• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4382 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۱۳ خرداد

به بهانه گپ كوتاه تلفني با خسرو حكيم‌رابط

نگذاريد در خانه شكست بخورند

بابك احمدي

 

 

خبر رسيد سعيد پورصميمي، بازيگر كهنه‌كار تئاتر، سينما و تلويزيون قصد دارد نمايشنامه «داستان ضحاك» نوشته خودش را به همراه هنرمنداني از نسل‌هاي متفاوت تئاتر در تالار رودكي خوانش كند. چه اتفاقي از اين جذاب‌تر كه هنرمنداني مثل رضا بابك، بهرام شاه‌‌محمدلو و سعيد پورصميمي را در حال نمايشنامه‌خواني يا اجرا روي صحنه ببينيم؟ آ‌ن‌ هم در اين روزگار كه مدام بايد از كمبودها بنويسيم و به سوءمديريت‌ها اشاره كنيم و از اوضاع عرصه فرهنگ بناليم؛ چه چيز بهتر از نشستن پاي كلاس درس بازيگري بزرگ‌ترهايي كه زماني همراهِ هم‌نسلان خود بهترين دوران هنرهاي نمايشي و سينمايي مملكت را رقم زدند؟ اين خبر را بهانه مي‌كنم تا بار ديگر گوشزد كنم در اوضاع فعلي نفس حضور و فعاليت هنرمندان كنار يكديگر چه آثار و تبعات مثبتي به دنبال دارد.

همين روز گذشته بود كه انتشار خبر ناگوار پيرامون پايان عمر مرتضي كلانتريان، مترجم سرشناس و كاردان براي دقايقي در 87 سالگي همه ما را در تحريريه روزنامه حيرت‌زده كرد، پس اجازه دهيد بار ديگر از خودمان سوال كنيم چرا نبايد بيشتر مراقب سرمايه‌هاي گرانبهاي مملكت كه سن و سالي
از سر گذرانده‌اند، باشيم؟

چرا هر يك از ما -به‌ويژه مديران- نبايد خودمان را در قبال سرنوشت و احوال جامعه مسوول بدانيم؟ چند روز قبل به لطف ناصر حسيني‌مهر، پژوهشگر، مترجم، مدرس و كارگردان خوب تئاتر با خسرو حكيم‌رابط عزيز تلفني گپ زدم. اين مدرس نازنين و دلسوز كه انصافا بر گردن بسياري از هنرمندان تئاتر و سينماي اين مملكت حق معلمي دارد، حدود چهل دقيقه پشت خط صحبت كرد و در تمام مدت من سيمايش را مجسم مي‌كردم كه پيرمرد چه سربه زير و محجوب درد دل مي‌كند.

اول از آخرين گلايه‌نامه‌اش گفت كه همين اواخر نوشته و به‌زودي در يكي از روزنامه‌ها منتشر خواهد شد، از اين گفت كه يكي، دو باري براي كارگرداني خيز برداشته اما هر بار با پاسخ‌هاي سر بالا يا بي‌توجهي مديران مواجه شده است.

بياييد همه اين گفته‌ها را پاي روياي نمايشنامه‌نويس و كارگردان 90 ساله‌اي بنويسيم كه همچنان عزم ايستادن دارد. حالي كه از قابِ تازه‌ترين ساخته سينمايي كلينت ايستوود
(The Mule) هم بيرون مي‌زند. ماجراي پيرمردي كه يك‌بار براي هميشه در زندگي تن به خلاف مي‌دهد تا ديگر شرمنده زن و فرزند و نوه‌هايش نباشد.

شخصيت پيرمرد ماجرا (ايستوود) جايي در توجيه اينكه چرا هيچ‌وقت كنار خانواده نبود، به زن مي‌گويد (نقل به مضمون): «نمي‌خواستم داخل خانه شكست بخورم» وقتي به سن و سال اين دو هنرمند نگاه مي‌كنم، افسوس مي‌خورم كه چرا شرايط و امكانات براي آن ‌يكي در ينگه دنيا فراهم است و هنرمند وطني فقط مي‌تواند چهل دقيقه پشت خط از روياهايش بگويد.

بياييد شرايط را براي حيات هنري هنرمندان كهنه‌كار اما محجوب تئاتر فراهم كنيم، در حد دو شب نمايشنامه‌خواني، به قدر يك ساعت كنار هم بودن. اجازه ندهيد آنها در خانه، در تنهايي
شكست بخورند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون