ادامه از صفحه اول
ديوار شيشهاي امنيت انرژي
رسانههاي داخل و فعالان سياسي بايد مواظبت كنند تا هيزم اين آتش را مهيا نكنند. از آن سو جنگ رواني رسانهها بابت انتشار اخباري درباره حجم صادراتي نفت ايران با چالشهاي فني و دقيقي مواجه شد. بلومبرگ و رويترز مدعي شدند صادرات نفت ايران به كمتر از ۴۰۰ هزار بشكه در روز كاهش پيدا كرده اما با بررسي منابع خبري آنها متوجه ميشويد كه پايه اين گزارشها اطلاعات گمركات كشورهاي مقصد نفت ايران است، باتوجه به شيوههاي نوين فروش نفت عملا اين گزارشها پايههاي متقني ندارد، فروش نفت ايران در بازارهاي موازي گرچه به نسبت سال قبل كاهش يافته اما همچنان ادامه دارد. باتوجه به اولتيماتوم ۶۰ روزه ايران، اروپا در حال ايجاد راهكاري است تا بخشي از نفت ايران را در چارچوب مالي اينستكس در اروپا كارسازي كند. شنيدهها حاكي از آن است كه راهكارهايي به ايران پيشنهاد شده است، درنهايت بايد بر اين نكته تاكيد داشت كه امنيت در خليجفارس هزينههاي بسياري داشته كه تاكنون سهم ايران بيشتر از باقي كشورها بوده است. اينك وقت آن رسيده ايران از موضع قدرت به كشورهاي همسايه گوشزد كند كه در سايه حسن همجواري سهم خود را بابت اين آرامش پرداخت كنند تا همه از مواهب آن بهرمند شوند چه بسا كه اگر منافع ايران در خليجفارس مورد تعرض قرار بگيرد براي باقي كشورهاي حوزه خليج هم چيزي با عنوان منافع باقي نخواهند ماند.
مسووليت نخبگان
ترامپ رييسجمهوري امريكا بنا به دو شرط اساسي، در واقع تمايل به منازعه با ايران ندارد؛ نخست اينكه استراتژي اعلام شده از سوي ترامپ چه در طول كمپين انتخاباتياش و چه طي دوره دو ساله حضورش در كاخ سفيد، عدم ورود به جنگهاي جديد است. شايد يكي از زمينههاي مهم اقبال جامعه امريكا به ترامپ در همين روحيه ضد جنگياش بود. ترامپ همواره روساي پيشين امريكا را به جنگطلبي و اتلاف منابع ملي امريكا متهم ميكرد. از اين منظر، ورود به هر گونه منازعه نظامي مساوي با از دست رفتن پايگاه اجتماعي ترامپ و به حاشيه رفتن وي است. نكته بعدي اينكه انتخاب مجدد در دور دوم رياستجمهوري براي رييسجمهور امريكا بسيار حياتي است. ترامپ حامل يك تفكر و برنامه جديد است و براي عملياتي كردن برنامههايش به حضور طولاني در قدرت نياز دارد. از اين منظر، وقوع هر گونه جنگ جديد در خاورميانه كه امريكا طي هزاره جديد ميلادي زخم فراواني هم به لحاظ تلفات انساني و هم بودجهاي متحمل شده، ميتواند پاشنه آشيل ترامپ در انتخابات2020 باشد. لذا به نظر ميرسد هر گونه منازعه احتمالي با ايران كه از قدرت متقارن و نامتقارن خاصي در منطقه برخوردار است؛ مساوي با افتادن ترامپ به باتلاقي جديد است و بر باد رفتن روياي حضور مجدد در اتاق بيضي شكل كاخ سفيد از تبعات حتمي آن خواهد بود. از اينرو، استنتاج منطقي و به حكم قواعد سياسي، احتمالا ميتواند اين گزاره باشد كه «امكان جنگ در كمترين حد ممكن است و حداقل اين سناريو از سوي خود ترامپ پيگيري نخواهد شد.» اما نكته مهم در اينجا نهفته است كه آيا فقدان شرايط سياسي و رواني در امريكا براي وقوع جنگ، به اين مفهوم است كه تحت هر شرايطي جنگ ناممكن است؟ رابرت جرويس نظريهپرداز برجسته روابط بينالملل پاسخ درخور تاملي به اين پرسش دارد. از نظر او، اغلب جنگها به دليل اشتباه در محاسبه آغاز ميشود. در تاريخ روابط بينالملل كمتر موردي را ميتوان يافت كه جنگي با محاسبه دقيق صورت گرفته و طبق اهداف تعيين شده حركت كرده و به خاتمه رسيده باشد. اساسا خاصيت جنگها در همين خطاي محاسبات و از كنترل خارج شدنهاست. از همينرو، بايد مراقب سناريوهاي خطرناك طرف مقابل به ويژه مربع B بود. اين مربع آتشبيار معركه و مدام دنبال تهييج احساسات و سوق دادن ترامپ به سوي منازعه مستقيم با ايران است. جمهوري اسلامي ايران به عنوان كشوري صاحب تمدن و ارزشهاي فرهنگي همواره منادي صلح و آرامش در جهان بوده است. اين موقعيت و جايگاه فرهنگي و تمدني بايد از سوي دولتمردان كشور و دستگاه وزارت خارجه به گوش جهانيان برسد. به نظر ميرسد اكنون مهمترين اولويت اين است كه تيمي از دستگاه سياست خارجي كشور، عازم كشورهاي اروپايي، چين، هند، روسيه و ساير كانونهاي قدرت شوند تا سياستهاي جنگي تيم ترامپ را براي مردم و دولتمردان اين كشورها آشكار و برملا كنند. بنابراين يك توصيه راهبردي اين ميتواند باشد كه ديپلماتهاي و دستگاه ديپلماسي كشور روي اين محور تمركز كنند كه ايران برخلاف تبليغات رسانهاي دنبال تنش نيست و اين امريكا و حاميان منطقهاي آن (عربستان و اسراييل) است كه دنبال ماجراجوييهاي نظامي هستند. در اين شرايط، روا و پذيرفته نيست كه منفعل عمل كرد و اجازه فضاسازي به تيم ترامپ داد تا فضاي ضد ايراني را تشديد كنند. بايد فعالانه و آگاهانه پيامدهاي سياست ترامپ بر امنيت بينالملل، براي ساير كانونهاي قدرت تبيين شود تا از پتانسيلهاي اين كشورها در خنثي كردن سياستهاي ترامپ استفاده بهينه شود. در نتيجه اكنون دستگاه ديپلماسي كشور در مظان يك آزمايش مهمتر قرار گرفته و آن همگرا كردن تمامي ظرفيت، توان و تلاشهاي ممكن براي ايجاد و تشكيل ائتلافي قوي در برابر خط تحريم است. واقعيت اين است كه بايد از تمامي ابزارهاي در اختيار براي تقبيح تحريمها و گرفتن مشروعيت از اين سياست ضدبشري كه اولين و مهمترين آثار و تبعاتش را بر گرده جوامع بشري سوار ميكند، بهره گرفت. جوهره بشريت و كرامت انساني امروز در اين سوي خاورميانه در معرض بدترين و خطرناكترين آسيبها قرار گرفته و لذا مجامع ديپلماتيك و نخبگاني كه قطعا در چنين موقعيتي داراي تاثيرهاي بيبديل بر اذهان و افكار عمومي هستند، نبايد از زير بار اين مسووليت شانه خالي كنند.