مطبوعات و بحران كاغذ
اميدعلي مسعودي
بحران كمبود كاغذ و افزون بر آن كمبود فيلم و زينگ، كار چاپ و انتشار مطبوعات را مختل كرده و اين كمبودها اينك به مرحلهاي رسيده است كه حيات و زندگي مطبوعات را تهديد ميكند. در چنين شرايطي، فرمان مقام رهبري به وزراي صنعت و ارشاد براي رفع معضل كاغذ و كوشش آنها براي تامين كاغذ مورد نياز صنعت نشر كشور، اميدهاي تازهاي در دل اهل قلم ايجاد كرده است. مطبوعات به عنوان ركن چهارم دموكراسي درجوامع مدرن در كنار سه قوه حاكم بر جامعه، كار اصلي آگاهيرساني به مردم و نقد قدرت را برعهده دارند. كمك دولت به مطبوعات ازعناصر مهم حق استفاده از اطلاعات به شمار ميآيد. بدون ترديد، كمك دولت به مطبوعات، كمك به انتشار آزادانه اخبار و اطلاعات و افزايش آگاهي جامعه محسوب ميشود. به همين دليل در بيشتر كشورهاي اروپايي مانند فرانسه، آلمان، ايتاليا، سوئد، نروژ، انگلستان، اتريش و سوييس 14 نوع كمك به مطبوعات را انجام ميدهند. از وامهاي كمبهره تا امتيازهاي مربوط به تلفن و تلگراف (اينترنت) تا كمكهاي مربوط به حمل و نقل، توزيع و اشتراك. از سوي ديگر احزاب و شركتهاي توليدي و خدماتي علاوه بر آگهي كمكهاي ديگري را به مطبوعات اختصاص ميدهند. اين كمكها در وهله اول براي شكستن انحصار مطبوعات ثروتمند و در وهله دوم براي كاهش فشارهاي اقتصادي بر مطبوعات است. به گزارش كميسيون مك برايد كه در سال 1984 منتشر شد روزنامهها و نشريات ادواري درسراسر دنيا به استثناي 10 كشور آفريقايي، 8 كشور در آسيا، كوبا و كشورهاي اروپاي شرقي، شركتهاي بزرگ تجاري هستند ليكن تقريبا در تمام كشورها روزنامههاي غيرتجاري به احزاب سياسي تعلق دارند و به وسيله همانها و سازمانهاي غيردولتي موجود اداره ميشوند. در ايران براي انتشار روزنامه و مجله اشخاص طبق قانون ملزم هستند امتياز بگيرند و ...
اين بدان معني است كه انتشار مطبوعات حائز اهميت فراوان است و دولت توجه خاصي بدانها دارد. در شرايط كنوني كه دولت تامين نيازهاي اصلي مردم را در دستور كار خود قرار داده است و توليد و توزيع كالاهاي اساسي را در كنترل دارد، به نظر ميرسد مطبوعات كه به دليل آگاهيبخشي و بيداري جامعه اهميتي دوچندان دارند، بيش از پيش از كمكهاي مستقيم و غيرمستقيم برخوردار شوند.
اين كمكها زماني ميتواند به حيات و بالندگي مطبوعات بهويژه در بخش خصوصي بينجامد كه «توزيع عادلانه» و «بهنگام» كمكها رعايت شود. به ياد دارم زماني كه دو دهه پيش مديرمسوول يك هفتهنامه بودم؛ هنگام توزيع حواله دريافت كاغذ، ابتدا اين حوالهها را در گراني كاغذ به نشريات خاصي ميدادند و زماني كه اين حوالهها وارد بازار ميشد و قيمت كاغذ بهشدت كاهش مييافت، نشريات ديگر را صدا ميزدند وحوالهاي كه ميتوانست مابهالتفاوتش كمكي در حق نشريات كوچكتر باشد عملا نقشي در كمك به مطبوعات نيازمند نميكرد. در گزارشهاي مربوطه هم البته به اين حقكشي مسلم اشارهاي نميشد و متن گزارش هم حاكي از توزيع عادلانه كاغذ بين همه نشريات بود!
هرچند بعدها اين روش، بهبود يافت اما امروزه حذف برخي كمكهاي دولتي به مطبوعات در كنار افزايش سرسامآور قيمت كاغذ و فيلم و زينگ و كاهش درآمدهاي حاصل از آگهي زنگ خطر را براي آخرين تنفسهاي مطبوعات كشور به صدا درآورده است؛ از اين رو، كمكهاي دولتي و حتي سازمانها و نهادهاي اجتماعي ميتواند نجاتدهنده مطبوعات كشور از وضعيت بحراني باشد.