• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4410 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۱۹ تير

در حاشيه برگزاري پنجمين دوره انتخابات شوراياري‏ها

نگاهي جامعه‌شناختي به هويت محله‌هاي تهران

صمد محمدي سماكوش

بحث و بررسي پيرامون محله‌هاي شهري، هويت محله‏اي و فرآيند تغيير و تحولات آنها به سبب نقش و جايگاهي كه در فرآيند جامعه‏پذيري و بازتوليد روابط اجتماعي دارند، واجد اهميت اساسي است. پنجمين دوره انتخابات شوراياري محلات شهر تهران بهانه‌اي شد تا به قبض و بسط اين موضوع پرداخته شود. محله‌ها در شهر يك مفهوم فضايي و در عين حال اجتماعي هستند. «كوين لينچ» خصوصيات محله را با خيابان‏هاي آرام و ايمن و خدمات روزانه كه به سهولت در دسترس قرار گرفته و چنانچه ضرورت احساس شود، تشكل‏هاي سياسي به وجود مي‏آورد، توصيف كرده و مناطق مسكوني داراي هويت را براي بهبود مشاركت افراد مناسب تشخيص مي‌دهد. جان ديويي فيلسوف پراگماتيست قرن بيستم در كتاب دموكراسي و آموزش و پرورش در تعريف «جامعه» يا «اجتماع» مي‏نويسد، يك عده بچه كه در يك ده يا يك خيابان شهري با هم بازي مي‌كنند، يك جماعت را تشكيل مي‌دهند. اين تعريف تداعي‌كننده كاركرد محله‌هاي شهري است.

افراد ساكن در يك محله يا يك خيابان شهري، هنگامي يك گروه‏ اجتماعي هستند كه داراي روابط اجتماعي نسبتا پايدار و مستمر بوده و ضرورتا براي ثبات و ماندگاري در زندگي اجتماعي سهم و كمكي ايفا كنند. در عرصه‌هاي عمومي و فضاي اجتماعي محله‌ها، استمرار روابط چهره به چهره به هويت مشترك محله‏اي منجر مي‏شود. در عين اينكه بخش مهمي از هويت افراد و گروه‌ها به محله و مكان زندگي آنها گره خورده است، هويت يك مكان از سطح محله تا مقياس ملي نيز متاثر از نام و نشان شخصيت‏هاي ممتاز و تاريخ‏ساز است. بسياري از محلات نامشان برگرفته از شخصيت‏هاي ممتاز ادبي، هنري، سياسي، مذهبي، نوابغ، قهرمانان جنگ و اسطوره‌هاست. محله‌ها يك ساخت اجتماعي هستند كه افراد در آن متولد شده، رشد و پرورش يافته و در فرآيند اجتماعي شدن هويت‏شان تكوين مي‏يابد. از سويي محله‌ها بر ساخت كنش‏هاي جمعي تك‏تك افراد جامعه هستند. بنابراين هويت محله‏اي امر ثابت و لايتغير نبوده و همواره در حال بازتوليد و نو شدن است.

محله‌هاي اصيل و برخودار از منابع اعتماد، سرمايه ‏اجتماعي و مناسبات همسايگي مي‏توانند بستري را براي انسجام، امنيت، منزلت، پايگاه افتخار، روحيه جمعي و ايضا زندگي بهتر فراهم كنند. در مقابل، محله‌هايي با هويت مشوش و منزوي و فارغ از خصلت روح جمعي و معاشرت همسايگان؛ نااميدكننده، يأس‏آور و بي‌روح هستند كه انسان در آن منزوي، غريب و تنهاست. ساكنين اين محلات هيچ نيرو و كششي براي بيرون رفتن از خانه و كنش‌هاي اجتماعي ندارند. انگلس با به تصوير كشيدن هويت مشوش و آشوب‌زده طبقه كارگر شهر لندن در سال 1844 مي‏نويسد؛ هركس درجست‌وجوي بي‏امان منافع خويش است‏‏، افراد نسبت به هم خشن‏تر و بيگانه‏تر مي‏شوند و بشر به ذرات كوچكي كه از منافع خود تبعيت مي‌كند، جنگ اجتماعي و جنگ هر فرد عليه بقيه در اينجا آشكار است و مردم يكديگر را تنها به عنوان اشيايي قابل استفاده مي‏نگرند و هر كس ديگري را استثمار مي‌كند.

 

لزوم درك تفاوت‌هاي محله‌ها

محله‌هاي تهران به لحاظ سازمان فضايي و حيات اجتماعي آنچنان متفاوت و متعارض هستند كه به سختي مي‏توان تعريفي واحد و يكپارچه از هويت مكان براي آن به دست داد. طراحي ساختمان‌ها، مساحت واحدهاي مسكوني، نوع گذران اوقات فراغت، سبك زندگي، ترجيحات فرهنگي و تمايزات ذائقه از مصرف نان سنگك گرفته تا باگت فرانسوي، نوع استفاده وسيله نقليه از موتوسيكلت تا اتومبيل‏هاي آخرين مدل، سطح معاشرت در كوچه‌ها و خيابان‏ها، ميزان استفاده از فضاهاي عمومي، وضعيت كالبدي محله‌ها از كوچه‌هاي تنگ و باريك جنوب شهر تا خيابان‏هاي فراخ شمال و غرب تهران و حس تعلق به مكان در شمال تهران در آسمانخراش‏هاي الهيه، فرمانيه، كامرانيه و فرشته، به هيچ وجه با سبك زندگي در محله‌هاي خاني‏آباد، ياغچي‏آباد و جواديه قابل قياس نبوده و يك شهر واحد را بازنمايي نمي‌كند. تفاوت در الگوهاي رفتاري، ارزش‌ها، هنجارها، باورها، نظام اعتقادي، حتي در مدل‌هاي لباس، علايق موسيقي، تا آن حد است كه اساسا نمي‏توان تهران را به عنوان يك شهر واحد متصور شد، مگر به هم پيوستگي بافت شهري و يا نقشه‌هاي مصوب شهري آن را به عنوان يك شهر واحد ترسيم كند.

هويت محله در شهر تهران طي دهه‌هاي اخير تحت تاثير رشد شهر، مصرف‏گرايي، بيشينه‏سازي سود و اقتصاد سرمايه‏داري، تحول سبك‏ زندگي، گرايشات، علايق سيال، تعقيب خشنودي‏هاي شخصي، فردگرايي، تحول سبك معماري و شهرسازي، رشد عمودي شهرها، افزايش تراكم ساختماني و به هم‏ريختگي در توازن جمعيتي و غلبه ماشين بر خيابان‌هاي شهر، افت شديد مناسبات همسايگي و كثيري از عوامل ديگر دچار تغييرات بنيادين شد. امروزه محله‌هاي اصيل شهر تهران با روابط صميمانه و شبكه‌هاي مستحكم دوستان كه روزگاري محله جزيي از متعلقات خانه‏ به شمار مي‏آمد و مصداق واقعي «شهر ما خانه ما» بود، گونه‌هاي جديدي از مناسبات و روابط اجتماعي را تجربه مي‌كند.

با استحاله هويت محله‌ها، فرآيند جامعه‏پذيري گروه دوستان، همسالان و بچه‏محله‌ها به عنوان يكي از پايه‏اي‏ترين گروه‌هاي‏ اجتماعي كه در كوچه و خيابان مشغول بازي گروهي، تمرين دوستي، سازگاري، فهم مشترك، رقابت، قهر و آشتي، كارجمعي، مسووليت‏پذيري، مشاركت، نقش‏گيري، پشتيباني و رعايت سلسله‏ مراتب بودند، مختل شد. گروه اجتماعي «همسالان» كه بر اساس نظريه «هربرت بلومر» پس از والدين و ديگري مهم، سومين واسطه يا آژانس اجتماعي شدن است، حداقل در بسياري از محلات شهر بي‏رمق و مضمحل شده و در وضعيت تعليق به سر مي‏برد. با نگاه عميق جامعه‌شناختي به تجربه زندگي در تهران في‏الواقع اين تصور در اذهان متبادر مي‏شود كه مفهوم اجتماعي محله به صورت بطئي در حال فراموشي است و صرفا يك مفهوم جغرافيايي و فيزيكي و تقسيمات شهري از آن باقي ‏مانده است. اين تغييرات هويت محله‏اي تا حد زيادي محصول موج جديد مدرنيته، فاصله‏گيري از مكان و كنده شدن روابط اجتماعي از محيط‏هاي هم‌كنشي و تجديد ساختار آن در پهنه‌هاي نامحدود زماني- مكاني است، كه‏ «آنتوني گيدنز» در باب جهان مدرن از آن سخن رانده است. استحاله در هويت بافت‌هاي جديد و حتي محله‌هاي قديمي مركز شهر، آشنايان همسايه را به همسايه‏گان غريبه بدل ساخته و موجب كمرنگ شدن روح گروهي، تقليل مناسبات و حمايت‏هاي همسايگي، ترويج روحيه بي‏تفاوتي، فقدان كنترل اجتماعي در محيط زندگي، از دست رفتن حس تعلق به مكان و فرو كاستن جوشش و نشاط جمعي شده و بروز رفتارهاي ضداجتماعي و بي‏بند و باري و نفوذ معتادين و خلافكارها را در برخي محله‌هاي مسكوني تسهيل كرده است.

فرزندان امروز تهران كه فرآيند اجتماعي شدن را در محله‌ها، كوچه‌هاي شهر با بازي‏هاي كودكانه و جوش و خروش جمعي تجربه نمي‌كنند و در شرايطي كه صبحگاهان به صورت بسته‏بندي شده در جعبه‌هاي متحركي به نام «سرويس مدرسه» مسير خانه به مدرسه و بالعكس را با كمترين مكث و مجال براي بازي و جنب و جوش مي‏پيمايند، براي هميشه نسبت به كوچه و محله خود غريبه‏ و بي‏اشتياق خواهند بود و اوقات خود را در آپارتمان‏ها با بازي‏هاي كامپيوتري و گشت و گذار در فضاهاي مجازي و تماشاي فيلم‏هاي ماجراجويانه سپري مي‌كنند. اين فرزندان از يك رابطه ناب در يك فضاي آزاد و خودجوش، بدون نظارت مستقيم نهادهاي قدرت و فارغ از هر گونه ضوابط خشك و بدون انعطاف، محروم و بي‏بهره‏اند. جان ديويي در رابطه با اهميت كوچه و خيابان و گردشگاه براي كودكان مي‏نويسد؛ مناسبات كودك با دنياي پيرامون او بسيار محدود است. موضوع فكر او امور و اشيايي است كه او در اطراف خود مي‏يابد. خانه، كوچه، خيابان، گردشگاه و شهري كه ديده و قصه‏اي كه شنيده است، موضوع فكر اوست.

 

مردم بيگانه با كوچه و خيابان

امروزه در تهران مردم با بيگانگي از كوچه و خيابان مردم، بدون مكث و با بي‌توجهي عمدي نسبت به همسايگان صرفا براي خريد مايحتاج روزمره بسان تيري كه از چله رها شده به سر كوچه مي‏روند و پس از خريد مايحتاج بر‏مي‌گردند. مادرها به فرزندان سفارش مي‌كنند؛ زود برگردند، مواظب باشند و با گوشزد كردن دلواپسي خود، روح انزوا و محله‏گريزي را به آنها مي‏دمند. پيامد قطع پيوند كودك از كوچه و خيابان و به تبع آن فقدان تجربه بازي و تمرين كارگروهي در فضاي همسايگي در سنين بزرگسالي، هنگامي كه افراد پس از طي مراحل تحصيلي و كسب مهارت‏هاي مربوطه به كار و فعاليت و ورطه‌هاي ديگر زندگي اجتماعي، گام مي‏نهند، پديدار شده و بنيان زندگي ‏اجتماعي را مخدوش مي‏كند. بي‏شك فرهنگ مشاركت، حركت در مسير مردم‏سالاري، تحمل شنيدن آراي مخالف، عمل به قانون و تبعيت از قواعد گفت‌وگو، پرهيز از تعصبات كور، غرض‏ورزي در فضاي آزاد كوچه و خيابان حين بازي‏هاي كودكانه و روابط صميمانه همسايگي آموخته مي‏شوند. همسايگان آشنا، جوانان، سالمندان به ويژه زنان كه در سال‌هاي نه ‌چندان دور در محلات، بر سر كوي و برزن، گردهم‏ مي‏آمدند‏‏ و با گفت‌وگو و درد دل كردن، خستگي كار روزانه را از تن بيرون مي‏راندند و كدورت و درشتي‏هاي زندگي، ناخشنودي‏ها، كسادي و ناهمخواني دخل و خرج و يكنواختي زندگي را، با مطمئن‏ترين افراد در همسايگي‏شان مبادله مي‌كردند، در واقع به التيام جراحات زندگي روزمره مشغول بودند. خاله‌زنك بازي كه امروزه به عنوان يك برچسب از آن استفاده مي‌شود، هميشه كاركرد منفي ندارد و اقبال عمومي از آن نشان كاركردهاي متنابه پيدا و پنهان آن است. اگر مدعي شويم، نيرويي كه در تعاملات چند منظوره فضاي همسايگي نهفته است، قدرت تاب‏آوري زندگي زناشويي را ارتقا مي‌دهد، پربيراه نگفته‌ايم. زندگي در بافت‌هاي ريزدانه و آپارتمان‏هاي كوچك مناطق مركزي و جنوبي شهر سهل‏تر و تحمل‌پذيرتر خواهد شد اگر در كوچه و خيابان و محله‌ها، معاشرت‏هاي زنان همسايه احيا شود. امروزه اقشار متوسط و فرودست جامعه، پس از فراغت از كار، انتظار تامين نيازهاي بي‌شمار گپ‌وگفت، مشورت‏، درددل‏ كردن‏ و تخليه خستگي‏ها و آلام زندگي روزمره كه در گذشته‏ نه چندان دور، قسم اعظم آن با دوستان در كوچه و خيابان برآورده مي‏شد را در خانه صرفا از همسران خود مطالبه مي‌كنند. لذا اگر بنا به محتواي ذهني خويش براي همه آن احتجاجات، پاسخ مناسب نگيرند،‌ اي بسا طغيان كنند و همسران خود را به عدم درك متقابل يا فهم مشترك متهم كنند. انتظار تامين همه نيازهاي عاطفي در خانه و از طريق همسران يك انحراف بزرگ است كه با از بين رفتن محله‌ها، رواج يافته است.

 

محلات و حق كودك

امروزه اكثر خيابان‏هاي تهران تحت سيطره ماشين است. ترافيك وسائط نقليه موتوري، فرصت بازي و همنشيني و موانست در خيابان‌ها و كوچه‌هاي شهر را به ويژه در بافت‌هاي مركزي و جنوبي شهر از كف ربوده است. فضاي معاشرت و بازي بچه‌ها در كوچه پس‏كوچه‌هاي شهر، به جولانگاه اتومبيل و موتوسيكلت بدل شد. پربيراه نيست اگر بگوييم زندگي اجتماعي در محله‌هاي شهر زير سم ماشين لگدكوب شده است. شبكه‌هاي متقاطع معابر شهري و تبديل خانه‌هاي مسكوني به آپارتمان‏هاي چهار، پنج و شش طبقه و ساختمان‏هاي بلندمرتبه، فرصت گردهمايي زنان و مردان، آشنا شدن و پايه‏ريزي يك دوستي ناب و خلق خاطرات دوران كودكي و نوجواني را از شهروندان سلب كرده است. جاي اعتراض و تعجب نيست اگر در آينده نه چندان دور، در تهران و برخي كلانشهرهاي كشور، خاطرات بچه‌هاي محله در قصه‌هاي مادربزرگ‏ها و داستان‌هاي نوستالژيك جست‌وجو شوند.

كودكان، معاشرت و احساس تعلق خاطر به مكان زندگي و مناسبات همسايگي را از والدين خود مي‏آموزند و از آنها تبعيت مي‌كنند. اگر جهت‏گيري جريان تحول اجتماعي زندگي شهري پاي والدين و ديگران مهم را از فضاي محله و خيابان قطع كند، قطعا در يك فرآيند تدريجي، احساس تعلق به مكان و روابط صميمانه بين همسايگان و بچه‌هاي محله از بين مي‏رود. يقينا يكي از مهم‌ترين بخش‌هاي زندگي انسان خاطره‌هاي اوست و مهم‌ترين خاطره‌ها مربوط به دوران كودكي و بازي در كوچه و خيابان است. متاسفانه در پي تحولات جديد، بچه محل بودن در بافت‌هاي جديد تهران به واژگان غريبي بدل شده و از فرهنگ زندگي رخت بسته است. همكلاسي‏ها صرفا از طريق فضاهاي مجازي با هم ارتباط دارند و پس از مدرسه، در اوقات فراغت، براي بازي و تعميق دوستي، وارد عرصه عمومي كوچه و خيابان نمي‏شوند و احيانا جايي براي ملاقات نمي‏يابند. به دنبال استحاله هويت محله، گروه اجتماعي «بچه محله‌ها» در غالب مناطق مسكوني شهر تهران، از بين رفته‏ يا در اشكال و سبك‏هاي جديدي در حال ظهور است. جوانان و نوجواناني كه با اتومبيل يا موتوسيكلت‏ براي تفرج و به اميد يافتن دوستان غيرهمجنس در خيابان‏هاي شهر پرسه مي‏زنند، سبك جديدي از زندگي را به نمايش مي‏گذارند كه قطعا بخشي از آن محصول از بين رفتن محلات و استحاله هويت‏ محله‏اي است. متاسفانه دامنه اين ساخت جديد واقعيت اجتماعي به فضاي محلات ختم نمي‏شود بلكه در فرآيند اجتماعي شدن چونان يك شيوه پرورش و آموزه رفتاري در ساختمان ذهني كودكان و نوجوانان رخنه كرده و‌ اي بسا در آينده‏اي نه‌ چندان دور، بازنمودهاي آن به عنوان يك خصلت نهادي تماميت نظام اجتماعي را با چالش جدي مواجه مي‏كند. امروزه احيا و بازسازي معاشرت‏ها و مناسبات محله‏اي، تقويت هويت‏هاي جمعي و روح گروهي واحدهاي همسايگي و گروه‌هاي دوستان در فضاي اجتماعي محلات ضرورت اجتناب‌ناپذير است. تعديل تراكم‌هاي سنگين ساختماني در طرح‌هاي توسعه شهري و بازتوليد جغرافياي مراكز محله‌ها جزو مهم‌ترين راه‌حل‌هاي باززنده‌سازي محله‌هاي تهران به شمار مي‏آيند.

جامعه ‌شناس

 


به دنبال استحاله هويت محله، گروه اجتماعي «بچه محله‌ها» در غالب مناطق مسكوني شهر تهران، از بين رفته‏ يا در اشكال و سبك‏هاي جديدي در حال ظهور است. جوانان و نوجواناني كه با اتومبيل يا موتوسيكلت‏ براي تفرج و به اميد يافتن دوستان غيرهمجنس در خيابان‏هاي شهر پرسه مي‏زنند، سبك جديدي از زندگي را به نمايش مي‏گذارند كه قطعا بخشي از آن محصول از بين رفتن محلات و استحاله هويت‏ محله‏اي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون