شكست معامله قرن
مجتبي اماني
به تازگي امريكاييها بخشهايي از معامله قرن را رونمايي كردند كه بناست تبديل به راهكاري براي حل بحران چند دهه گذشته خاورميانه شود.
در طول پنج دهه گذشته امريكاييها براي تثببيت رژيم صهيونيستي در منطقه و دادن نقش محوري به اين رژيم تلاشهايي را در سطح منطقه و بهخصوص جهان عرب داشتند تا بتوانند با كاهش دشمني بين اعراب و رژيم صهيونيستي سياست اصلي خود را در دادن جايگاه برتر به رژيم صهيونيستي در منطقه اجرا كنند. شايد اولين ثمره اين كار كمپديويد بود كه توانست يك كشور عرب را به جرگه سازش بكشاند و به نوعي مصر و رژيم صهيونيستي را از حالت جنگ با يكديگر خارج كند. هر چند افكار عمومي و حتي بسياري از سياستمداران مصري از اين توافق راضي نبودند اما به هر حال اين توافق توانست دوطرف را در شرايط صلح قرار دهد. از همين رو در طول اين مدت امريكاييها همواره تلاش داشتند كه ديگر كشورهاي منطقه را به سازش با رژيم صهيونيستي سوق و مخالفتها با موجوديت اين رژيم را كاهش دهند و هرگونه مقاومت با موجوديت اين رژيم را به عنوان تهديدي براي كشورهاي منطقه قلمداد كرده و با آن مقابله كنند. پس از آن شاهد كنفرانسهايي بوديم كه با همين هدف شكل گرفت. حتي در اين بين نشستهايي ميان مقامهاي ايالاتمتحده با مسوولان
رژيم صهيونيستي و برخي از طرفهاي منطقهاي با واسطه و بدون واسطه برگزار شد تا خواسته امريكا براي اهداي نقش برتر به رژيم صهيونيستي در منطقه اجرايي شود. همچنين شاهد نامگذاريهاي مختلفي در مورد طرحهاي مربوط به خاورميانه بوديم كه از جمله آن ميتوان به بحث خاورميانه بزرگ يا خاورميانه جديد اشاره كرد كه تحت اين عنوان در تلاش بودند تا اهداف خود را به پيش ببرند. آنها از اين طريق قصد داشتند تا كشورهاي عربي را به لحاظ ذهني و عملي به رژيم صهيونيستي نزديك كنند تا طرحهاي آنها عملياتي شود. معامله قرن هم چيزي مانند همان طرحهاي قديمي است كه امريكاييها به همراه رژيم صهيونيستي در منطقه به دنبال آن هستند.
اما با وجود اسم پرطمطراق معامله قرن شاهد آن هستيم كه درخصوص اهداف اين طرح نوعي كتمان و پنهانكاري وجود دارد. دونالد ترامپ رييسجمهور ايالاتمتحده، جرد كوشنر داماد و مشاور خود را مسوول اين كار كرده كه نشان از آن دارد آنها قصد دارند در چارچوب همان طرحهاي قبلي طرح جديد را اجرايي كنند و اين به آن معنا نيست كه طرح جديدي وجود خارجي داشته باشد و از قبل براي آن در تيم ترامپ برنامهريزي شده باشد...
و كشورهاي مختلف بتوانند در مورد آن اظهارنظر كنند و بيشتر روي بزرگنمايي طرح كار ميشود و چارچوب مدوني براي آن تعريف نشده است.
از همين رو بيشتر مباحثي كه درخصوص معامله قرن مطرح ميشود نوعي حدس و گمان و پيشداوري است. اما در چارچوب كلي امريكاييها به دنبال آن هستند كه مجددا نياز شديد
رژيم صهيونيستي به امنيت را براي آن از خلال اين طرح ايجاد كنند و تنشها ميان رژيم صهيونيستي و كشورهاي همسايه را كاهش دهند و هزينه اجراي اين طرح را بناست حسب آن چيزي كه درخصوص اين طرح بيان شده و بسيار زياد خواهد بود از جيب كشورهاي ثروتمند منطقه تامين شود.
اما از آنجا كه امريكاييها طمع دارند هزينههاي اين طرح را كشورهاي ثروتمند عرب منطقه پرداخت كنند، قطعا آنها نيز خواستههاي متقابلي از امريكاييها دارند كه به نظر ميرسد سعوديها و اماراتيها به دنبال آن هستند كه امريكاييها نقش حمايتگر عملي و نظامي از اين كشورها در منطقه داشته باشند. اما در اين چارچوب به نظر نميرسد كه ترامپ حاضر باشد وارد چنين معاملهاي شود، چراكه هزينههاي حضور در منطقه و تامين امنيتي كه مورد درخواست سعودي و امارات است، بسيار زياد است و ترامپ نگاه كاسبكارانهاي به موضوع دارد، از همين رو قصد ندارد تعهد عمدهاي به كشورهاي عربي بدهد؛ ضمن آنكه جزييات معامله غرب چندان مشخص نيست، ضمنا امكان تامين مالي اين طرح نيز در هالهاي از ابهام قرار دارد و به نظر نميرسد در اين مورد توافقي بين امريكاييها و كشورهاي موردنظر صورت گيرد، ضمن آنكه مخالفتهايي كه اكنون در داخل منطقه از سوي گروههاي مقاومت انجام ميشود از اهميت بسيار بالايي برخوردار است، چراكه اين گروهها هيچگاه از رژيم صهيونيستي در جنگهاي متعدد شكست نخوردند كه يك مانع جدي در اين موضوع محسوب ميشود.
در طول چهار دهه اخير رژيم صهيونيستي تلاش كرده جايگاه محور مقاومت را براي تسهيل در اجراي طرحهاي امريكايي در منطقه كاهش دهد، اما هر باري كه تلاش كرد در اين راستا قدم بردارد دچار شكستهاي شكنندهاي شده و در دو جبهه فلسطيني و لبناني دچار شكستهاي بزرگي شده است، ضمن آنكه اكنون شاهد باز شدن جبهههاي ديگري در مقابل رژيم صهيونيستي ازجمله سوريه و كرانه باختري هستيم كه نشانههاي آن در حال ظهور و بروز است، ميتواند از جمله موانع جدي باشد كه در راه محقق نشدن چنين طرحي باشد. به هر ترتيب آنچه امريكاييها به دنبال آن بودند كه رژيم صهيونيستي را تبديل به قدرت برتر منطقهاي كنند، با وجود همه اين تلاشهايي كه شده دچار چالش بسيار جدي است و به نظر ميرسد معامله قرن نيز مانند ديگر اقداماتي كه امريكاييها در طول چند دهه اخير انجام دادند نتيجهاي جز شكست براي رژيم صهيونيستي و امريكاييها در پي نداشته باشد، اما بايد تلاش كرد با آگاهيبخشي به دولتها و ملتهاي منطقه اجازه نداد طرحهاي اينچنيني اجرايي شود. اگر چنانچه امريكاييها موفق شوند رژيم صهيونيستي را قدرت برتر منطقه كنند قطعا خواهند توانست از اين رژيم به عنوان يك ژاندارم براي به تاراج بردن بيشتر ثروت ملتهاي منطقه استفاده كنند.