نگاهي به اجراي نمايش «استاد نوروز پينهدوز» در سالن قشقايي
در حال و هواي درام ايراني
محمدحسن خدايي
بعد از اجراهايي چون جيجك عليشاه و جعفرخان از فرنگ برگشته، بار ديگر رحمت اميني سراغ يكي از نمايشنامههاي ايراني دوران پرتلاطم گذشته رفته تا سهگانه خود را كامل كرده باشد. اينبار «احمد خان
كمالالوزاره محمودي» و نمايشنامه «استاد نوروز پينهدوز.» اثري انتقادي كه ميتوان آن را افشاگر مناسبات فرهنگي مردمان فرودست اجتماع دانست، بيآنكه نوري بتاباند به ساختارهاي واقعا موجود سياسي آن روزگار. بازنمايي زوال اخلاقي طبقات فرودست، در غياب مدرنيزاسيون و مواهب آن. روايت پينهدوزي بينوا كه بيوقفه در تمناي ازدواجهاي مكرر است و زندگي خود و خانوادهاش را تا مرز نابودي به پيش ميراند. همان كليشه مرد هوسران و زناني كه با پناه بردن به جادو و مكر، ميخواهند زندگيشان را نجات دهند. رويكرد اجرايي رحمت اميني چندان وفادار به متن اصلي نيست و دراماتورژي حامد مكملي، به ساخته شدن فضايي امروزي ياري رسانده. قرار است مناسبات دروني نمايشنامه تغيير يافته و از يك چشمانداز معاصرتر، جهان را روايت كند، بنابراين از اطناب در روايت و ناتوراليسم كمالالوزاره فاصله گرفته و زيباشناسي اين روزها مدنظر است؛ امري كه رضايتمندي تماشاگران را به همراه دارد و ميتواند پيشنهادي تازه باشد براي اجرايي كردن نمايشنامههايي از سنت گذشته.
طراحي صحنه، كمينهگرايانه و سيال است. مكانهايي كه به تناوب با تغيير چند سازه، خلق و بعد ناپديد ميشوند. از اين باب با اجرايي روبهرو هستيم كه بيش از آنكه بازنمايي فضاهايي سنتي چون دكان، اندروني، حمام باشد، چشماندازي انتزاعي است از فضاهايي مختلف. گو اينكه طراحي لباس هم نشان از هويتباختگي سوژهها و بيتاريخ شدن آنان است. تلاشي براي نشان دادن تغيير شيوه زندگي بيآنكه اخلاقيات و مناسبات مردمان فرودست اجتماع تغيير چنداني كرده باشد. اجرا با صراحت بر اين نكته پافشاري ميكند كه تغيير ظاهر افراد، مناسبات فاسد قديم را دچار تغيير و تحول نكرده. همان زيست سنتي و شيوه مادي توليد كه در آن زنان نقشي در بازار كار ندارند و اغلب مشغول مكر و خدعهاند و در مقابل مردان مشغول بطالت و هوسراني. گاه حتي شخصيتها از تكنولوژيهايي چون كارتخوان و هدفون استفاده ميكنند و به باشگاه ورزشي ميروند، اما هيچ كدام از اينها، نتوانسته خلقيات مردمان را تصحيح كند؛ روايت انحطاط اخلاقي يك جامعه ذيل مدرنيزاسيون صوري. رحمت اميني نشان داده كه دغدغه نمايشي ايراني دارد. همان ميراث چند دهسالهاي كه مدتهاست به فراموشي سپرده شده و اين روزها ميتوان با شيوههاي تازه اجرايي، بار ديگر براي فهم گذشته به آنان رجوع كرد، اما نبايد دچار فراموشي شد كه سنت گذشته، در مقابل جاكن شدن و باز روايت شدن، كمابيش مقاومت خواهد كرد و بر خودآيين بودن خويش، اصرار خواهد ورزيد. سهگانه رحمت اميني را ميتوان تلاشي دانست قابل ستايش در مواجهه با سنت پربار و در حال فراموشي گذشته. نكته مهم اما همان پاسخ به ضرورت بر صحنه درآوردن آدمهايي است كه، وقت و بختشان ديرزماني است ناپديد شده.