• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4385 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۰ خرداد

هادي معتمدي؛ روانپزشك در گفت‌وگو با «اعتماد» و در تحليل تاثير منفي انتشار اخبار خودكشي در رسانه‌ها:

در مرگ نفر بعدي سهيم مي‌شويم

بنفشه سام‌گيس|چند سال قبل، مردي خودش را جلوي واگن‌هاي مترو پرت كرد.مرد 30 ساله‌اي بود و ماموران اورژانس به خبرنگاران گفتند كه وقتي باقي‌مانده جسدش را از روي ريل قطار جمع كرده بودند، داخل جيب شلوارش فقط مقدار كمي پول پيدا شده بود. دو هفته بعد از آن، مرد ديگري هم با همين شيوه خودش را كشت. اين مرد هم 35 ساله بود و به گفته ماموران اورژانس كه جسد را منتقل كرده بودند، بريده‌اي از صفحه نيازمندي‌هاي يك روزنامه در جيبش پيدا شده بود. مردمي كه شاهد خودكشي اين دو جوان بودند، به ماموران اورژانس گفته بودند كه آنها، كنار ورودي تونل‌ها؛ همان آستانه‌اي كه قطار مترو با شتاب از آن وارد مي‌شود، ايستاده بودند و به محض ورود مترو، خودشان را پرت كرده بودند جلوي قطار پرسرعت.... تجسم اين تصوير، بسيار غم‌انگيز است. مردي يا زني كه تا نيم ساعت قبل، تا يك ربع قبل، مثل باقي رهگذران، روي آسفالت همين كوچه‌ها و خيابان‌ها راه رفته، شايد حتي از سوپرماركت سر گذر هم خريد كرده، شايد به سردر سينماها نگاهي انداخته و براي تماشاي فيلم در حال اكران، در تقويم ذهنش علامتي زده. در ميان قدم‌هايش به ايستگاه مترو رسيده، مثل تمام مسافران مترو، از پله‌ها پايين رفته و كنار باجه فروش بليت، در ترديد ماندن و رفتن، بر دوراهي رسيدن به فردا يا دست شستن از ثانيه‌هاي پيش رو، بليت يك سفره خريده و بي‌توجه به اينكه كدام سكو، به كدام سمت مي‌رود، خود را به محراب تاريكي رسانده و انتظار كشيده، انتظاري كه از همه دقيقه‌هاي عمر بيشتر طول كشيد تا بالاخره كورسوي نور چراغ‌هاي قطار را در ظلمات تونل ببيند.... 2 متر... يك متر... 50 سانت.... يك نفر خودش را جلوي قطار مترو پرت كرد، شناسنامه يك مرد مرده، يك زن مرده، مهر «باطل شد» مي‌خورد. روزهاي بعد، اگر كسي يادش ماند و درباره مرد يا زني كه ديروز يا دو روز قبل، خودش را جلوي قطار مترو پرت كرد و مرد، حرف زد، هرچه بگويد و هرچه گفته شود، تنها حس ترحمي عميق را دامن مي‌زند. اينكه يك انسان، همين رهگذري كه شايد ديروز شانه به شانه هم در خيابان راه رفته‌ايم، تا چه اندازه از هر دلبستگي به زندگي، خالي شده بود كه طلوعي ديگر را نخواهد. در اين مسير طولاني زندگي، با اين همه پستي و بلندي و اين همه سربالايي و سرازيري، هيچ سكوي تمددي نبود؟ مرگ داوطلبانه، داوطلب شدن براي مرگ اين‌طور بي‌قدر و قيمت و اين‌طور گم شده در روزمرگي‌ها، از آدمي برمي‌آيد كه هيچ پناهي در پيرامونش پيدا نكرده. كم‌كم از آدم‌هاي شهرم مي‌ترسم. از اين آدم‌هاي رهگذر پر از راز تنها. فردا صبح، كدام‌شان، از همين‌ها كه امروز در ايستگاه مترو و پياده‌رو و آستانه مغازه، به يكديگر لبخند هديه دادند، خودشان را از فهرست زندگي خط خواهند زد؟

