گپي با احمد بهرامي كارگردان فيلم تجربي «پناه»
فيلمي با ساختار غيرمعمول
تينا جلالي
احمد بهرامي كارگردان فيلم سينمايي «پناه» اولين فيلم سينمايي خود را براساس داستان نوجواني به نام پناه روايت كرده كه در دل كوير مصر زندگي كرده و در مواجهه با گردشگران و توريستها دچار حس دوگانگي ميشود. كارگردان در ساخته شدن اين فيلم با پيروي از سبك و سياق سينماي عباس كيارستمي روشي مينيمالطور برگزيده و داستانش را در بستر هنري تجربي براي مخاطب روايت ميكند. بهرامي با اشاره به علاقه شخصياش به فيلمهاي با رويكرد هنر تجربي با ساختاري غيرمعمول از انتخاب سوژه گرفته تا لوكيشن و ساختار و فرمت اولين فيلم سينمايياش را با المانهاي تجربي ساخته است. او ميگويد: «از آنجا كه اين نوع سينما براساس واقعنمايي شكل ميگيرد، استفاده از نابازيگر براي خلق صحنههاي رئال نتيجه بهتري دارد، چراكه بازيگر چهره ذهنيتي را با نقشهاي قبلي خود به همراه دارد كه در نابازيگر اين ذهنيت وجود ندارد.»
او مساله اصلي فيلم را هجوم شهرنشينها به مناطق بكر و دستنخورده با قابليت توريستي ميداند كه گردشگري افراد از قاعده خاصي تبعيت نميكند و اين سوال را در ذهن ايجاد ميكند كه آيا گردشگري شدن مناطق بكر و دستنخورده بيضابطه درست است يا خير؟ كارگردان در اين فيلم از آسيبهاي گردشگري مناطق بكر صحبت ميكند كه اهالي روستا جذب زرق و برق جاذبههاي شهرنشيني ميشوند. بهرامي معتقد است در اين فيلم تلاش داشته تاثيرات منفي كه فرهنگهاي كلانشهرنشيني، بر خردهفرهنگهاي مناطق روستايي بهجا ميگذارد را نشان بدهد. وضعيت پناه در اين فيلم درباره مشكلاتي اينچنيني است كه با رفتوآمد گردشگران به روستاي مصر مسحور جاذبههاي شهر ميشود.
اين كارگردان در ادامه صحبتهايش درمورد تفاوت ميان فيلمهاي هنري، تجربي با فيلمهايي كه صرفا ويژگيهاي تجاري دارند و متعلق به بدنه سينماي ايران هستند، اشاره ميكند و معتقد است در كنار اين جريان گسترده كه بر سينماي ايران غلبه كرده نوع ديگري از سينما هم وجود دارد كه فيلمسازان اين دسته تلاش ميكنند الفباي سينما را ارتقا دهند. او حضور بازيگر غيرچهره در اين نوع فيلمها را مهم ارزيابي ميكند: «به همين جهت اين فيلمها بهجاي قهرمانپروري و قصههاي بركشش سراغ داستانهايي با آدمهاي حاشيهاي ميروند و داستان را بهصورت مينيمال براي مخاطب روايت ميكنند و همين داستان مينيمال را شاخه و برگ ميدهند.» او به نمونه فيلمسازان بزرگ سينماي ايران نظير سهراب شهيد ثالث يا عباس كيارستمي اشاره ميكند كه فيلمهاي ماندگاري را در سينما ساختهاند.
بهرامي در پاسخ به پرسشي در اين باره كه آيا فيلم را صرفا براي گروه هنر و تجربه ساخته
به ضرس قاطع ميگويد: قطعا فيلم را براي گروه هنر و تجربه نساختم اما وقتي با گروه مشغول ساخت فيلم پناه بوديم، دلمان به اين گروه خوش بود كه جايي هست فيلممان در آنجا نمايش داده شود. حقيقتا اگر گروه هنر و تجربه نبود ريسك ساخت اين فيلم را نميپذيرفتم. در گروه هنر و تجربه چراغي روشن است تا فيلمهاي هنري تجربي به نمايش درآيند و فرصت عرضاندام پيدا كنند.