گروه سياسي
بعد از انتخابات 96 رياستجمهوري كه محمدباقر قاليباف از اين انتخابات كنار رفت، شهردار اسبق مدتي در سكوت به سر برد اما پس از گذشت زماني اندك او نيز تلاش كرد از اين شكست براي خود و همراهانش پيروزي بسازد. از همينرو منشور نواصولگرايي منتشر كرد تا نشان دهد خواستار تغيير و تحول اساسي در اين جريان است تا جايي كه حتي ميتواند پرچمدار خط سوم باشد.
آتش تند و تيز منشور نواصولگرايي قاليباف هم خيلي زود فروكش كرد. با اين حال روز گذشته يكي از نزديكانش گفت كه هنوز پيگير نواصولگرايي هستند اما معتقدند كه جريان سوم به جايي نميرسد.
محسن پيرهادي، دبيركل جمعيت پيشرفت و عدالت ايران اسلامي در رابطه با اينكه پس از رونمايي از مانيفست «نواصولگرايي» ديگر كمتر از اين مانيفست ميشنويم به «ايلنا» گفت: «به هيچ عنوان اينطور كه ميفرماييد، نيست. همواره اعضاي اين حزب رويكردها و فعاليتهاي متعددي را در باب معرفي و شناخت نواصولگرايي با رسانههاي گوناگون داشتهاند. اعضاي اين حزب با توجه به اصل «مردمگرايي» همواره سعي كردهاند ارتباط خود را به نحو احسن با مردم، رسانهها و ساير جريانهاي سياسي حفظ كنند.»
با اين حال پيرهادي جريان نواصولگرايي را به عنوان جريان سوم نميشناسد و تحليل نميكند، چرا كه معتقد است «همكاري و گفتمان با ساير احزاب اصولگرا وجود دارد و اين حزب (جمعيت پيشرفت و عدالت ايران اسلامي نزديك به قاليباف) اساسا به دنبال ايجاد جريان جديد يا «جريان سوم» نيست و بايد گفت به عنوان يك تشكيلات سياسي با اعتقاد به ضرورت تغيير و نو شدن جريان انقلابي پا به عرصه گذاشته است. حزب متبوع ما همواره ارتباط خود را با ساير جريانهاي اصولگرايي حفظ خواهد كرد. جمعيت، پيشرفت و عدالت معتقد است با توجه به فضاي دوقطبي در كشور، امكان شكلگيري جريان سوم وجود ندارد و هر اقدامي در اين زمينه منجر به شكست خواهد شد.»
در واقع آنچه در گفتههاي پيرهادي عجيب به نظر ميرسد، اين است كه آنها ميخواهند با پيادهسازي جريان «نواصولگرايي» از «اصولگرايي» عبور كنند اما به «جريان سوم» اعتقادي ندارند؛ تركيبي كه به اندازه كافي معقول و منطقي به نظر نميرسد.
پيرهادي البته از گفتوگوي ملي و جلساتي كه محمدرضا باهنر مشغول برگزاري آن است، استقبال كرده و گفت: «ما در مسير اعتلاي نقش و رضايتمندي مردم، همواره از گفتوگوها استقبال ميكنيم. متاسفانه هميشه سايرين بودهاند كه به نوعي باب گفتوگو را بسته يا قهر كردهاند، بنابراين اگر اين گفتوگوها در راستاي وحدت جريانهاي سياسي براي منافع ملي باشد، ميتوان آينده بهتري را براي احزاب پيشبيني كرد.»
جريان سوم در ادبيات سياسي ما بديع نيست، اما در اواخر دهه 80 و اوايل دهه 90 بروز و ظهور جديتري داشت. حرف و حديث در مورد خط سوم ايراني-اسلامي از دهه نخست انقلاب شكل گرفت. زماني كه عدهاي بيشتر خود را «انقلابي» ميدانستند در مقابل عدهاي كه بهزعمشان تفكرات «ليبرال» داشتند، قرار گرفتند. همان زمان سيداحمد خميني در گفتوگويي با روزنامه كيهان براي اولينبار از «خط سوم» به عنوان «خط راستين و تنها راه نجات» سخن گفت. با اين حال نهتنها خط سومي شكل نگرفت روز به روز خطكشيها و صفبنديهاي سياسي پررنگتر شد تا به دو جريان قالب اصلاحطلب و اصولگرا تبديل شد.
اين صفبندي اما با حضور محمود احمدينژاد تغيير كرد. اواخر دهه 80، زماني كه رييس دولت دهم از اصولگرايان گريزان بود و آنها هم تمايلي نداشتند احمدينژاد را جزيي و عضوي از خود بدانند، او پرچمدار جرياني شد كه به قول خودش «عدالتمحور و مهرورز» بود و نه در ميان اصلاحطلبان جاي ميگرفت و نه در ميان اصولگرايان. منتها اواخر حضور او و ياران «بهارياش» در پاستور مجال رشد و نمو به اين جريان نداد. بعد از آن هم چون برخي مهرههاي اصلي و مرتبط با اين جريان در دستگاه قضا مورد قضاوت قرار گرفتند فضا براي پرچمداري كمتر شد. با اين حال از يك سال مانده به انتخابات 95 آنها سرپا شدند و با دامنه گستردهاي از انتقادات كه روانه هر دو جريان كردند و پس از آن با منشور بهار ثابت كردند كه ميخواهند جرياني ديگر باشند.
اما تنها احمدينژاديها داعيهدار اين واژه پرطمطراق نيستند. بعد از اينكه حسن روحاني و نزديكانش به قدرت رسيدند نيز تلاش شد تا گفتماني جديد به عنوان راه سوم يا خط سوم نهادينه شود. آنچه آنها به عنوان گفتمان اعتدال معرفي ميكردند گرچه شباهتي با يك گفتمان نداشت و بيش از هر چيز راه و روش يا خطمشي بود اما با اين حال اطرافيان «اعتدال و توسعهاي»هاي نزديك رييسجمهوري نيز تلاش داشتند تا خود را در راه سوم قرار دهند.
هيچ يك از تلاشهاي صورت گرفته براي ايجاد خط سوم موفق نشده و تاكنون هيچ يك از افراد يا گروههايي كه در پي ايجاد اين خط بودهاند، نتوانستهاند كاري از پيش ببرند يا بدنه اجتماعي مقبولي براي خود دست و پا كنند، چرا كه به هر حال هر كدام ريشه در اصولگرايي يا اصلاحطلبي داشتند و مجزا و مستقل نبودند.
شوراي وحدت و حركت چراغ خاموش
موضوع ديگري كه در جريان اصولگرايي اين روزها مطرح ميشود، «شوراي وحدت» است. تشكيلاتي كه هنوز كه هنوز است مشخص نيست به واقع و دقيقا چه كاركردي دارد، چه چيزي آن را از «جبهه نيروهاي انقلاب اسلامي» يا «جمنا» متمايز ميكند، اعضاي آن چه كساني هستند و فعاليتشان دقيقا در چه حوزهاي در جريان است. اصولگرايان تلاش ميكنند همه چيز را چراغ خاموش پيش ببرند.
در همين راستا زهره الهيان، قائممقام جمعيت رهپويان در گفتوگويي با «مهر» بدون اينكه از آخرين اقدامات جمنا يا شوراي وحدت سخن بگويد بيش از هر چيز از همراهي اين دو تشكيلات سخن گفته است. در واقع به نظر ميرسد كه اصولگرايان از مدل تشكيلاتي اصلاحطلبان استفاده كرده و «شوراي وحدت» را شكل دادند، اما كاركردهاي آن همچنان در هالهاي از ابهام است و تنها چهرههاي سياسي در گفتوگوهايي همراهيشان با اين شورا را اعلام ميكنند. كما اينكه زهره الهيان نيز ديروز با تاكيد بر اينكه «عدم وجود وحدت بين احزاب اصولگرا و در نظر گرفتن منافع حزبي يكي از مولفههاي شكست در مسير پيشروست»، گفت: «جبهه مردمي نيروهاي انقلاب نيز كه در دورهاي نقش بسزايي در ايجاد وحدت داشته است در اين مسير به حركت خود ادامه ميدهد و در مسير تصميمات شوراي وحدت وظيفه خود را انجام خواهد داد.»
عدم حضور چهرهاي چون سيد ابراهيم رييسي در اين شورا كه اصولگرايان روي آن سرمايهگذاري كرده بودند نيز از جمله دلايلي است كه احتمالا حركتهاي انتخاباتي آنها را پيچيدهتر خواهد كرد.
سردرگمي در پارلمان اصلاحات
«پارلمان اصلاحات» تركيب آشنا و تكراري اصلاحطلبان؛ تركيبي كه مدتهاست در ادبيات سياسي اصلاحطلبان شكلگرفته اما محقق نميشود. ماجراي پارلمان اصلاحات آن قدرها هم پيچيده نيست. عدهاي در تلاشند تا اين ايده را محقق كنند كه عمدتا با حضور شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان و البته تا حدودي با شوراي مشورتي خاتمي در عرصههايي چون انتخابات موافق نيستند و معتقدند آرا و نظرات آنها كمتر جنبه اتكا به خرد جمعي دارد.
در اين حال طيف ديگري نيز معتقدند كه ميتوان از همين دو سازوكار موجود استفاده كرد و با در نظر گرفتن دموكراسي در سازوكار درون تشكيلاتي هر يك از آنها فعلا به همين منوال پيش رفت.
از همينروست كه يك روز، يك نفر مصاحبهاي ميكند و ميگويد كه پارلمان اصلاحات فعلا تشكيل نميشود يا تا تحقق آن زمان زيادي باقي است. روز ديگر هم چهره سياسي ديگري اعلام ميكند كه تنها چند قدم به تصويب اين طرح زمان باقي است و به زودي شاهد تحقق آن خواهيم بود. از اين آب گلآلود هم «رسانههاي اصولگرا» هستند كه ماهي ميگيرند و موضوع «پارلمان اصلاحات» را به عنوان عنصر اختلافبرانگيز عنوان ميكنند.
احمد شريف، دبير كل حزب همبستگي دانشآموختگان ايران هم از جمله موافقان تشكيل پارلمان اصلاحات روز گذشته در اين مورد به «مهر» گفت: «فكر ميكنم آن چيزي كه الان به عنوان پارلمان اصلاحات مطرح است تقريبا همان طرح عطريانفر و باقي دوستان است و آن چيزي كه امروز در شوراي هماهنگي مطرح است از لحاظ نام به مجمع عالي اصلاحطلبان تغيير كرده البته در پرانتز پارلمان اصلاحات را نيز آوردهايم و هر دو طرح يك هدف را دنبال ميكند.»
دبير كل حزب همبستگي دانشآموختگان ايران درباره تفاوت طرح مورد بحث با آنچه حسين كمالي مطرح كرده بود نيز توضيح داد: «در واقع آن چيزي كه كمالي ميگفت در سطح كوچكتر همان شوراي عالي سياستگذاري بود كه پيادهسازي شد، البته من دقيقا از طرح او خبر ندارم اما شوراي عالي اگر به كل كشور بسط داده ميشد و برخلاف ساختار كنونياش كه تنها تهران و مركز را پوشش ميدهد، تمام كشور را زيرمجموعه خود قرار ميداد، همان مجمع عالي ميشد.»
البته به گفته او «خاتمي نيز در ديداري كه با شوراي هماهنگي داشت بر اين موضوع تاكيد كرد كه فعاليت شوراي عالي سياستگذاري تا زماني ادامه پيدا كند كه پارلمان اصلاحات تشكيل شود، زيرا به نظر ميرسد كه تمام اعضاي شوراي عالي سياستگذاري در پارلمان اصلاحات نيز حضور داشته باشند، بنابراين از آنجايي كه مجمع عمومي فراگيري بيشتري دارد ديگر نيازي به مجموعه موازي نيست.»
شريف در پايان تاكيد كرده كه طرح پارلمان اصلاحات نيز به زودي تصويب خواهد شد.
ائتلاف آري يا نه
اما جز ماجراي پارلمان اصلاحات موضوع «ائتلاف» با نيروهاي معتدل نيز در ميان اصلاحطلبان نياز به چارهجويي دارد. عدهاي در اين مورد مخالف تكرار ائتلافها هستند، چرا كه معتقدند از ائتلاف در رياستجمهوري و مجلس به اصطلاح هيچ خيري نديدند كه بخواهند آن را تكرار كنند. با اين حال برخي معتقدند كه بايد اين روند را همچنان ادامه داد.
براي نمونه محمد نعيميپور، عضو حزب اتحاد ملت روز شنبه به «اعتماد» گفته بود كه اگر اصلاحطلبان يك نماينده اصلاحطلب بفرستند كه به اندازه يك واحد تاثيرگذار باشد، بهتر از آن است كه تعداد زيادي نماينده به مجلس بفرستند كه بيتاثير و ناكارآمد باشند.
مرتضي حاجي از اعضاي شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان نيز تقريبا همنظر با نعيميپور است و به «مهر» گفته: «اعتداليون از نردبان اصلاحات بالا رفتند و وارد مجلس شدند اما بعدا به ما پشت پا زدند.» البته در مثالي كه از ائتلاف مطرح ميكند، مشخص ميشود كه معتقد است با افراد مناسبي ائتلاف صورت نگرفته و ميتوان با چهرههاي ديگري اين ائتلاف را سروسامان داد، چرا كه تاكيد دارد: «من اصولگرايان معتدل را محدود به اين آقايان و حزبشان (اعتدال و توسعه) نميدانم، چرا كه بايد به فراتر از اين مسائل فكر كنيم. بهطور مثال ممكن است با آقاي باهنر بتوان بهتر كنار آمد چرا كه باهنر، مشكلات، ضرورت همكاري و نزديكي مشترك را در جاهايي دقيقتر ديده است تا برخي افراد كه فقط نگاه حزبي خودشان را دارند.» بنابراين ميتوان گفت تكليف ائتلاف « آري يا نه» نيز در ميان اصلاحطلبان هنوز مشخص نيست.