برخيز و اول بكش (189)
فصل هجدهم
سپس بارقهاي دميد-
فقط يك بهانه براي انتفاضه لازم بود
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
بعد از اين همه سال مصايب، شرايط اسفبار و بيعدالتيهاي آشكار، كرانه باختري و نوار غزه در مرز انفجار بودند. اما اين چيزي بود كه اطلاعات اسراييل نه ميتوانست و نه ميخواست ببيند. تمركز طولاني مدت بر جنگ عليه ساف و رهبران آن باعث شده بود كه خشم فروخورده مردم فلسطين از جامعه اطلاعاتي اسراييل و سياستمداران آن پنهان بماند. توفيقهاي تاكتيكي اسراييل و تواناييهاي آن بر مكانيابي رهبران ساف و شبهنظاميان آن در هر جاي دنيا به اسراييليها اين حس را القا كرده بود كه اسراييل ميتواند براي هميشه حاكميت خود را بر ميليونها فلسطيني در قلمروهاي اشغال شده بدون آنكه پيامدي داشته باشد، اعمال كنند. اطلاعات اسراييل همچنين بر يك روند غمانگيز ديگر چشمان خود را بسته بود. يك لايه از رهبري جوان، پرجنب و جوش و كاريزماتيك «در فلسطين اشغال شده» در حال شكلگيري بود و بهطور مستقل و جداگانه از عرفات، ابوجهاد و فرماندهي ساف عمل ميكرد. بخش بزرگي در كرانه باختري و غزه از حركتهاي تروريستي ساف حمايت ميكردند اما بسياري هم اين حركتهاي خشن را كه كمتر ميشد و نسبت به مشكلات هر روزهشان كوچك به نظر ميرسيد، نمايشي ميدانستند. عرفات را كه هنوز به عنوان پدر ملت ميديدند اما عملياتش را كه به ويژه اكنون از فاصله دور از تونس انجام ميشد، بعيد ميديدند كه استقلالي را كه او وعده تحقق آن را به زودي ميديد به دست آيد. اما در اين موقع يك جرقهاي زده شد.
در 4 اكتبر سال 1987، پنج تروريست خطرناك متعلق به جهاد اسلامي فلسطين از زندان غزهاي دياف فرار كردند. دو روز بعد، شين بت با كمك عوامل محلي كه غزه را اداره ميكردند، محل تروريستها را كه در يك آپارتمان در همسايگي سجاجيه پنهان شده بودند را پيدا كردند. يك تيم از واحد بيردز كه شكل و شمايل خود را به شكل عربها در آورده بودند، آپارتمان را تحت نظارت قرار دادند. در همان نزديكي، نيروهاي ويژه يمام، واحد پليس ضدترور، تحت فرماندهي ديويد تزور آماده عمل بودند. «بچههاي شين بت آنها را ديدند كه سوار دو پژو 404 شدند، يكي سفيد و ديگري آبي روشن، آنها مسلح بودند و راه افتادند. ما آنها را تعقيب كرديم و لحظهاي كه آنها متوجه ما شدند به روي ما آتش گشودند. ما آنها را در كنار يك زمين فوتبال دستگير كرديم.» چهار نفر از تروريستها با تيرباران افراد يمام كشته شدند. پنجمين نفر كه از خودرو فرار كرده بود بعدا با شليك گلوله كشته شد. يك مامور عملياتي بيردز به نام ويكتور آرزوان نيز در تبادل آتش كشته شد. تشييع جنازه پنج فلسطيني به يك تظاهرات گسترده تبديل شد. تظاهراتكنندگان در خيابانها فرياد ميزدند كه آن پنج نفر به قتل رسيدند. شورش بسيار خشونتبارتر از هر چيز ديگري بود كه تا آن زمان ايدياف در قلمروهاي اشتغالي شاهد آن بود. تزور كه بعدا معاون كميسر در پليس اسراييل و سرپرست منظقه تلآويو شد و كسي بود كه محل پنج تروريست را پيدا كرد و آنها را از بين برد، گفت: «از نظر عملياتي آن يك موفقيت تمامعيار براي يمام بود.» اما تزور تاييد كرد كه اين دستاورد تاكتيكي و ديگر دستاوردهايي مانند آن كه طي ساليان به دست آمده بود، چشمان اطلاعات اسراييل را از ديدن يك تصوير بزرگتر كور كرده و باعث شده بود كه آنها «روند غمانگيزي كه در حال شكلگيري بود را نبينند.» حتي تشييع جنازه خشونتبار را چيزي جز يك بروز خشم محلي نديدند. سپس در 8 دسامبر، راننده يك تانك ايدياف كنترل خود را از دست داد و با تعدادي از خودروهايي كه فلسطينيها از محل كار خود در اسراييل به نوار غزه برميگرداندند، برخورد كرد. چهار نفر كشته شدند و هفت نفر زخمي . شايعه جعلي سريعا در ميان مردم پيچيد كه اين تصادف عامدانه اسراييلي حركت انتقامجويانه آنها در قبال چاقو خوردن مرگبار يك اسراييلي در دو روز قبل بود. تشييع جنازه كارگران مرده دوباره به يك تظاهرات گسترده مردمي تبديل شد. در دسامبر سال 1987 موجي از تظاهرات در سراسر كرانه باختري و نوار غزه راه افتاد و همين شروع خيزش فلسطينيها عليه حاكميت اسراييل يا همان انتفاضه شد. شين بت، ايدياف و دولت خيره مانده بودند و به گفته ژنرال نوو، مشاور نظامي نخستوزير «براي هفتهها قادر به درك اهميت مخالفتها نبودند، آن قدر كه حتي زماني كه شروع كردند انگار براي وزير دفاع رابين چيزي رخ نداده بود كه سفر خارج از كشورش را كوتاه كند و به اسرييل برگردد.»
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه