برخيز و اول بكش (201)
فصل نوزدهم
انتفاضه - كشتن بدون رد پا
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
داكدوك بازجويي شد و در نهايت يك زندان طولاني مدت به او داده شد اما در نهايت او زنده بيرون آمد. هر چند در بسياري از پروندههاي ديگر اهداف عمليات چري با مرگ پايان يافته بود- اي دي اف تا به امروز، كه بيش از 30 سال از آن زمان ميگذرد، از ارايه آمارهاي دقيق خودداري كرده است.يوني كارن، افسر آمان و يكي از همكاران نزديك باراك، گفت، «بناي چري كشتن عوامل ترور با رد پاي كم بوده است.»
بارلو گفت، «دستورات درگيري سرراست بود. اگر شخص مورد هدف سلاح در دستش بود، براي نيروهاي ما خطر است . او را بايد مستقيم زد.»
مكالمات با اعضاي سابق واحد فاش ساخت كه در بسياري از عمليات مشخص بود كه مظنون مسلح است و بنابراين آنها بطور بالقوه ماموريت كشتن هدفمند را داشتند. اغلب اوقات هم حتي لازم ميشد كه «از مردن طرف هم مطمئن ميشدند» – يعني آنكه بعد از آنكه طرف هم افتاده بود او را با شليك گلوله آبكش ميكردند. تمام اين اتفاقات بدون آنكه به او فرصت تسليم شدن را بدهند، روي ميداد.
آي دي اف ابتدا اجراي اطمينان از مردن طرف را تكذيب كرد اما بعد از آنكه يك سرباز واحد، گروهبان الياهو آزيشا، را با يك فلسطيني تحت تعقيب اشتباه گرفتند و با شليك دوستانش كشته شد، اجراي آن روش ثابت شد. يك واحد تحقيقات جنايياي دي اف در تحقيق خود فاش ساخت كه به او چندين بار شليك شد تا مطمئن شوند كه او مرده است.
در دوران انتفاضه، چري و واحدهاي ديگر صدها بار اين ماموريت را انجام دادند. دستفروش، چوپان، راننده تاكسي، زنان فلسطيني در خيابان – درست مثل هر فرد ديگري كه شايد در آن زمان در شهر عرب نشين يا دهكده با آنها مواجه شويد، ميتوانست به يك سرباز چري تبديل شود و ناگهان اسلحه پنهان شده خود را آشكار كند. بارلو گفت، «تروريستي كه ميخواهد زنده بماند حمله نميكند. فعاليت ما به گونهاي بود كه اعضاي ترور را در يك بيثباتي قطعي قرار ميدادند. آنها نميدانستند كه آن وضعيت از كجا آمده، نميدانستند كه به چه كسي ميتوانند اطمينان كنند يا آنكه در كجا احساس آرامش كنند.»
گاهي اوقات سربازان چري حتي شبيه يهوديهاي اسراييلي ميشدند. در فوريه سال 1990، به شينبت اطلاع داده شد كه يك گروه مسلح وابسته به فتح در نظر دارد كه به نيروهاي ذخيرهاي دي اف در ميدان مانارا، در شهر رامالله در كرانه باختري حمله كنند. اعضاي چري شبيه نيروهاي ذخيره لباس پوشيدند: يونيفورمهاي شلخته، شكمهاي بيرون آمده از پيراهن و اسلحههايشان دور از دسترس بود و اين در حالي بود كه آنها در رستوران ميدان داشتند ساندويچ ميخوردند.بعد از دو هفته انتظار، حمله پيشبيني شده رخ داد. «ذخيرهها» سريع وارد عمل شدند. آنها شكم بندهاي لاستيكي را پاره كردند و مسلسلهاي يوزي را كه در درون آن پنهان شده بود در آوردند.آنها آتش گشودند و برخي از تروركنندگان را كشتند. تك تيراندازهايي كه در آن نزديكي قرار داشتند مراقب بقيه بودند. چري و واحدهاي مشابهي كه توسط پليس و شينبت درست شده بودند به اهدافشان رسيدند: تخريبهاي شديد به گروههاي تروريستي فلسطيني كه گاهي اوقات هم مرگبار بود كه همين امر باعث شد سطح فعاليتشان تا حد زيادي پايين بيايد.
اما اين موفقيت كه ميتواند بسيار هم مهم باشد فقط نقصهاي بزرگ استراتژيك در جنگ عليه قيام مردمي را برجسته كرد. اسراييل در برابر تظاهراتهاي تودهاي مثل غولهاي دست و پاچلفتي مهرباني بود كه سعي داشت انبوهي از كوتولههاي چابك را به عقب براند. سربازان هزاران تظاهركننده را جمع ميكردند و آنها را به اردوگاههاي مخصوص بازداشت كه در جنوب كشور برپا شده بود ميفرستادند. بخش اعظمي از جمعيت در نواحي فلسطين تحت ساعات طولاني منع رفت و آمد بودند، خانههاي وابستگان فعالان تخريب يا منفجر ميشد و خود آنها از آن محل رانده ميشدند. بسياري از مدارس در اكثر اوقات سال تعطيل بودند. زيرنويسهاي تلويزيون از اين خشونتها، منجر به كاهش شديد موقعيت بينالمللي اسراييل و فشار زياد از جانب جورج دبليو بوش و وزير امور خارجه جيمز بيكر شد تا بنشينند و با فلسطينيها مذاكره كنند.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه