دو نكته درباره ميني سريال «چرنوبيل»
تصوير جنگ سرد در سيماي سريالي درجه سه
رضا صديق
سالهاي زيادي از جنگ سرد ميان اتحاديه جماهير شوروي و ايالاتمتحده امريكا گذشته، اما هنوز اين دوره تاريخي دستمايه ساخت آثار سينمايي است. گويي اين فرآيند است كه تغيير ماهيت داده اما ذات آن هنوز در جريان است. مينيسريال چرنوبيل از همين مدخل قابل بازشناسي است، با اين تفاوت كه سازندگان اين اثر، اين نقطه تاريخي را شاهد مثالي براي فضاسازي در زمان حال انتخاب كردهاند. از اين رو ميتوان اين ميني سريال را از دو زاويه نگاه كرد. ابتدا همين شاهد مثال و بعد، پردازش تكنيكال اثر. چرنوبيل روايتگر يكي از فجايع بشري است. بازنمايي اثري هستهاي بر جهان انساني. تا به اينجا در فيگور بشردوستانه رخ مينمايد اما علت اين اتفاق را نابلدي متخصصان شوروي يا به عبارتي نابخردي حاكمان شوروي بيان ميكند. درست در اين بزنگاه است كه پيامي نانوشته از پس اثر خود را نمايان كرده، سينه صاف ميكند و خطاب به مردم ميگويد: «ميدانيد چه خطر بزرگي بيخ گوشتان است؟ شما در معرض خطر هستهاي شدن قرار داريد، زيرا حاكمانتان علم اين كار را ندارند و فاجعه در پيش است!» اينجاست كه چرنوبيل را نميتوان ميني سريالي تاريخي قلمداد كرد، بلكه بايد آن را جنگ روانياي دانست كه قرار است خطاب به «جهان سومي»ها و حتي جهان اطرافشان از خطر هستهاي شدن بگويد، زيرا اثر رخداد اين فاجعه را نه معطوف به همان كشور كه تمام كشورهاي اطراف و دنيا روايت ميكند. چرنوبيل، اثري است كه قرار است دليل پيشگيري جهاني از هستهاي شدن كشورهاي ديگر باشد؛ اثري به تمامي در خدمت قدرت كه خود را با ماسكي بشردوستانه بزك كرده است. اين دم خروس البته در ساختار تكنيكي اثر نيز خود را نمايان ميكند. تمام پرسوناژهاي چرنوبيل تيپ هستند و به شخصيت نميرسند؛ تيپهاي كاريكاتوري با رفتارهايي خندهدار و خالي از هرگونه خرد، حرص در بياور و به بيان ساده «خنگ.» از سوي ديگر خرده داستانهاي چرنوبيل در همان ساحت بزكشده بشردوستانه علم ميشوند و هيچ بار دراماتيكي را در خدمت درام اثر بر دوش نميكشند. حتي ميتوان گفت كه وقت تلف ميكنند و نفس روايت اثر را هم ميگيرند. فرم روايي اثر، در بزنگاههايي كه هيچ منطق روايي را در خود ندارد از اسلوموشنهايي استفاده ميكند كه در جهت تكميل پازلِ حقنه كردنِ «خطر» فاجعه هستهاي است. به عبارتي در اوج بحران، اثر خود را مسلح ميكند به نمايش اسلوموشنهايي كه از در و ديوار، مردم مرده، جنگلهاي خاك مرده گرفته و اضافهكاريهايي كه ديگر در خود اثر تبديل به حشو ميشوند. بماند كه طنز ماجراي بصري چرنوبيل آنجاست كه از يكسو حيواناتي را نشان ميدهد كه
به خاطر پخش اورانيوم در هوا در جنگل جان دادهاند و كمي بعد سگهاي بيپناه شهر را نشان ميدهد كه سرحالند! بيراه نيست بگوييم كليشهايترين سريال تلويزيون ايران را اگر سازندگان هاليوودي و صنعت سريالسازي امريكا بسازند، چيزي شبيه همين چرنوبيل ميشود! عجيبي ماجرا اما آنجاست كه يك مقام سياسي رده بالا اين اثر به شدت درجه سه و كليشهاي را درسآموز خطاب ميكند، گويي اجبار نانوشتهاي است كه آدمهاي بيربط، درباره موضوعاتي كه به آنها ربطي ندارد نظر بدهند.