعا بايد تسلط بر زبان فارسي داشته باشد. به غير از اين ما پشتوانه عظيمي از آثار متنوع ادبيات قديم داريم كه زبان ما را ساخته‌اند؛ ادبياتي كه در كمتر زباني شكل گرفته است. زباني پويا و زنده كه در طول هزاران سال فعال بوده و در هر مقطع شاهكاري در اين زبان شكل گرفته است. ادبيات فارسي آنقدر فراگير بوده كه مضاميني مثل جغرافيا، تاريخ، علوم طبيعي و تفاسير قرآن را بازتاب داده. شايد به همين دليل است كه به قول ويتگنشتاين زباني متحمل به وجود آمده كه گويا يكي از انعطاف‌پذير‌ترين زبان‌هاي دنيا را به وجود آورده. زباني كه حتي در حال حاضر مترجمان به راحتي متون فلسفي و علمي را به اين زبان ترجمه مي‌كنند و زبان فارسي به راحتي مفاهيم خاص آن علم يا انديشه را بازتاب مي‌دهد.

به نظرم نويسنده‌اي كه بخواهد نويسنده‌اي باشد كه به فارسي بنويسد، مضحك خواهد بود كه كاركرد اين زبان را نشناسد و اصرار بر دانستن رمز و راز اين زبان نداشته باشد. يادمان باشد اعجوبه‌هايي مثل سعدي، حافظ، فردوسي و مولانا و به جرات صدها نويسنده و شاعر آثارشان را في‌الواقع در اين زبان عمارت كرده‌اند. بنابراين كسي كه وسوسه نوشتن و سرودن با اين زبان دارد حتما بايد آدم مطلعي باشد.

هر زمان كه از ادبيات امروز ايران حرفي به ميان مي‌آيد خود به خود بحث‌هايي پيرامون چرايي جهاني نشدن ما هم مطرح مي‌شود. به عنوان نويسنده‌اي مطرح در ادبيات امروز ايران، دلايل جهاني نشدن را در چه عواملي مي‌بينيد؟

راجع به جهاني نشدن ادبيات ما، واقعيت اين است كه مسائلي مثل ادبيات و هنرهايي كه ممكن است، بار ايدئولوژيك نداشته باشند براي مديران فرهنگي جامعه ما اهميتي ندارند به خصوص نسبت به رمان دچار سوءتفاهم هستند. به نوعي كه گاهي درآمدن يك رمان بدل به تابو مي‌شود. رمان دولت‌آبادي چند سال درآمده و در وطنش اقبال انتشار نيافته. تيراژ كتاب‌ها در جامعه ما به چند نسخه رسيده. بايد پرسيد دانشجوي اين روزگار اصلا مي‌تواند به راحتي كتاب بخرد؟ پرسش‌هايي كه معمولا پرسيده‌ مي‌شود، اين است كه مديران فرهنگي جامعه ما براي معرفي ادبيات ما به دنيا چه كار كرده‌اند؟! دلم مي‌خواهد ببينيد ترك‌ها چه پشتيباني از رمان و شعرشان در دنيا مي‌كنند و عرب‌ها براي معرفي ادبيات‌شان چه كار مي‌كنند؟! كره‌اي‌ها چه تبليغاتي براي معرفي آثار نويسندگان‌شان مي‌كنند؟ ژاپني‌ها چطور نويسندگان‌شان را به دنيا معرفي مي‌كنند؟ چيني‌ها چطور رمان‌هاي‌شان را به دنيا معرفي مي‌كنند؟! و مسوولان و مديران فرهنگي ما چه كار كرده‌اند؟ من با قاطعيت مي‌گويم كه اصلا اين ‌طور نيست كه ما آثار خوب براي طرح در دنيا نداشته باشيم. بله شايد مديران فرهنگي از نويسنده توقع داشته باشند كه اثرش را حامل ايدئولوژي كند در حالي كه هنر و در بحث ما ادبيات، زماني به ‌شدت تاثير بر مخاطب داشته باشد كه حامل هيچ چارچوبي نباشد. يعني اينكه مكاشفه‌اي انساني باشد نه متسلسف. معلوم است ادبياتي كه پشتيباني نمي‌شود، زيباشناسي‌اش هم البته پنهان مي‌ماند. در واقع نويسنده ايراني روزگار ما در عسرت مادي عاطفي است. كاش زندگي نويسندگان با استعداد روزگار ما بررسي مي‌شد. بايد پرسيد چرا نويسنده با استعداد ما در عنفوان جواني و خلاقيت پرپر مي‌شود؟ باز هم تكرار مي‌كنم اصلا اين‌ طور نيست كه نويسندگان ما در تراز جهاني نيستند. همان‌ طور كه سينماگران ما، نقاشان ما و مجسمه‌سازهاي ما در سطح دنيا مي‌درخشند. اگر ادبيات ما نيز پشتيباني مي‌شد با پشتوانه عظيمي كه از فرهنگ و زيباشناسي ايراني دارد، مي‌درخشيد.

