• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4417 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۷ تير

جمشید از همان‌روز فهمید که او برای چریک شدن آفریده شده است

چریک خسته

عباس محمودیان

 

 

جمشید یک چریک واقعی است. اورکت سبز، شلوار شش‌جیب، سبیل آویزان و غم همیشگی در اعماق چشمانش، از او شمایل یک چریک واقعی را می‌سازد. فعالیت‌های روزانه جمشید از ساعت 11 صبح شروع می‌شود، چون شب‌ها تا دیروقت و بیشتر اوقات تا دم صبح در حال فعالیت‌های مبارزاتی با بورژوای کثیف است. بیداری او مساوی‌ است با اولین نخ بهمنی که ناشتا روشن می‌کند و می‌کشد. بساط چای را روبه‌راه می‌کند تا سر حال بیاید و بتواند یک‌ روز چریکی پرانرژی دیگر را شروع کند. جمشید با همه خستگی روزمره‌اش، هیچ‌وقت دست از آرمان‌هایش نمی‌کشد. اولین پست روزانه‌اش را در کانالش می‌گذارد؛ عکسی از دست‌های پینه‌بسته یک کارگر، و زیر آن جمله خوبی از اسطوره زندگی‌اش چه‌گوارا می‌نویسد. جمله‌ها را از کانال سخنان ناب چه‌گوارا انتخاب می‌کند. این‌گونه روز این چریک پرتلاش آغاز می‌شود.

جمشید سی‌سالگی را تازه رد کرده است؛ اما همین دو سال قبل بود که فهمید همه عمر راهش را اشتباه رفته است. در عوض در همین دو سال به چهره پرتوانی تبدیل شده که تمام پایه‌های سرمایه‌داری را به لرزه درآورده است. اولین جرقه‌های چریکی او، پس از آشنایی با بهرام زده شد. وقتی برای اولین‌بار با او به کتاب‌فروشی رفت و بهرام شاپینگ سوسیالیستی کرد و کتاب شرح زندگی مارکس را برایش دزدید. جمشید از همان‌روز فهمید که او برای چریک شدن آفریده شده است.

جمشید حلقه اطرافیان خودش را برای ایجاد یک گروه چریکی شکل داده است و می‌خواهد با آموزش‌های بنیادی که به آن‌ها می‌دهد، همراه با هم برای کمک به مردم بولیوی بروند. او می‌خواهد گروه چریکی آزادی‌بخش «جه» را در جهان مطرح کند. نام گروه «جه» را هم از اسطوره زندگی‌اش «چه» -که چهره‌اش را روی بازوی چپش هم تتو کرده- الگو گرفته است. برنامه‌ریزی اولیه برای گروه، بسیار سخت و منضبط بود. با ورزش صبحگاهی در ساعت 5 صبح شروع می‌شد که خودش شامل نیم‌ساعت دویدن، سی‌بار دراز و نشست و سی‌بار بارفیکس بود. همین شروع انقلابی، نفسِ بخش عظیمی از گروه را گرفت و نتیجه آن شد که کار را ابتدا با مباحث نظری شروع کنند. اولین اقدام هم مطالعه کتاب «سرمایه» بود که خودش همراه با یک دشواری بود. هیچ‌کس توان خرید این کتاب چند جلدی را نداشت و قرار شد جمشید در یک کانال تلگرامی درس‌گفتارهایش درباره سرمایه را شروع کند. کانال تلگرامی جمشید به سرعت پرطرفدار شد و او روزها فقط پاسخ‌گوی خیل مشتاقان بود تا برایشان از سرمایه‌داری و بلایی که بر سر پرولتاریا می‌آورد، بگوید. همین کانال، جمشید را در راه مبارزه سایبری انداخت و ایده چریک مجازی را مطرح کرد. ایده‌ای که به‌سرعت مورد اقبال همه کاربران واقع شد و کانال او روزبه‌روز شلوغ‌تر شد و به مرز بیست‌هزار نفر رسید.

جمشید در روزهای ابتدایی راه‌اندازی کانال چریک‌های مجازی‌، تنها به شرح و توضیح کتاب سرمایه می‌پرداخت، اما کم‌کم وقت خواندن کتاب برایش محدود شد و مجبور شد بقیه ماجرا را -یعنی از صفحه دوازدهم به بعد را- به زبان خودش و براساس متد خودش پیش ببرد. فشار شدید کار باعث شد جلسات ورزش صبحگاهی و تمرین‌های فیزیکی خودش هم کم‌کم تعطیل شود و از همان کنج خلوتش در خانه، فعالیت‌ها را پیش ببرد. این‌طور شد که جمشید تا دم صبح بیدار می‌ماند و برای کانال تولید محتوا می‌کند و صبح‌ها حوالی ساعت 11 بیدار می‌شود و برنامه بهمن و چای را آغاز می‌کند.

خودش می‌گوید یک چریک مبارز است و برای آزادی خلق می‌کوشد و همین مسئله باعث می‌شود شغل خاصی نداشته باشد. بعد از پوشیدن لباس‌های همیشگی‌اش، موتورش را راه می‌اندازد و خودش را به کافه بهرام می‌رساند. بخشی از برنامه هرروزه‌شان همین است که حوالی ظهر تبادل اطلاعاتی کنند و قدری بدِ سرمایه‌دارها را بگویند و از خونی که از کارگران در شیشه می‌شود غم بخورند. اگر هم روزی باشد که قدری سر حال باشند، بخش‌هایی از مانیفست‌شان را با هم‌فکری هم بنویسند تا شب جمشید تایپ کند و به نوشته‌های قبلی اضافه کند. نوشته‌هایی که قرار است تبدیل به کتاب مهمی شود. کتابی که روزی چاپ می‌شود و یک نسخه رایگان از آن به دست هر انسانی در کره زمین می‌رسد.

چریک خسته، عصرها به خانه برمی‌گردد و پاسخ سوال‌ها و ابراز احساسات طرفدارانش را می‌دهد و چند عکس و متن دیگر در کانالش منتشر می‌کند و رهنمودهای لازم را برای آمادگی به آن‌ها می‌دهد. فایل‌های آموزشی زندگی در شرایط سخت و کار با قطب‌نما و ادوات جنگی را برای همه چریک‌های جدید می‌فرستد و از آن‌ها می‌خواهد با دقت این موضوع‌ها را یاد بگیرند که در موقع لزوم بتوانند کاری از پیش ببرند. بعد از این کارها، رأس ساعت 5 عصر لباس‌های بیرونش را می‌پوشد و جلوی دوربین موبایل می‌نشیند و به‌صورت زنده برای مخاطبان صحبت می‌کند و اخبار روز را تحلیل می‌کند و نشان می‌دهد که طبق برآوردها عمر سرمایه‌داری رو به پایان است و پس از موفقیت جلیقه‌زردهای فرانسه، موج پیروزی‌ها شروع می‌شود و دوستان چریکش باید آماده باشند که به اقصی‌نقاط جهان اعزام شوند و با آموز‌ش‌هایی که دیده‌اند، به مردم ستم‌دیده کمک کنند.

جمشید خودش را نمونه حقیقی یک چریک قرن بیست‌ویکمی می‌داند. چریکی که گوشی آیفون دارد و موتور خوبی سوار می‌شود، اجاره مغازه‌های پدری‌اش را سر وقت از مستاجرها می‌گیرد و همین روزها برای دیدن مقبره چه‌گوارا به کوبا می‌رود. چریک قرن بیست‌ویکم باید بداند سرمایه‌داری چیست تا بتواند به جنگ با آن برود؛ هرچند جمشید خودش را سرمایه‌دار نمی‌داند. او یک کاپشن‌پوشِ موتورسوار است. او یک چریک خسته است که می‌داند راه مبارزه، نه از راه جنگ‌های نامنظم، که از دنیای مجازی می‌گذرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون