برخيز و اول بكش (247)
فصل بيست و چهارم
«فقط يك كليد، خاموش و روشن»
تئوريسين عمليات استشهادي
نويسنده: رونن برگمن / ترجمه: منصور بيطرف
بازجوييها نشان داد كه ياسين، بهطور مخفي يك واحد نظامي كوچك تحت فرماندهي صلاح شهاده برپا كرده بود. اين واحد مشتمل از دو بخش جداگانه بود، يك بخش عليه فلسطينيهاي متمرد عمل ميكرد و بخش ديگر عليه اسراييل جهاد ميكرد. ياسين و افرادش براي اين دو واحد از افرادي كه به برنامههاي آموزشي تحت كميتههاي ورزشي و فرهنگي سازمانش ميرفتند و نشان ميدادند كه از لحاظ فيزيكي مناسب هستند و اينكه توانايي سازماني و تعهدات ايدئولوژيكي براي جنبش را دارند، انتخاب ميكردند . كوبي بعد از سوال از تمامي بازداشتشدگان بهطور خلاصه نوشت كه افراد شهاده خيلي «باهوش بودند و كمي بالاتر از ميانگين تحصيلكرده، متعصب مذهبي، در فضاي خودشان سير ميكنند و تقريبا غيرممكن است كه براي اطلاعات به آنها نفوذ كرد.» گزارش او بحثي را در ميان رده بالاهاي شين بت راه انداخت. ارسطو گفت: «اما آوراهام شالوم، مدير آژانس گفت كه ابدا با آنها كاري نداشته باشيد و هيچ خطري از جانب آنها براي ما نيست . تزيلگيريم [ضربالمثل يهودي براي بازندگان يا چلاقها]، آن چيزي بود كه او به ياسين و گروهش ميگفت. من اين عقيده را پيدا كردم كه براي آوراهام خيلي مهم بود كه براي خوشايند روساي بالاي بدنه سياسي خودش – يعني دولت ليكود و شامير كه از ساف بيزار بودند - با لبخند خاص خودش به آنها ميگفت كه او مخفيانه روي يك توطئه پيچيدهاي كه ميتوانست خرابي قابل توجهي براي عرفات به بار آورد، كار ميكرده است. از دورنماي تاريخي، شايد حق با او بود – در واقع يك توطئه پيچيدهاي بود آنقدر پيچيده كه او خودش و كل شين بت بهطور كامل آن را از دست داده بودند.»
ياسين به خاطر دخالت در دزدي اسلحه به سيزده سال زندان محكوم شد اما يكسال بعد در تبادل زندانيان بين اسراييل و جبهه آزاديبخش فلسطين به رهبري احمد جبرييل آزاد شد . او به سرعت به مكان قبلي خود برگشت تا براي سازمان زيرساختارها را بسازد. ياسين حافظه عجيب و غريبي داشت و 1500 نام رمزي كه او براي ماموران عملياتي، عمليات و جعبه پستيها گذاشته بود، ميدانست. او ميتوانست رزومه هر عضوي را از بر بخواند و از خود معلومات متحيركنندهاي از ابداعات فناوري و امورهاي جاري خاورميانه بروز دهد. ياسين در سالهاي پس از آن دكترينش را كه هواداري از حملات انتحاري بود، بسط داد و پخش كرد. او براي شاگردانش تفاوت ميان انتحار كه مطلقا منع شده و ايثارگري در ميدان نبرد را اينگونه خاطرنشان كرده بود كه يك امر مذهبي است و تضمين ميكند كه شهيد و حتي اعضاي خانوادهاش در بهشت جاي دارند . ياسين حكم كرده بود كه هر زمان كه انتحار رحمت يك رهبر شايسته و با صلاحيت اسلامي را دريافت كند، شخص فوت شده بر مبناي انگيزه شخصياش عمل نكرده بلكه يك شهيد است كه در ميدان جهاد و به خاطر خداوند عمل كرده است.
توضيح: استفاده از واژه تروريستهاي فلسطيني براي حفظ امانت در ترجمه است
نه اعتقاد مترجم و روزنامه