شما علاوه بر نوشتن داستان، كتابي هم درباره چگونه نوشتن داستان داريد. به نظر شما وضعيت كنوني جامعه ما در شناخت مباني داستان چگونه است؟

من درباره نوشتن يك كتاب ننوشته‌ام بلكه دو كتاب نوشته‌ام كه دومي‌اش را نشر نيماژ سال گذشته درآورد.

يكي از خوشبختي‌هاي من مواجه شدن با فوجي از نويسنده جوان است. خصوصا نويسندگان جوان زن كه تشنه ياد گرفتن هستند. مواضع نويسندگاني كه داستان تدريس مي‌كنند كاملا متفاوت است. طبيعي هم هست كه متفاوت باشد. اين تفاوت نگاه كه در داستان‌نويسي ما وجود دارد، نشان از تنوع نگاهي دارد كه حاصل جامعه متكثر ماست كه يك گونه نگاه نمي‌كنند. تنوع صدا و نگاه، پشتوانه‌اي گرانبهاست براي نويسندگان نسل‌هاي آينده ما.

فضاهايي كه شما در ساخت داستان‌هاي كوتاه از آن بهره مي‌بريد، فضاهايي فراواقعي اما باورپذيرند. چگونه اين صحنه‌هاي بعيد را به روايت‌هايي ملموس تبديل مي‌كنيد؟

داستان يعني تكنيك، دقيقا مثل اين است كه شما از نقاش بپرسيد، چگونه از رنگ‌ها مثلا پرتره مي‌كشيد يا خيال‌تان را عينيت مي‌بخشيد. مصالح نويسنده كلمه است، با كلمات است كه خيالش را بازتاب مي‌دهد. مطمئنا كلمات ابزار دست همه نويسندگان است ولي هر نويسنده با توجه به استنباط و درك خود، روش خودش را دارد.

تا جايي كه يادم مي‌آيد، شما نويسنده‌اي بوده‌ايد كه هميشه نظري مساعد به فعاليت جوان‌ها داشته‌ايد. اوضاع داستان‌نويسي جوان‌ترها را در حال خاضر چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

ادبيات داستاني ايراني با نوشتن جوان‌ها ادامه مي‌يابد. هر نسل هم ستاره‌هاي خودش را دارد. طبعا ستاره‌هاي آينده ادبيات ما از ميان فوج نويسندگاني خواهد بود كه شروع كرده‌اند به خواندن و نوشتن. دلم مي‌خواهد با همه وجود بگويم، پشتكار بخشي از استعداد است. بدون پشتكار نويسنده راز رفتار با كلمات و جملات را در نخواهد يافت. در واقع راز نوشتن هر نويسنده همان چگونگي رفتارش با كلمات و جملات و مفاهيم خواهد بود و كشف راز نوشتن در خواندن و نوشتن خواهد بود بنابراين بدون تلاش و پشتكار هيچ نويسنده‌اي به هويت واقعي‌اش نمي‌رسد.

روزها مشغول چه كارهايي هستيد و كي منتظر اثري تازه از شما باشيم؟

من هميشه آرزو داشته‌ام، داستان‌هايي كه مي‌نويسم در طول زمان مخاطبان خود را تربيت كنند. هر چند اين يك خودخواهي بزرگ است ولي اميدوارم براي بعضي از كارهايم چنين اتفاقي بيفتد.

يكي از حركت‌هايي كه هميشه براي نويسندگان جوان در گذشته آموزنده بود، برگزاري نشست‌هاي داستاني در شهرستان‌هاي مختلف بود. به نظر شما چرا آن جلسات آموزنده و صميمي ديگر برگزار نمي‌شود؟

يادم است يك دختر دبيرستاني كه در فرانسه درس مي‌خواند، مي‌گفت «رب گريه» و «دوراس» در دبيرستان‌هاي آنجا تدريس مي‌شود. آنها اين طور ادبيات داستاني را به دانش‌آموزانشان آموزش مي‌دهند اما دانش‌آموزان و دانشجويان ما بعد از حتي تحصيل هم ندرتا يك كتاب داستاني مي‌خوانند. آنها در مرحله اول مخاطب ادبيات تربيت مي‌كنند. يادشان مي‌دهند كه چطور مي‌شود از متن لذت برد و اين‌ طور فرهنگ را توسعه مي‌دهند و ما حسرت اين را داريم كه بچه‌هاي با استعداد جهت پيدا كنند و از ادبيات درك متعالي داشته باشند. به همين دليل است كه شخصا هر وقت فرصتي فراهم شود به جاهاي مختلف مي‌روم و چيزهايي كه فكر مي‌كنم نويسندگان جوان به آنها نياز دارند، آموزش مي‌دهم. اتفاقا موج وسيعي توي جامعه ما به سمت ادبيات رفته و اين اتفاق خوبي است. به نظرم يك نوزايي و يك رنسانس در حال وقوع است. اميدوارم كه توي همين فرصت و مجال اندكي كه گاهي به وجود مي‌آيد، موثر باشم. گاهي استعدادهايي پيدا مي‌شوند كه فقط به يك تشويق نياز دارند تا شروع كنند به نوشتن. بايد به فرهنگ ايمان داشت و به دانستن. همين جوان‌ها ‌آينده جامعه ما را تامين خواهند كرد بايد آنها را باور كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون