• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4344 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۲۷ فروردين

تفسير آخرين روزهاي ليگ برتر انگليس به كمك ادبيات

درك لذت فوتبال با روايت‌هاي كوندرايي

علي ولي‌اللهي

 

 

آن چيزي كه در ليگ جزيره جريان دارد،
باور نكردني، ويژه و به‌ياد‌ماندني است. دو تيم آنچنان غول‌آسا و سهمگين به سمت كسب عنوان قهرماني حركت مي‌كنند كه شايد بتوان گفت ديگر براي كسي مهم نيست چه كسي درنهايت برنده مي‌شود. آن چيزي كه الان نفس‌ها را در سينه حبس كرده، نه شهوت تماشاي پايان قصه كه لذت درك مسير مبارزه و فرآيند نبرد تيم‌هاي منچسترسيتي و ليورپول است؛ تيم‌هايي كه اگر به همين روند ادامه دهند، شاهد عجيب‌ترين فصل تاريخ ليگ برتر خواهد بود. دو تيم با امتياز بالاي نود و پنج كه البته تنها يك نفر از آنها مي‌تواند جام قهرماني را بالاي سر ببرد، ولي به جز طرفداران اين دو تيم چه كسي امروز به اين مساله اهميت مي‌دهد؟ اگر به ما باشد مي‌گوييم همين فصل را تا چند سال ادامه دهند تا ما بتوانيم لابه‌لاي روزهاي طلايي فوتبال در جزيره به منتها‌اليه لذت فوتبال برسيم.

ميلان كوندرا در رمان «جاودانگي» نظريه جالبي در رابطه با فرم رمان مطرح مي‌كند كه اتفاقا خود جاودانگي نمونه اعلاي ارايه فرم پيشنهادي است. كوندرا مي‌گويد (نقل به مضمون): رمان نبايد مثل يك مسابقه دوچرخه‌سواري باشد كه خوانندگان در آن مجبور شوند مدام ركاب بزنند تا فقط به نقطه آخر برسند و متوجه شوند كه ته ماجرا چيست. رمان بايد يك ميز بزرگ مملو از غذاهاي خوشمزه و لذيذ باشد كه در سراسر ميز پخش شده است. خواننده بايد بتواند از هر قسمت ميز لذت ببرد. گاهي به اول ميز برود، گاهي به انتها و دوباره برگردد وسط. مخاطب يا خواننده بايد در هر لحظه از خوانش يك رمان همان لذت رسيدن و كشف را درك كند. اين نظريه جالب كه امروزه به صورت مكرر در رمان‌هاي مدرنيستي و پست‌مدرنيستي مورد بهره‌برداري قرار مي‌گيرد
بر يك فرض بنا شده است؛ اينكه جمله مشهور «آخرش چي ميشه» دچار معناباختگي شود. اينكه تمام رمان و تلاش نويسنده در سايه فصل انتهايي رمان قرار نگيرد. گرچه هنوز در كلاس‌هاي نويسندگي برخي از اساتيد، براساس مفاد درام ارسطويي تاكيد دارند كه ابتدا، ميانه و انتها از اهميت به خصوصي برخوردار هستند و بعضي ديگر پا را فراتر مي‌گذارند و مي‌گويند ابتدا و انتهاي قصه اگر خوب باشد، ديگر مهم نيست آن وسط‌ چه اتفاق افتاده است و باز هم برخي ديگر اين اعتقاد راديكال را دارند كه فقط آخر قصه يا مثلا فيلم يا شعر مهم است. يعني لحظه‌اي كه خواننده يا بيننده از اثر جدا مي‌شود. اين مهم است كه آن شخص با چه خاطره‌اي از سالن سينما بيرون مي‌رود يا رمان را مي‌بندد. ميشل فوكو هم جايي گفته بود كه وقتي انتهاي بازي مشخص باشد ديگر ادامه دادنش جذاب نيست. همين موضوع نشان مي‌دهد كه پايان چقدر مهم است. همان جمله معروف «آخرش چي ميشه؟»

در فوتبال هم ما با همين پديده مواجهيم. نتيجه چه مي‌شود؟ بازي چند چند شد؟ كدام تيم قهرمان مي‌شود؟ اينها سوالاتي است ناظر به همان تفكر پايان‌محور. وقتي بچه بودم و مي‌‌نشستم پاي تلويزيون براي فوتبال نگاه كردن، در حالي كه همه اعضاي خانواده مي‌خواستند سريال «آيينه عبرت» را نگاه كنند، معمولا با اين جمله از جانب خانواده مواجه مي‌شدم كه چه نيازي به تماشاي بازي است؟ نتيجه‌اش را در اخبار ورزشي نگاه كن! گرچه اين تفكر كه آدم بازي را بي‌خيال شود به اين اميد كه در اخبار نتيجه‌اش را مطلع شود بين فوتبالي‌ها هيچ‌ جايگاهي ندارد، اما به نظر مي‌رسد در اشل بزرگ‌تر خيلي‌ها هستند كه فقط دوست دارند درمورد پايان فصل حرف بزنند، پايان جام، پايان يك تورنمنت. همين امروز هم كه 34 هفته از آغاز ليگ برتر انگليس گذشته و تيم‌ها چهار بازي ديگر پيش رو دارند، هستند كساني كه مدام از اين حرف مي‌زنند كه ليورپول يا منچسترسيتي قهرمان مي‌شوند؟ كساني كه با آناليز بازي‌هاي پيش روي دو تيم از ميانگين امتيازات و احتمالات حرف مي‌زنند تا بتوانند پايان را پيش‌بيني كنند. افرادي كه به نظر خيلي علاقه دارند ركاب بزنند و ركاب بزنند تا به ته خط برسند. اما ته خط چيست؟ آيا غير از قهرماني ليورپول يا سيتي اتفاق ديگري رخ مي‌دهد؟

اين قطعا تعليق جالبي است كه نمي‌دانيم كدام تيم قهرمان مي‌شود. ليورپول بعد از نزديك به سه دهه يا سيتي براي دومين‌بار پياپي؟ خود ميلان كوندرا يا تمام نويسنده‌هاي مدرن هم مي‌دانند كه پايان بالاخره وجود دارد و قرار نيست هيچ روايتي تا بي‌نهايت ادامه پيدا كند. حتي هانريش بل هم كه در رمان عقايد يك دلقك تمام نقطه نظرات رمان‌نويسي كلاسيك را به قوزك پايش گرفته بود، براي پايان‌بندي برنامه ويژه‌اي چيده بود و آن تصوير ممتاز را از هانس به تصوير كشيد كه گيتاري در دست دارد و كلاهي در مقابلش روي زمين قرار گرفته؛ كلاهي كه خود هانس در آن چند سكه و دو، سه نخ سيگار گذاشته بود تا عابران ترغيب شوند كه دست به جيب ببرند.
اما نكته مهم اين است كه روايت نبايد فداي پايان‌بندي شود. ما روز پاياني فصل ليگ برتر انگليس را تصور مي‌كنيم. اما اين فصل، سيتيزن‌ها و ليورپولي‌ها نشان داده‌اند كه مي‌توانند نگرش جديدي را به فوتبال و كليت يك رقابت فصلي تزريق كنند. اين دو تيم چنان سايه به سايه با هم حركت مي‌كنند و آن‌قدر بازي‌هاي فوق‌العاده‌اي از خودشان براي رسيدن به هدف‌شان به نمايش مي‌گذارند كه آدم دلش نمي‌آيد فصل را به پايان برساند. همين بازي‌هاي آخر دو تيم را اگر نگاه كنيم متوجه مي‌شويم كه نفس رقابت دو تيم از نتيجه‌اي كه مي‌گيرند مهم‌تر است. منچسترسيتي در بازي مقابل كريستال‌پالاس سه بر يك به پيروزي رسيد و به صدر جدول رفت در حالي كه خيلي‌ها تصور مي‌كردند ليورپول مقابل چلسي دوباره ليز خواهد خورد و امتياز از دست خواهد داد، بندرنشينان موفق شدند با ضربه سر مانه و سوپر‌گل استثنايي صلاح چلسي را هم از پيش رو بردارند و دوباره صدر را از سيتي پس بگيرند. كافي است اين رقابت‌ را با فصول قبل همين ليگ جزيره يا ساير ليگ‌هاي اروپايي مقايسه كنيم. فصل قبل سيتي با 100 امتياز و پنج هفته مانده به پايان رقابت‌ها قهرمان شد و همين امسال قهرماني در سه ليگ اسپانيا، ايتاليا و فرانسه صددرصد قطعي شده است. در واقع از مدت‌ها پيش قطعي شده بود.

حال اگر بگوييم نويسندگان مدرني نظير كوندرا و همينگوي و هانريش‌بل و يوسا و سايرين در به‌ثمر رساندن ديدگاهي نو در رابطه با رمان نقش مهمي ايفا كرده‌اند، در فوتبال هم پپ گوارديولا و يورگن كلوپ مي‌توانند داعيه‌دار شروع برداشت‌هاي جديد از فوتبال باشند. دو مردي كه با فلسفه‌هاي جذاب‌شان فصلي جديد را در فوتبال آغار كرده‌اند و جزو كساني هستند كه تاكتيك‌هاي فوتبال را ارتقا دادند، حالا باعث شدند نگاه جديدي به پروسه رقابت و پايان به وجود بيايد. ما چهار هفته ديگر مي‌توانيم از ميز بزرگي كه پپ و يورگن براي‌مان مهيا كرده‌اند لذت ببريم و مهم نباشد كدام تيم اول مي‌شود. هر چند بالاخره به آن خواهيم رسيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون