26 فروردين ماه سال جاري، كليساي نوتردام پاريس، دچار حريقي گسترده شد. آتشسوزي از سقف اين كليسا آغاز شد و به سرعت گسترش يافت. اين حادثه 15 ساعت به طول انجاميد و در نتيجه آن سقف كليسا و چارچوب چوبي به طور كلي از بين رفت. با اين همه شاكله اصلي و برجهاي دوگانه نوتردام پاريس و بخشهاي قابل توجهي از آن از حريق نجات يافت. علت اين حادثه هنوز مشخص نشده اما احتمال ميرود ناشي از بازسازي كليسا باشد. خوشبختانه اين آتشسوزي با آسيب جاني همراه نبود. اين بناي 800 ساله اما اهميتي فراوان براي فرانسويان به طور خاص و براي تاريخ و فرهنگ جهاني به طور كلي داشت. سالانه 13 ميليون نفر از آن بازديد ميكردند و به عنوان زيباترين اثر در معماري گوتيك، ارزشي يگانه در تاريخ هنر و ادبيات بشري دارد. بازسازي اين بنا از فرداي آتشسوزي آغاز شده و اميد ميرود، به زودي اين بناي شكوهمند تا سر حد امكان، موقعيت پيشين خود را بازيابد. اما تاريخ نوتردام چيست؟ علت اهميت آن در چيست و رد پاي آن در تاريخ چگونه است؟ اين پرسشها را با علي بيگدلي، استاد شناخته شده تاريخ جهان دانشگاه شهيد بهشتي در ميان گذاشتيم.
در ابتدا اگر ممكن است به اختصار درباره تاريخچه بناي اين كليسا و انگيزههاي ساخت آن توضيح دهيد.
نخست لازم است تاكيد كنم كه عنوان اين كليسا «نوتردام پايس» (Notre Dame de Paris) است، زيرا در شهرهاي ديگر فرانسه نيز كليساي نوتردام هست، اما نوتردام پاريس در ميان آنها يك نوتردام استثنايي است. اما كلمه «نوتردام» از دو بخش «نتر» (ضمير ملكي اول شخص جمع) و «دام» به معناي «بانو» درست شده و به معناي بانوي ما است و اين عنواني است كه توسط كليساهاي كاتوليك در اواسط قرون وسطي به مريم عذرا يا مريم باكره داده شد، زيرا كاتوليكها معتقدند كه حضرت مسيح (ع) از دميدن نفخ پدر مقدس در بطن مريم به دنيا آمده است. اين اصل پذيرفته شده در تمام فرقههاي مسيحي اعم از كاتوليسيسم، ارتودوكس و پروتستانتيسم است. بنابراين حضرت مريم در دنياي مسيحيت به عنوان «همسر خداي ما» مشهور است و عنوان «نوتردام» يعني «بانوي ما» از همين جا ميآيد، يعني از لقب و كنيهاي كه مسيحيان به حضرت مريم دادهاند. از اين حيث نوتردام يكي از مقدسترين مكانها در دنياي مسيحيت تلقي ميشود، همچنان كه «حرمالاحرام» در دنياي يهود و كعبه در دنياي اسلام از اين تقدس برخوردارند. اين كليسا سال 1163 ميلادي. به فرمان سراسقف پاريس به نام موريس دو سولي روي تپهاي ساخته شد. زماني كه ژرمنها به اروپا حمله كردند، پيش سقوط امپراتور روم غربي در محلهايي كار دادرسي و محاكمه صورت ميگرفت و محل كنوني كليساي نوتردام، يكي از اين مكانها بود. در آن زمان روميها هنوز مسيحي نشده بودند و پيروي مذهبي به نام پاگانيسم بودند كه نوعي اعتقاد به اجرام سماوي مثل ماه و ستاره و خورشيد داشتند. اما ساخت نوتردام پاريس طي سلطنت چند پادشاه ادامه پيدا كرد. ظن غالب اين است كه ساخت اين كليسا 67 سال طول كشيده است. بعضي منابع اشاره ميكنند كه ساخت و ساز كامل آن حدود 200 سال طول كشيده است. اما به هر حال به نظر ميرسد، بنيان ساخت اين بناي بسيار عظيم در همان 67 سال صورت گرفته است. نوتردام پاريس يك «كاتدرال» (Cathedral) است، يعني كليساي جامع يا كليسايي كه اصليترين مراسم مذهبي مسيحيت در آن برگزار ميشود. اين كاتدرال در «سيته»، يكي از جزاير رود سن ساخته شده است و تا مدتها جلوه مذهبي و نماد ملي فرانسه بود. هر سال 13 ميليون نفر از اين كليسا ديدن ميكنند و بنابراين از اهميت فوقالعادهاي برخوردار است.
ويژگي معماري اين كليسا چيست؟
اين كليسا به سبك معماري گوتيك (Gothic architecture) ساخته شده است.
سبك گوتيك چيست؟
اين عنوان (گوتيك) به قوم گوتها منسوب است كه زباني به همين نام داشتند و خط آنها نيز برخلاف خط لاتين، مثل خط فارسي از راست به چپ نوشته ميشد. سبك گوتيك در معماري اروپا از فرانسه قرن دوازدهم ميلادي - يعني قرني كه كليساي نوتردام پاريس ساخته شد - رواج يافت و تا آستانه قرن هفدهم اين سبك معماري در سراسر اروپا مورد استفاده قرار گرفت، به ويژه در انگلستان و هلند. يعني حدود 500 تا 550 سال اين معماري در اروپا بدون رقيب باقي ميماند. اين سبك بيشتر در ساخت بناهاي مذهبي مورد استفاده قرار گرفته است. اين سبك را هنر عاميانه اوژينال ميخواندند. اوژينال يعني همين طاقهاي رومي كه در برخي از مناطق كشور ما از جمله در تهران ساخته ميشود. گوتها هم شاخهاي از ژرمنها بودند كه به امپراتوري روم حمله كردند. پايگاه اصلي آنها در كناره رودخانه دانوب بود. در قرن چهارم ميلادي به اروپا حمله كردند و در سال 476 ميلادي. ژرمنها كه استروگوتها و ويزيگوتها بودند، رم را تسخير كردند. شاخهاي از اينها در شمال اروپا آنگلها و ساكسونها بودند كه به انگلستان آمدند. شاخهاي از ساكسونها به نام «آلِمان» به آلمان فعلي آمدند و آلمان فعلي را بنا گذاشتند. شاخهاي نيز فرانكها بودند كه فرانسه جديد را بنا گذاشتند. اين گروهها بودند كه معماري گوتيك را بنا گذاشتند. سبك گوتيك البته در ميان قرن نوزدهم در جواهرات و لباسها رواج يافت. ويژگي اين سبك نوعي بينظمي و درهمريختگي در نظم است. يعني سبك گوتيك در قرن نوزدهم مثل تفكر پستمدرنيستي بود كه به خصوص در جواهرات رواج يافت.
از نظر معماري و هنري وجوه متمايزكننده كليساي نوتردام پاريس در چيست؟
بيش از 200 مجسمه سنگي بيرون از اين كليسا و حدود 100 مجسمه در اين كليسا هست. يكي از ويژگيهاي معماري اين كليسا، ويتراها يا پنجرههاي آن است كه نقاشيهاي بسيار زيبا و نفيسي بر آنها تصوير شده است. وقتي انسان وارد اين كليسا ميشود، از تماشاي اين ميزان از هنر و ذوق مسحور ميشود به همين دليل است كه اين كليسا هم از نظر هنر و هم از حيث عظمت و از جهت زيبايي در دنيا نمونه ندارد. البته بعدا كليساهاي ديگري ساخته شده كه از نظر وسعت از نوتردام پاريس بزرگتر هستند، اما هنوز در دنيا اصالت نوتردام پاريس تكرار نشده است. سردر اين كليسا حدود 28 مجسمه دارد كه اينها نماد پادشاهان حاكم بر اورشليم پيش از ظهور مسيحيت است كه بر دنياي يهود حكومت ميكردند. دو برج اصلي كليسا كه خوشبختانه در آتشسوزي آسيب نديد، حدود 96 ارتفاع دارد. خود ساختمان حدود 75 ستون و بيش از 120 پنجره دارد كه به تصاوير گوتيك تزيين شده كه بسيار زيبا و شگفتانگيز است كه هنوز پس از 800 سال به شكل اوليه باقي مانده است. كليساي نوتردام پاريس دو ناقوس دارد، يكي كه بسيار پراهميت است كه تنها دو مرتبه يا سه مرتبه نواخته شده است، يك بار بعد از جنگ جهاني اول، بار ديگر بعد از جنگ جهاني دوم و يك بار هم در مراسم تاجگذاري ناپلئون. اما ناقوس ديگر روزانه سه مرتبه براي اداي مراسم مذهبي به صدا درميآيد.
ميدانيم كه در ميانه قرن نوزدهم (1831م.) ويكتور هوگو، خالق بينوايان كتاب مشهور «نوتردام دو پاري» را مينويسد كه در انگليسي و سپس ساير زبانها از جمله فارسي به عنوان «گوژپشت نوتردام» شناخته ميشود.
درست است؛ ميدانيد كه ويكتور هوگو بزرگترين رماننويس دنيا در قرن نوزدهم بود و شيوه قلم و بيان او بسيار سحرآميز است. او بسيار به پاريس و تاريخ آن علاقه داشت و از جمله به اين كليسا و معماري آن علاقه بسياري داشت. اين كليسا البته از نظر تقدس براي فرانسويها بلكه همه دنياي مسيحيت جذابيت خاصي داشت. او سعي ميكند داستاني تعريف كند كه كليساي نوتردام در كانون آن قرار بگيرد. بنابراين با زيركي خاصي روايتي را در آن ميگنجاند. البته داستان اين رمان بيشتر جنبه تخيلي دارد. سبك نگارش ويكتور هوگو در نگارش اين رمان رمانتيكگوتيك است. ويكتور هوگو ميگويد من شبي در يكي از زواياي برج اين كليسا، روي ديوار كلمهاي غيرفرانسوي ديدم كه منظور از آن را در نيافتم. او از اين داستاني ميسازد. اين داستان بر پايه شخصيتي تخيلي به نام گوژپشت روايت ميشود. اين گوژپشت چهره بسيار كريهي داشت. البته گويا در همان قرن نوزدهم اين عنوان به سنگتراشي به نام «تراجان» اطلاق ميشد كه در برجهاي بالاسر كليسا، كار حجاري و مرمت انجام ميداد و هيچ گاه از اقامتگاهش بيرون نميآمد، زيرا مردم او را مسخره ميكردند. برخي تصور ميكنند كه اين سنگتراش گوژپشت، منبع الهام ويكتور هوگو براي خلق شخصيت كتابش بوده است.
اگر به طور خلاصه بگوييد ماجراي اين رمان چيست؟
ماجراي اين رمان در قرن پانزدهم ميلادي ميگذرد، داستان دختري كولي به نام اسمرالدا است كه در خيابانها با بزش دورهگردي ميكند. تا اينكه كشيش كليساي نوتردام شيفته او ميشود و ميكوشد به كمك دستيار دست پروردهاش، كازيمودو كه گوژپشتي زشترو و ساكن در كليسا است، او را بربايد. اما افسر نظامي جواني كه او نيز به نوبه خود شيفته اسمرالدا است، متوجه اين ماجرا ميشود و دختر را نجات ميدهد و كازيمودو را در ميدان شهر شلاق ميزند. اسمرالدا نيز به سهم خود عاشق اين افسر نظامي ميشود كه جواني سبكسر و و هوسباز است. اما كشيش مانع وصل اين دو ميشود و با زخمي كردن افسر، طوري صحنهآرايي ميكند كه گويي اسمرالدا او را كشته و او را زنداني ميكند. كشيش در زندان به اسمرالدا ابراز عشق ميكند، اما اسمرالدا او را از خود ميراند. در روز محاكمه و اعدام اسمرالدا، دختر در مييابد كه افسر نظامي زنده است، اما به او توجهي نميكند. در هنگام انتقال دختر به دادگاه، كازيمودوي گوژپشت كه سخت شيفته اسمرالدا است، او را از دست نگهبانان ميدزدد و با خود به فراز برجهاي نوتردام ميبرد. پس از مدتي اوباش پاريس با تحريك افسر جوان به بهانه نجات اسمرالدا به كليسا حمله ميكنند و نوتردام را غارت ميكند. كازيمودو با آنها مقابله ميكند و افسر از فرصت استفاده ميكند و ميكوشد دختر را بدزدد، اما كشيش مانع ميشود و دختر را پس ميگيرد و او را به زن نيمه ديوانه خلوتنشيني كه در يك زيرزمين زندگي ميكند، ميسپارد. زن (كه بعدا معلوم ميشود مادر اسمرالداست)، بر اثر ربودن دخترش توسط كوليها، ديوانه شده و از آنها نفرت دارد. خلاصه افسر كه متوجه مخفيگاه اسمرالدا ميشود، او را به زور از زن نيمه ديوانه كه متوجه شده اسمرالدا دختر اوست، ميگيرد، زن را ميكشد و اسمرالدا را اعدام ميكند. كازيمودوي گوژپشت نيز كه متوجه ماجرا ميشود، كشيش را از فراز برجهاي نوتردام به پايين پرتاب ميكند. قرنها بعد در ميان استخوانهاي اعدامشدگان، دو اسكلت به هم پيوسته يافتند كه به شكل عجيبي در آغوش هم خفته بودند. وقتي خواستند اسكلت كازيمودو را از اسمرالدا جدا كنند، «خاكستر شد و فروريخت!»
اهميت اين رمان به نظر شما چيست؟
ويكتور هوگو البته در زمان خودش بزرگترين نويسنده فرانسه محسوب ميشد. اما غير از آن يك دليل اهميت اين رمان به پرداختن به كليساي نوتردام پاريس است كه نماد ملي و مذهبي فرانسه است و او در اين رمان ميكوشد اين اثر را برجسته كند و بر آن تمركز كند.
ميدانيم كه فرانسه به خصوص بعد از انقلاب فرانسه (1789) يك كشور لاييك است. چطور ميشود يك كليسا به نماد ملي اين كشور بدل ميشود؟
لاييسيته البته غليظتر از سكولاريسم است. از زماني كه تفكر اومانيسم در اروپا و به ويژه در فرانسه غلبه يافت، سكولاريسم و لاييسيسم سعي كرد حضور اجتماعي ديني را محدود كند. اهميت كليساي نوتردام پاريس براي فرانسويان به معناي مذهبي آن شايد نباشد، بلكه به معناي عظمتي است كه ملت و حكومت فرانسه با بناي آن كسب كردهاند. بنابراين در فرانسه اگر چه سكولار و لاييك است، اما اين بنا كماكان به عنوان اثري ملي شناخته ميشود.
شما گويا در دوران تحصيل زياد به اين كليسا رفتهايد. اهميت اين كليسا از ديد شخص شما در چيست؟
من در سفرهايي كه داشتهام، براي بازديد به كليساهاي زيادي رفتهام. اما نكته برجسته اين كليسا ارزش هنري آن است و مخاطب آن امروز نه فقط مسيحيان كه همه مردم در سراسر جهان از هر دين و مذهبي هستند. بخشهاي مختلف اين كليسا غير از برخي جاها كه ممنوعيت براي عكسبرداري دارد، به روي گردشگران و مخاطبان آثار هنري و معماري گشوده است. سقف سالن اصلي آن حدود 50-40 متر ارتفاع دارد و بسيار زيبا و مجلل است و كسي كه به آن وارد ميشود، مسحور جذابيت آن ميشود. البته اينكه هيچ محدوديتي نبود، مربوط به سالهاي دهه 1970 است كه من به اين كليسا ميرفتم، الان فكر ميكنم محدوديتهايي به وجود آمده است.
در سفرهايي كه داشتهام، براي بازديد به كليساهاي زيادي رفتهام. اما نكته برجسته اين كليسا ارزش هنري آن است و مخاطب آن امروز نه فقط مسيحيان كه همه مردم در سراسر جهان از هر دين و مذهبي هستند.