هيولا و غيبت تربيت اخلاقي
محمد داوري
شرافت كليد واژه و محور ديالوگهاي مجموعه «هيولا» است و اين مجموعه طنز و اجتماعي بهصورت محسوس و ملموس دارد هيولاي بيشرفي را به تصوير ميكشد كه در اين تصويرسازي معلم نقش كليدي و موسسه اقتصادي وابسته به فرهنگيان سوژهمحوري است. نقد و بررسي فني كار برعهده صاحبان فن است، من به عنوان كارشناس حوزه آموزش و پرورش ميخواهم به اين بهانه به يك نكته بسيار حياتي اشاره كنم و آن چيزي نيست جز غيبت غيرموجه، طولاني و آسيبزاي «تربيت اخلاقي.» سالهاست كه انديشمندان و صاحبنظران و منتقدان و كارشناسان به ناكارآمدي نهاد تعليم و تربيت بهطور كلي در كشور و دستگاه آموزش و پرورش بهطور خاص هشدار ميدهند كه متاسفانه گويا براي اين هشدارها گوش شنوايي وجود ندارد. يكي از اين هشدارها در كنار ضعفهاي ساختاري و رويكردي و عملكردي بيتوجهي به يكي از مهمترين ابعاد تربيت يعني تربيت اخلاقي است درحالي كه انتظار ميرفت نظام آموزشي كه مبتني بر مباني ديني آن هم دين اسلام طراحي و تدوين و اجرا ميشود، بيش از هر چيزي تربيت اخلاقي را در اولويت قرار دهد، نظامي كه خود را برآمده از يك انقلاب فرهنگي نيز ميداند. تربيت اخلاقي معطوف به نياز طبيعي انسان به اخلاقي زيستن است و همانگونه كه تربيت هنري معطوف به نياز زيباشناختي انسان است و بيتوجهي به آن زندگي فردي و جمعي را از لطافت و زيبايي خالي ميكند، بيتوجهي به تربيت اخلاقي نيز زندگي فردي و به ويژه زندگي جمعي را از لذت و امنيت رواني و رضايت وجداني خالي ميكند و تبعات گسترده منفي در ابعاد مختلف را به دنبال دارد. اخلاق نظري و اخلاق عملي امروزه در نظامهاي تعليم و تربيت جهان نخستين اصل و محور موردتوجه است و زيست فردي و جمعي بشر در عرصه جهاني و ملي و محلي بهشدت به اين مهم گره خورده است.
بسياري از انديشمندان بر اولويت اين بعد از تربيت بهشدت تاكيد دارند و اين بعد را زمينهساز و تضمينكننده موفقيت در ساير ابعاد ميدانند. اگر انسان سالم يا انسان متفكر و خلاق در بعد تربيتبدني و ذهني يا شناختي هدف نظام تعليم و تربيت است، انسان اخلاقي كه در نتيجه دانش اخلاقي و تمرين اخلاقي حاصل ميشود نيز هدف تعليم و تربيت اخلاقي است؛ هدفي كه متاسفانه ما با آن نه تنها فاصله زيادي داريم بلكه روز به روز بيشتر هم فاصله ميگيريم، بهگونهاي كه براي يك انسان اخلاقي در جامعه ما زندگي بهشدت دشوار شده است، برعكس آنكه بايد زندگي براي يك انسان غيراخلاقي سختتر شود.
امروزه هزينههاي اخلاقي زيستن آنقدر بالا رفته كه اطرافيان فرد اخلاقي او را توصيه ميكنند كه كمي از اخلاقي زيستن خود كوتاه بيايد. حال اين پرسشها و دهها پرسش ديگر بايد مقابل همه ما بهويژه مسوولان و مديران و برنامهريزان و مجريان قرار گيرد كه چرا به چنين سرانجامي دچار شديم؟ سيستم چرا به شهروند غيراخلاقي پاداش و به شهروند اخلاقي مجازات ميدهد؟ منابع اخلاقي ما چه ضعفهايي داشتند؟ عملكرد ما چرا موجب تضعيف اخلاق شده است؟ مدارس و مساجد و رسانهها چه ميكنند؟ علما و اساتيد و معلمان و قلمبهدستان چقدر مقصرند؟ شرافت چرا مغلوب هيولاي بيشرفي شده است؟