ظرف دو سال اخير، به نظر مي‌رسد كه در پايتخت با تغيير الگوي خودكشي مواجهيم. اگر خودكشي را هم در فهرست آسيب‌هاي اجتماعي محسوب كنيم، مانند باقي آسيب‌هاي اجتماعي، به ظاهر بر اثر ورود تكنولوژي و مظاهر شهرنشيني دچار تغيير الگو شده، چون افرادي كه اقدام به خودكشي مي‌كنند، صرف‌نظر از جنسيت و حتي گروه سني، به جاي روش‌هاي مرسوم، به شيوه‌هاي متفاوت همچون پرت كردن خود در مقابل مترو يا سقوط از پل‌هاي تازه‌ساز پايتخت متوسل مي‌شوند و تعداد رو به افزايش اين موارد طي دو سال گذشته، ممكن است نشانه تغيير الگوي اقدام به خودكشي باشد. آيا علم روانپزشكي هم تغيير الگوي اقدام به خودكشي را قبول دارد و اگر اين فرض مورد تاييد است، چه تحليلي در اين باره داريد؟

خودكشي انواع متفاوت دارد. يكي از انواع خودكشي، خودكشي پنهان است كه در اين رده، افراد با توسل به روش‌هايي در محيط‌هاي بسته يا دور از چشم اطرافيان و آشنايان، مثلا با خوردن قرص اقدام به خودكشي مي‌كنند. رده دوم، خودكشي مزمن است كه در بين جوانان بسيار شايع است و البته با آن برداشت عمومي از خودكشي تا حدي متفاوت است چراكه اين نوع از خودكشي، در واقع توسل به رفتارهاي مخرب منجر به كاهش طول عمر و از دست رفتن سلامت جسمي و رواني است كه توسط جوانان الگوبرداري مي‌شود؛ كشيدن قليان يكي از روش‌هاي خودكشي مزمن است چراكه مي‌دانيم و مطمئن هستيم كه مصرف قليان در سنين جواني، عوارض وحشتناك ريوي و انواع سرطان‌ها را در سنين ميانسالي به دنبال دارد اما گوشزد اين عوارض، هيچ تاثيري در تغيير رفتار جوانان ندارد. رده سوم، خودكشي‌هاي اعتراضي است و افرادي كه خودشان را از پل‌هاي خياباني و اتوباني ‌دار مي‌زنند يا خود را جلوي مترو پرت مي‌كنند، مرتكب خودكشي اعتراضي مي‌شوند. خودكشي اعتراضي، نمايش اعتراض است و البته به دو شاخه هم تقسيم مي‌شود؛ گروهي كه با اين نوع خودكشي، قصد انتقام‌گيري داشته و مي‌خواهند با رفتار منفعل - مهاجم به طرف مقابل - همسر يا هر فردي با نسبت و وابستگي عاطفي - آسيب روحي وارد كنند. بنابراين، روشي از خودكشي را انتخاب مي‌كنند كه طرف مقابل هم دچار آسيب روحي جدي شود. افرادي كه پيش چشم اعضاي خانواده و با هدف متاثر كردن آنها، به خود چاقو مي‌زنند، مي‌دانند آسيب روحي كه به اين شكل به اطرافيان وارد مي‌شود، بيش از درد جسمي است كه خود اين افراد متحمل مي‌شوند چون اين افراد بر اثر ضربات چاقو از بين مي‌روند اما تاثير روحي اين رفتار و مشاهدات، براي اعضاي خانواده شايد تا پايان عمر هم باقي بماند. اين روش از خودكشي، معمولا به دنبال شكست‌هاي عاطفي يا مشكلات خانوادگي انتخاب مي‌شود اما نوع ديگري از خودكشي اعتراضي، واكنش به رفتار دولت‌هاست كه در واقع، خودكشي سياسي محسوب مي‌شود و به عنوان نمونه، افرادي كه بر اثر اخراج، شغل خود را از دست داده و در مقابل محل كار، خودسوزي مي‌كنند، مرتكب خودكشي اعتراضي مي‌شوند. افرادي كه دست به خودكشي اعتراضي مي‌زنند، معمولا دست‌نوشته‌اي از خود به جا مي‌گذارند و ممكن است در جيب لباس اين افراد، تكه كاغذي پيدا شود كه تقصير مرگ خود را به گردن دولت به عنوان مسبب شرايط نامساعد اقتصادي و متلاشي شدن كانون خانوادگي‌شان مي‌اندازند يا حتي اگر همسرشان، طلاق گرفته و سنگيني واقعه طلاق و از دست دادن همسر، علت اقدام به خودكشي اين افراد بوده، خطاب به همسر، او را مسبب دست شستن از زندگي معرفي مي‌كنند. خودكشي در ايستگاه‌هاي مترو هم كه اخيرا افزايش پيدا كرده، از رده خودكشي اعتراضي و واكنش به رفتارهاي دولت يا يكي از اعضاي خانواده است و فردي كه مرتكب اين نوع از خودكشي مي‌شود، معمولا در مكان‌هايي دست به خودكشي مي‌زند كه محل تردد عمومي باشد و فيلم و خبرش در رسانه‌ها و شبكه‌هاي مجازي پخش و منتشر شود. ما هميشه از خبرنگاران و مراجع رسمي درخواست مي‌كنيم كه از انتشار اخبار خودكشي؛ و بخصوص، خودكشي‌هاي اعتراضي خودداري كنند چون پخش اين اخبار، همان هدف فرد خودكشي‌كننده است و البته باعث تشويق افرادي مي‌شود كه مستعد اقدام به خودكشي باشند چون به محض مشاهده انتشار خبر خودكشي اين افراد، متوجه مي‌شوند كه اين مدل از بيان اعتراض، موثر افتاده و بنابراين، اين روش اعتراض سياسي باب مي‌شود. براي كاهش اين آمار و بخصوص، براي كاهش اين مدل از خودكشي، بايد از انتشار اين اخبار جلوگيري شود و لازم است كه مسوولان و رسانه‌ها در مورد انتشار اخبار مرتبط با خودكشي حساس باشند.

چند سال قبل با يك متخصص سم‌شناسي صحبت مي‌كردم و مي‌خواستم گفت‌وگويي در مورد علت غيرقابل برگشت بودن خودكشي با قرص فسفيد آلومينيوم (برنج) داشته باشم كه ايشان از انجام اين گفت‌وگو امتناع كرد با اين توضيح كه تشريح اين دلايل باعث مي‌شود افراد داراي افكار خودكشي، اين روش را به عنوان يك راه قطعي بي‌بازگشت انتخاب كنند. فردي كه اقدام به خودكشي مي‌كند و به گفته روانپزشكان، فردي است كه به نهايت افسردگي و استيصال رسيده، آيا از نظر روحي، در شرايطي هست كه روزنامه بخواند و سراغ منابع مكتوب را بگيرد كه انتشار اخبار مرتبط با خودكشي، مشوق اين فرد باشد؟

بله، چون بسياري از اين افراد، آدم‌هاي با سوادي هستند. من هم با نظر آن سم شناس موافقم چون بسياري از خودكشي‌ها، نمايشي است با هدف جلب‌توجه و فرد واقعا قصد مردن ندارد و فقط مي‌خواهد توجه خانواده يا محبت همسر يا دولت را جلب كند. براي چنين فردي، آشنايي با راه‌هاي مختلف خودكشي مي‌تواند خطرناك باشد و احتمال خودكشي را افزايش دهد. البته خوشبختانه در كشور ما، آمار خودكشي نسبت به ساير كشورها بسيار كم است و نرخ خودكشي در كشور، 5 الي 6 در 100 هزار نفر است. دليل كم بودن آمار خودكشي در ايران هم اين است كه افراد هنوز مي‌توانند حرف‌هاي خود را با اعضاي خانواده مطرح كنند در حالي كه در كشورهايي همچون دانمارك يا سوئد كه از سطح رفاه بسيار بالايي برخوردارند اما آمار خودكشي 2 الي 3 برابر ايران است، آمار خانواده‌هاي گسسته بسيار بالاست و گسستگي خانواده هم در اقدام به خودكشي بسيار تاثيرگذار است چون در چنين شرايطي، فرد مستعد اقدام به خودكشي كه داراي خانواده گسسته است، هيچ كسي براي حرف زدن در پيرامون خود ندارد.

فكر مي‌كنيد پيشرفت تكنولوژي تا چه حد در افزايش آمار خودكشي در ايران نقش داشته؟

به نظر من 100 درصد تاثيرگذار بوده. بخصوص، مبتلايان اختلال شخصيت مرزي كه در دوره‌هايي در فاز جنون قرار مي‌گيرند، تحت تاثير هيجانات ناشي از اقدام به خودكشي و معروف شدن در شبكه‌هاي مجازي، تشويق مي‌شوند كه خودشان را نشان بدهند و متاسفانه اغلب، اين تصور را هم دارند كه ممكن است زنده بمانند و البته در مواردي هم مردن براي‌شان اهميت ندارد. اين افراد، در شبكه‌هاي مجازي از خودكشي خودشان فيلمبرداري مي‌كنند يا به دوستان‌شان سفارش مي‌كنند كه از تمام لحظات ارتكاب به خودكشي‌شان فيلم بگيرند و اين فيلم‌ها را در فضاي مجازي به نمايش بگذارند.

هنوز در بعضي استان‌هاي محروم مثل هرمزگان، خوزستان، ايلام و كرمانشاه، با الگوهاي سنتي اقدام به خودكشي همچون خودسوزي يا حلق‌آويز كردن از قلاب سقفي پنكه مواجهيم و به نظر مي‌رسد فرهنگ اين جوامع هم بر پايداري اين الگوها تاثير داشته ولي در تهران، به نظر مي‌رسد كه روش‌هاي قديمي خودكشي مثل خوردن قرص يا... به تدريج جاي خود را به روش‌هايي همچون پرت كردن جلوي مترو يا حلق‌آويز كردن از پل عابرپياده مي‌دهد كه در واقع، متكي به ابزار شهرنشيني است. روند مدرنيته تا چه حد افراد را تشويق مي‌كند كه روش‌هاي جديدي براي خودكشي انتخاب كنند؟

صددرصد تاثير دارد چون به هر حال، نوع ديده شدن براي بسياري از افراد مهم است اما اگر الگوي خودكشي در تهران به سمت پرت كردن جلوي مترو يا سقوط از پل‌هاي عابر در حال تغيير است، بايد به افزايش آمار خودكشي‌هاي اعتراضي- سياسي توجه كنيم. در واقع، در اين شرايط در تهران، بيش از آنكه نوع رفتار خودكشي مطرح باشد، جلب‌توجه افراد خاص و مشخص، مدنظر است و اتفاقا به همين دليل، در جوامعي همچون هرمزگان، هنوز روش‌هاي قديمي كاربرد دارد و در ايلام هم خودسوزي، همچون گذشته، شايع است كه البته حالا، اين روش خودكشي در ايلام، به يك مد تبديل شده و هيچ ارزش خاصي ندارد. شايد اگر در سال‌هاي گذشته، يك فرد محبوب، با روشي خاص خودكشي مي‌كرد آن روش در آن منطقه شايع مي‌شد چنان كه 20 سال قبل، در شهر بابك، معلمي كه محبوبيت فراوان داشت و از افسردگي رنج مي‌برد، خود را از يك درخت حلق‌آويز كرد و ظرف مدت كوتاهي چند تن از دانش‌آموزان همين معلم هم، خودشان را از همان درخت حلق‌آويز كردند.

يعني روش، تبديل به رفتار شد.

بله و تبديل به يك الگو شد اما وقتي ما هر گونه صحبت درباره اين فرد را در آن منطقه ممنوع كرديم و اعتبار اسطوره‌اي شخصيت اين معلم را هم در آن منطقه كاهش داديم، بلافاصله اقدام به خودكشي در آن منطقه متوقف شد. در واقع، ويژگي‌هاي فرد خودكشي‌كننده، شخصيت او، نوع و دليل اعتراض، همه دست در دست هم مي‌دهد تا فرد، روش خودكشي را انتخاب كند و تلاش كند به اين شيوه، با مردم حرف بزند چون تصور مي‌كند با زنده بودنش نتوانسته پيام و حرف‌هاي خود را به گوش مردم برساند.

تعدادي افراد به گفته شما، خودكشي را به عنوان يك رفتار نمايشي انتخاب كرده و سراغ روش‌هاي با احتمال اندك مرگ مي‌روند. اما تعدادي ديگر كه شايد هم كمتر هستند، قصد جدي بر اقدام به خودكشي موفق دارند.

تعداد اين افراد يك به چهار است. يعني تعداد افرادي كه به دنبال اقدام به خودكشي زنده مي‌مانند، 3 الي 4 برابر افرادي است كه فوت مي‌كنند. در واقع، افرادي كه روش‌هاي با احتمال كمتر مرگ را انتخاب كرده يا ديگران را از تصميم خود با خبر مي‌كنند، قصد جدي براي پايان دادن به زندگي خود ندارند و فقط به دنبال نمايش اعتراض هستند. البته خودكشي تعارفي و نمايشي و سليقه‌اي، يك اصطلاح بي‌معناست چون ممكن است حتي بر اثر روش‌هاي كم‌خطر اما مرگ‌آور هم فرد جان خود را از دست بدهد. اما به هر حال، ما با گروهي از افراد مواجهيم كه با وجود افسردگي شديد و حتي ارتكاب به خودكشي، نمي‌خواهند بميرند.

افرادي كه روش‌هاي خودكشي موفق را انتخاب مي‌كنند، افرادي كه پرت شدن جلوي مترو يا حلق‌آويز كردن را انتخاب مي‌كنند، به آن حد از استيصال رسيده‌اند كه دست به اين اقدام مي‌زنند. آيا براي اين افراد واقعا مهم است كه بعد از مرگ، چقدر ديده شوند و مردم چقدر درباره‌شان حرف بزنند و چقدر جلب‌توجه كنند؟ اصلا در آن شرايط روحي كه مصمم به خودكشي هستند، به چنين مساله‌اي فكر مي‌كنند؟

براي تعدادي‌شان مهم نيست چون اصلا در حالت عادي نيستند و دچار افسردگي بسيار شديد هستند و براي‌شان مهم نيست كه رفتارشان ممكن است تبديل به الگو شود. ولي براي آن عده كه گناه افسردگي‌شان را به گردن ديگران؛ به گردن همسر و خانواده و دولت مي‌اندازند مهم است چون مي‌خواهند با مرگ خود به همسرشان بگويند كه او در افسردگي آنها مقصر بوده و مي‌خواهند با مرگ خود به دولت بگويند كه دولت در افسردگي آنها مقصر بوده چون باعث بيكاري و از دست دادن شغل و درآمد آنها شده. البته آمار دقيقي هم از هيچ يك از اين دو گروه وجود ندارد اما براي ما بسيار مهم است كه هيچ يك از اين دو گروه الگوي ديگران نشوند. هشدارهاي ما دقيقا به همين دليل است كه به مردم بگوييم افرادي كه دست به خودكشي زدند و فوت كردند، به رحمت خدا رفته‌اند و معلوم هم نيست كه با اين كار، به هدف‌شان رسيده باشند چنان‌كه اكثرشان هم به هدف‌شان‌ نمي‌رسند.

ظرف 2 ماه گذشته، دو مورد اقدام به خودكشي در استان خوزستان سيل‌زده اتفاق افتاد كه يكي، سقوط از پل بوده و هنوز جسدش را هم پيدا نكرده‌اند، يك مورد هم حلق‌آويز از پل بوده اما هر دو مورد، در يك شهر اتفاق افتاد. در همين مدت دو مورد خودكشي هم در تهران اتفاق افتاد كه يكي، ساعت 5 صبح پنجشنبه و سقوط از پل طبيعت بود و ديگري، پريدن جلوي مترو كه فرداي آن روز اتفاق افتاد؛ نكته‌اي كه شما به عنوان الگو‌برداري رفتاري مورد هشدار قرار داديد.

رسانه‌ها بايد بدانند كه با انتشار اخبار خودكشي، در مرگ فردي كه اقدام به خودكشي خواهد كرد سهيم هستند. هر فرد حقيقي يا حقوقي كه اخبار خودكشي را پخش مي‌كند، در مرگ قرباني آتي مسوول است. ما در هر مقام و موقعيتي ، بابت هر كلامي كه مي‌گوييم مسووليم چون حرف‌هاي ما اثر موجي و پروانه‌اي دارد. يكي از بزرگان مي‌گويد كه
بال‌زدن پروانه‌اي در برزيل، مي‌تواند منجر به يك زلزله در آسياي جنوب شرقي شود. همه ما، من و شما اثر پروانه‌اي داريم. اگر شما مخاطب كلام بي‌ادبانه‌اي قرار بگيريد، رفتارهاي آتي شما متاثر از همين كلام خواهد بود و تاثير اين كلام را تا آنجا به ديگران منتقل مي‌كنيد كه ممكن است آخر شب، يك نفر در نزاعي كشته شود كه مبدا آن، همان كلام بي‌ادبانه خطاب به شما بوده. پيامبر(ص) مي‌فرمايد كلكمْ راعٍ، و كلكمْ مسْوولٌ. روزه‌داري به معناي حفظ زبان هم هست چراكه خداوند ما را به گونه‌اي آفريده كه هر كلام ما مي‌تواند مشمول آن اثر پروانه‌اي ، در نقطه‌اي از اين جهان، تاثيرگذار باشد. در روايتي شنيدم كه سهمناك‌ترين آيه قرآن همان آيه فمنْ يعْملْ مِثْقال ذره خيْرًا يرهُ (سوره مبارك الزلزله / آيه 7) است. چرا خداوند يك ذره شر را حساب مي‌كند؟ شايد اثر پروانه‌اي لگد كردن يك مورچه به مرگ يك انسان ختم شود.

بنا بر نتايج پايش سلامت روان كه سال 1390 منتشر شد و هنوز هم مورد استناد جامعه درمانگران است، بيش از 23 درصد افراد 15 تا 64ساله كشور دچار يكي از اختلالات روانپزشكي هستند و حدود 13 درصد از همين جمعيت، افسردگي دارند. متاسفانه در ايران آمار مراجعه به روانپزشك و روانشناس براي پيگيري و درمان اختلالات رواني، به دلايل متعدد بسيار كم است. مراجعه نكردن يا حتي قطع درمان در نيمه راه پيگيري، تا چه حد مي‌تواند از بابت افزايش احتمال اقدام به خودكشي براي همان جمعيت دچار افسردگي خطرساز باشد؟

قطعا در اقدام به خودكشي تاثير فراوان خواهد داشت. حدود 50 درصد مبتلايان افسردگي يا اسكيزو فرن، به خودكشي فكر مي‌كنند و افكار خودكشي دارند و 15 درصد از اين تعداد، ممكن است مرتكب خودكشي شوند و تعدادي هم فوت كنند. در عين حال، ثابت شده كه ورود به درمان، باعث مي‌شود افكار خودكشي بيش از 95 درصد همين بيماران از بين برود. بنابراين، بايد راهكارهايي براي پيگيري درمان در مبتلايان افسردگي داشته باشيم و صرفا به اعلام آمار اكتفا نكنيم بلكه دولت بايد در سطح ملي، در كنار سنجش تعداد بيماران اعصاب و روان، درمان‌هاي ارزان‌قيمت روانپزشكي و آموزش‌هايي براي كاهش افسردگي ارايه كند.

به عنوان روانپزشكي كه با مبتلايان افسردگي مواجه هستيد، فكر مي‌كنيد فردي كه اقدام به خودكشي داشته، در آخرين ثانيه پيش از مرگ به احساس آرامش رسيده؟

بيش از 90 درصد آنهايي كه زنده ماندند و به من مراجعه كردند، پشيمان هستند. در همان لحظات آخر هم پشيمان بوده‌اند و در جست‌وجوي كمك برآمده‌اند و حتي براي درخواست كمك، به ديگران تلفن زده‌اند و فكر مي‌كردند كه راه بهتري براي حل مشكلات وجود دارد. آنهايي هم كه رفتند، نمي‌دانم، خدا رحمت‌شان كند.

 


رسانه‌ها بايد بدانند كه با انتشار اخبار خودكشي، در مرtگ فردي كه اقدام به خودكشي خواهد كرد سهيم هستند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون