• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4350 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۵ ارديبهشت

سفر به سرزمين كلوت‌ها

فاطمه باباخاني

تمام شب در راه بوديم، قطار مي‌رفت و ما را با خود به كرمان مي‌برد. صبح كه بيدار شديم مي‌دانستيم بايد از عادت مالوف روزانه فاصله بگيريم، به جاي غذاي معمول هر روزه بزقورمه، آبگوشت كرماني و... را تجربه كنيم و توقع استراحت و آرامش نداشته باشيم. تا ماهان همه بيدار بودند اما از آنكه گذشتيم همه به خواب رفتند. جاده پرپيچ و خم به سمت سيرچ مي‌رفت تا خودش را به شهداد برساند، راننده از اهالي بم بود و مفتخر از آب و هواي كوهستاني اين گوشه از كرمان. جوي آبي كه در كنار جاده بود، به گفته راننده از كوه‌ها سرچشمه مي‌گرفت و به سمت سيرچ مي‌رفت تا باغاتش را سيراب كند.

بهار بود و هنوز حتي درختان شكوفه هم نزده بودند. تنها به ديدني از پنجره اتوبوس اكتفا كرده بوديم تا خودمان را به آن بهشت موعود برسانيم كه گرچه بي‌برگ و بار است، اما چنان زيبايي‌اش ببيننده را شيفته مي‌كند كه بيش از هر جنگلي در خاطره مي‌ماند.

مسيرمان به سمت شهداد را ادامه داديم تا بهترين نقطه براي ديدن غروب پيدا شود، نبكا (هنگام وزش باد مقداري خاك و ماسه پس از برخورد به مانع گياهي به زمين مي‌افتد و انباشته مي‌شود. انباشت خاك و ماسه باعث مي‌شود گياه براي ادامه حيات رشد بيشتري كند و به اصطلاح روي تل سوار شود. مرور زمان و انباشت خاك و ماسه در پاي گياه فرم نبكا يا تل‌ها را ايجاد مي‌كند) مسافران را به خود جلب مي‌كردند و در دورتر كلوت‌هاي شهداد بودند. نزديك و نزديك‌تر مي‌شديم و در نهايت جايي اجازه توقف داده شد. خنكاي هواي عصرگاهي بود و بادي كه شن و ماسه به سر و صورت مي‌زد، قدم زدن در ميان كلوت‌ها، تجربه‌اي است كه كمتر فرصت تكرار مي‌دهد، زمين پست و بالا مي‌شود، فرو مي‌رويم و باز بالا مي‌آييم و باد كه مي‌وزد صورت از شن و ماسه پر مي‌شود، زير شن‌ها، مي‌توان گرما و رطوبت را حس كرد و كلوت‌ها دوردست را در قاب چشم گرفت.

شهر شهداد به واسطه نزديكي به كوير اين روزها به مجموعه‌اي از اقامتگاه‌هاي گردشگري تبديل شده كه هر كدام مسافران خاص خود را دارد، از كاشكيلو گرفته كه در كنارش پرچم كشورهاي مختلف را به نشانه مليت مسافرانش نصب كرده تا اقامتگاه «شب‌هاي پرستاره»، «گندم بريان»، «نبكا» و... در نيمه دوم سال و فروردين ماه شهر ميزبان جمع بزرگي از گردشگران از شهرها و كشورهاي گوناگون مي‌شود، كساني كه قصد دارند در ميان كلوت‌ها قدمي بزنند، عكس يادگاري بگيرند و آفتاب كه در پس اين پديده‌ها پايين مي‌آيد را ساعتي به نظاره بنشينند.

سرخي آسمان كه فرونشست و تاريكي جاده را فراگرفت، به سمت شهر راه افتاديم، از ميان پرچم‌ها گذشتيم و خستگي را با شربت خانگي شهداد كه از غلاف شكوفه خرما تهيه مي‌شود، فرونشانديم.

چاي هم طعم خاص همان شربت را داشت و مجموعه‌اي از اتاق‌هاي حصيري كه با سازه‌هاي منطقه طراحي شده بودند، حسي از بودن در بيابان لوت در ذهن مسافران تداعي مي‌كردند. در آسمان شبانه كوير، هزار هزار ستاره سوسو مي‌زد، درختان نخل سر برافراشته بودند، ايوانخانه از همهمه مسافران پر شده بود و شبي ديگر در شهداد به نيمه نزديك مي‌شد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون