• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4421 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۱ مرداد

كوتاه درباره بيژن

در پرتو نور الهي

قاسم آهنين‌جان

 

 

بي‍ژن الهي پديده عجيب و غريبي در شعر ايران نيست. گرچه بعضي‌ها دوست دارند او را اين‌گونه جلوه بدهند. الهي يك ضرورت بود. به موازات ضرورت‌هايي كه در ساير هنرها در دوره شاعري او وجود داشت، مثل تحول تئاتر ايران در دهه‌هاي چهل و پنجاه با «كارگاه نمايش» و آدم‌هايي چون نعلبنديان و آوانسيان كه در واقع «نمايش ديگر» را به وجود آوردند. در عرصه موسيقي هم موسيقي جز و راك وارد ايران شد و كساني مانند منفردزاده ظهور كردند. خيلي‌ها نمي‌‌دانند كه ما در ادبيات ايران «داستان ديگر» هم داريم كه در سطح عمومي شايد خيلي شناخته شده نيست، چون خيلي از نويسندگان آن يا از دنيا رفته‌اند يا در خارج از ايران زندگي مي‌‎كنند. از شاخص‌ترين‌هاي‌شان مي‌توان به سودابه فضايلي و مرحومه غزاله عليزاده اشاره كرد. اجتماع شعري ما در دهه‌هاي چهل و پنجاه طوري از شعر سياسي و اجتماعي اشباع شده بود كه هر كس مي‎خواست شعر بنويسد، خود را ملزم مي‌ديد محتوايي متناسب با مضامين سياسي و اجتماعي روز براي شعرش پيدا كند. اين به معناي رد آثار شاعراني مانند شاملو، اخوان و ديگران پديدآورندگان شعر سياسي نيست؛ موضوع همه‌گير شدن نوعي از شعر و مغفول ماندن سلايق ديگر بود. الهي در آن دوره روند غالب شعر روز را واگذاشت و سراغ مسائلي آمد كه بيشتر دلمشغولي انسان است. تاثير الهي بر تعدادي از شاعران نسل خودش مانند هوشنگ چالنگي، هوشنگ آزادي‌ور، محمود شجاعي و... مشهود است. او گرچه عمر كوتاهي در شاعري داشت، اما در زمان خودش آثاري درخشان و شگفت‌انگيز آفريد. با اين حال تاثير شعر الهي نسبت به اهميت ادبي آن خيلي كم بود، چون شعر بيژن اساسا چاپ نمي‌شد. همان تعداد اندكي هم كه مثلا در «تماشا» يا قبل از آن در «جزوه شعر» در آمد، مورد تمسخر قرار ‌گرفت. هم رضا براهني به صراحت الهي را دست مي‌اندازد و هم محمد حقوقي در كتاب «شعر نو از آغاز تا امروز.» نسل ما با خواندن آثار شاعران «شعر ديگر» و به‌ويژه شعر بيژن ديديم طور ديگري هم مي‌توان شعر نوشت. ديديم ضرورتي ندارد خودمان را محدود كنيم به آه و ناله، داد و بيداد، گلايه از جور زمان، استبداد شاه، خفقان حاكم و... چون اين حرف‌ها را از راه‌هاي ديگري به جز شعر هم مي‌زنند. در پرتو نوري كه الهي به نقاط تاريك شعر فارسي تاباند، چشم نسل ما به بخش پنهان مانده‌اي از ظرفيت‌هاي شعر باز شد. وقتي نثر مولانا، شرح شطحيات روزبهان، نامه‌هاي عين‎القضات و به‌طور كلي نثرهاي كلاسيك را خوانديم، ديديم رويكرد بيژن ابدا عجيب و غريب نيست و شعبده‌بازي نمي‌كند. شعر او يك پا در ادبيات كلاسيك فارسي داشت و پاي ديگر در ادبيات مدرن جهان. هيچ امري در شعر او ناآگاهانه اتفاق نيفتاده است. يك روز به گلايه درآمدم كه چرا شعر ارزشمندش را چاپ نمي‌كند تا مردم با آن ارتباط بگيرند. درآمد كه «نه، ما همان روزي كه آغاز كرديم، مي‌دانستيم دست‌كم سي سال ديگر مي‌خوانندمان.» شاعري كه زماني نوشت: «سفر چرا كنم، چرا/ سفر كنم؟/ من كه مي‌توانم سرگردان باشم/ سال‌ها حوالي خانه‌ام.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون