كمتر از دو ماه ديگر انتخابات رياست جمهوري در افغانستان برگزار ميشود. در اين انتخابات
18 نامزد از جناحهاي مختلف سياسي افغانستان از رييسجمهور و رييس اجرايي دولت كنوني گرفته تا مخالفان سياسي دولت مشاركت كردهاند. فرامرز تمنا، دكتراي علوم سياسي خود را از دانشگاههاي تهران و جواهر لعل نهرو دهلينو دريافت كرده است و با همراهي دو معاونش سیدقیاس سعیدی و محمدامین رشادت، از اساتيد دانشگاه با شعار تدبير و توسعه نامزد شده است. تمنا، از جمله منتقدان جدي عملكرد دولت حاكم در كابل محسوب ميشود و پيش از اين دولت كنوني افغانستان را بدترين دولت 100 سال گذشته در اين كشور توصيف كرده است. تمنا كه مدتي در مقام مدير مركز مطالعات استراتژيك وزارت امور خارجه افغانستان فعاليت كرده است، اكنون از اساتيد علوم سياسي دانشگاه كابل است. فرامرز تمنا در گفتوگو با «اعتماد» چشمانداز خود از آينده افغانستان و ديدگاههايش در مورد وضعيت كنوني اين كشور را با ما در ميان گذاشت. در اين گفتوگو برخي ادعاها در مورد مسائل منطقه و روابط خارجي جمهوري اسلامي ايران مطرح شده است كه لزوما ديدگاه روزنامه اعتماد نيست و ديدگاههاي مصاحبه شونده را منعكس ميكند.
در ادامه متن كامل گفتوگوي «اعتماد» با فرامرز تمنا، استاد دانشگاه و نامزد انتخابات رياست جمهوري افغانستان را مطالعه ميكنيد.
با توجه به مشكلات امنيتي جاري در سراسر افغانستان و با نگاه به مشكلاتي كه در برگزاري انتخابات پارلماني 97 افغانستان رخ داد تا چه اندازه اميدوار هستيد كه انتخابات پيش روي افغانستان بدون مشكلاتي كه در دو انتخابات پيشين پارلماني و رياست جمهوري شاهد آن بوديم به سرانجام برسد؟
بحث انتخابات در افغانستان در شرايطي رخ ميدهد كه در حال تجربه و نهادينه كردن دموكراسي در كشور هستيم. طبيعي است در اين مسير، دولت و ملت افغانستان با مشكلاتي رودررو هستند. بخشي از مشكلات موجود صوري و ظاهري است و بخشي ديگر از مشكلات عميق و ساختاري است. مشكلات ساختاري به اين راحتي و سرعت قابل حل نيست و گمان ميكنم كه كماكان چالشهاي متعددي در سطوح كلان و خرد در موضوع نهادينهسازي دموكراسي و انتخابات در آينده همچنان ادامه خواهد يافت. اما مشكلات شكلي و صوري برگزاري انتخابات، مشكلات قابل حل است. مسائلي مانند فقدان نيروي كافي اجرايي، فقدان نيروي متخصص، مشكلات تخصيص بودجه برگزاري انتخابات و حتي ناآگاهي از ماهيت دموكراسي از سوي برخي مجريان، مشكلاتي است كه قابل حل و فصل است. با تغييراتي كه در طول 4 ماه گذشته در كميسيون مستقل انتخابات افغانستان ايجاد شده است و كنشگران جديدي به اين كميسيون وارد شدهاند، بخشي از مشكلاتي كه در انتخابات پارلماني 1397 شاهد آن بوديم در حال برطرف شدن است. در واقع اميد اين است كه شاهد مشكلات كمتر مديريتي در انتخابات رياست جمهوري 1398 افغانستان باشيم.
مسائل ديگري وجود دارد كه براي حل و فصل آنها نميتوان در بازه كوتاه باقي مانده تا انتخابات اميدوار بود. نهادينه شدن دموكراسي در كشور مسالهاي زمانبر و روندي طولاني است. مسائلي مانند امنيت، دخالت نيروهاي خارجي در امور داخلي كشور و مساله كمبود بودجه دولت براي اجراي انتخابات، به هر حال به نظر ميرسد همچنان باقي خواهد ماند.
در هر صورت، من به عنوان فردي كه براي شركت در انتخابات به عنوان نامزد رياست جمهوري نامزد شدهام بايد به كميسيون مستقل انتخابات و نهاد انتخابات در افغانستان باورمند باشم. اين كميسيون نهادي ملي است كه اگر با بياعتمادي و بيمهري مواجه شود به معناي زير سوال بردن روند انتخابات است و طبيعي است كه علاقهاي نداريم كه روند انتخابات و روند راي مردم براي گزينش رييس جمهور كشورشان زير سوال برود. طبيعي است با درسهايي كه سال گذشته از اجراي انتخابات پارلماني آموخته شد و با تغييراتي كه در ماههاي اخير در كميسيون مستقل انتخابات انجام شده است، زمينه براي انتخابات شفافتر و با استقبال بيشتر در ماه مهر يا ميزان سال جاري فراهم شده است.
تا چه اندازه به حفظ مقام رييس اجرايي دولت افغانستان كه بعد از انتخابات پيشين رياست جمهوري تاسيس شد، معتقديد؟
بحث تشکیل حکومت وحدت ملی یک چارهسازی موقت برای خروج از بحران سیاسی کشور بعد از انتخابات پیشین بود. باقی ماندن این ساختار به صورت ماندگار و پایدار هیچ منطقی ندارد. مشکلات جاری در افغانستان، مشکل شکلی و ساختار دولت نیست، این تصور که ما با تغییر قانون اساسی یا ایجاد پست رییس اجرایی یا تاسیس پست صدراعظم و نخستوزیر میتوانیم، مشکلاتی را که در عرصه حکومتداری در افغانستان وجود دارد، حل کنیم یک تصور باطل است. مشکلات کلانتری در افغانستان وجود دارد که بیشتر به نحوه عملکرد حکومت و نوع روابط و پیوندهای حکومت با شهروندان مربوط میشود نه به نوع ساختار صدارت و وزارت در افغانستان. از دید من برای ایجاد وحدت ملی و هویت ملی مشترک و انسجام سیاسی در سراسر کشور به یک نظام ریاستی نیاز داریم اما به گمان من این نظام ریاستی باید غیرمتمرکز باشد. نباید تمام وظایف و مسوولیتها به صورت متمرکز در کابل جمع شود. لذا من موافق اضافه کردن یک مقام تازه به ساختار سیاسی حکومت مانند رییس اجرایی یا صدراعظم نیستم. مشکلات فراوان و بزرگتری در کشور وجود دارد و به جای فکر کردن به اضافات و حواشی باید به فکر مشکلات جاری کشور بود.
پس شما در مجموع با پیشنهاداتی مانند تغییر قانون اساسی برای اضافه کردن پست صدراعظم که توسط برخی نامزدهای دیگر از جمله عبدالله عبدالله، محمد حنیف اتمر و اشرف غنی مطرح شده است، مخالفید؟
بله من با این پیشنهاد در شرایط حاضر مخالفم و معتقدم که چنین پیشنهاداتی بدون مطالعه و تحقیق کافی مطرح میشوند. هیچ براهین جامعهشناسی، روانشناسی سیاسی و دولتشناسی در پس این پیشنهادها وجود ندارد. به گمان من چنین پیشنهادهایی فقط مکرها و شعارهای سیاسی برای جمعآوری آراست.
فکر میکنید در صورت توافق میان نمایندگان امریکا با گروه طالبان، دورنمایی از پیوستن مستقیم یا از طریق یکی از نامزدها به انتخابات ریاست جمهوری وجود دارد و بخشی از رای دهندگان که ممکن است علاقمند به طالبان یا تحت تاثیر این گروه باشند در انتخابات مشارکت کنند؟
خیلی سادهلوحانه است اگر تصور کنیم که صلح یک برش از کیک است. اینکه تصور کنیم به مسکو و دوحه میرویم و این قطعه کیک را به افغانستان میآوریم، سادهسازی مسائل جاری افغانستان است. مساله افغانستان بسیار پیچیدهتر از این است که توسط طالبان و ایالات متحده امريكا نمایش داده میشود. صلح افغانستان دستکم ۷ بازیگر را شامل میشود. ۳ بازیگر داخلی صلح افغانستان شامل مردم افغانستان، حکومت افغانستان و طالبان میشود و 4 بازیگر فراملی نیز در این مساله نقش بازی میکنند، پاکستان یک بازیگر مهم است، امريكا و به تبع آن مجموعه ناتو بازیگر دیگر هستند، ایران، چین و روسیه را میتوان در یک دسته قرار داد و ترکیه و کشورهای عربی مسلمان را هم میتوان به عنوان چهارمین بازیگر مهم در آینده افغانستان دانست. همه این بازیگران باید در صلح افغانستان دخیل باشند و برای آن مشارکت کنند. صلحی نتیجهبخش در افغانستان باید از درون جامعه افغانستان آغاز شود و از طریق گفتوگوهای بینافغانی و در ادامه با مشارکت بازیگران فراملی و منطقهای به نتیجه برسد. آنچه در حال حاضر میان امريكا و طالبان جریان دارد یک گفتوگوی فراگیر نیست چون نه مجموعه نمایندگان جامعه افغانستان در آن مشارکت دارند و نه همه 7 بازیگر اصلی مساله افغانستان در آن نقش بازی میکنند. امريكا و طالبان فقط دو نماینده از میان ۷ بازیگر عمده مساله افغانستان هستند. بدون 5 بازیگر دیگر نمیتوان تصور کرد که صلحی پایدار در افغانستان پدید بیاید.
دو نگاه عمده به صلح در افغانستان وجود دارد. یکی مساله صلح ابزاری و کوتاهمدت است، مسالهای که ارگ ریاست جمهوری، امريكا و طالبان آن را پیگیری میکنند. ایالات متحده امريكا علاقمند است که از دریای مواج افغانستان ماهی صید کند که در انتخابات ۲۰۲۰ امريكا به نفع انتخاب مجدد رییسجمهور این کشور دونالد ترامپ تمام شود. به گمان من دولت امريكا در حال حاضر دنبال یک دستاورد در افغانستان است که بتواند به عنوان ابزار انتخاباتی از آن استفاده کند. حکومت افغانستان هم در پی این است که با تخریب و خرابکاری در فرآیند صلح ملی، بسیجی در میان نیروهای مخالف طالبان ایجاد کند تا بتواند از این بسیج در انتخابات مهر ماه به نفع خودش استفاده کند. طالبان هم موقعیت را مناسب دیده است که به عنوان نیروی پیروز، دولت حاکم در کابل را پس بزند و به عنوان یک شریک قدرت به حکومت بازگردد. آنها تصور میکنند که از طریق کسب رضایت امريكا میتوانند ورود خود را به معادلات سیاسی و امنیتی افغانستان رسمیت ببخشند. این 3 بازیگر نگاه ماندگار، سازنده و متعهدانهای به صلح ندارند. در بهترین وضعیت مذاکرات صلح میان امريكا و طالبان میتواند باعث یک آتشبس ناپایدار میان امريكا و طالبان شود اما این به معنای پایان جنگ در افغانستان نیست، چنین آتشبسی به معنای ایجاد یک صلح پایدار در افغانستان نخواهد بود. نباید آتشبسهای موقت را با صلح پایدار اشتباه گرفت.
شما دولت کنونی افغانستان را بدترین دولت ۱۰۰ سال اخیر توصیف کردهاید، شما در مصاحبههایتان گفتهاید که دولت کنونی با پشتیبانی نیروهای خارجی روی کار آمده است. با توجه به اینکه عامل خارجی همچنان در انتخابات کنونی هم در افغانستان حضور دارد تا چه اندازه امیدوار هستید که دولت بعدی، دولتی کارآمد و برآمده از خواست مردم باشد؟
من قبلا تاکید کردم که حکومت وحدت ملی به لحاظ عملکرد، بدترین حکومت افغانستان در ۱۰۰ سال گذشته بوده است. عملکرد این حکومت به دلیل ایجاد شکافهای قومی و هویتی در درون جامعه افغانستان بدترین شکل حاکمیت است. اینکه چه دولتی از صندوق آرای انتخابات مهر ماه سال جاری بیرون بیاید بر نوع روابط کابل با جهان و نوع حضور جهان در افغانستان موثر خواهد بود. با توجه به تجاربی که مردم و سیاستمداران افغانستان در ۱۹ سال گذشته کسب کردهاند و تجربه تلخی که از مداخله ایالات متحده امريكا و ديگر خارجيها در تشکیل دولتهای افغانستان در ۱۸ سال گذشته به دست آمده است این بار مردم افغانستان هشیارانهتر با انتخابات برخورد میکنند. امیدواری ما این است که این انتخابات منجر به تشکیل یک دولت ملی شود که از یک سو هم ریشه در جهاد، اسلام و ارزشهای ملی افغانستان داشته باشد و هم از لحاظ باور و اندیشه پایبند به دموکراسی، حقوق بشر، حقوق زنان و دیگر شاخصهای فرهنگ مدرن دموکراتیک باشد. امید این است که حکومت آینده افغانستان بتواند ارزشهای افغانی را با ارزشهای جهانی پیوند دهد. اگر چنین تیمی نتواند قدرت را در انتخابات پیش رو در اختیار بگیرد، طبیعی است که ما باز هم همچنان شاهد شکلگیری یک حکومت دست نشانده در افغانستان خواهیم بود. چنین نتیجهای با منافع ملی افغانستان و منافع مردم افغانستان سازگار نخواهد بود.
صدها هزار افغان ساكن ايران هستند و دهها هزار مهاجر هم در ديگر نقاط دنيا. بسياري از اين مهاجران علاقمند هستند كه در كشور خودشان شرايط مناسب زندگي از جمله امنيت، شغل و رفاه فراهم شود تا به موطن خود بازگردند. فكر ميكنيد تا چه اندازه دورنماي روشني براي بازگشت مهاجران افغان به كشورشان وجود داشته باشد؟ نظر شما در مورد اقدام به استرداد اجباري مهاجران كه در برخي از كشورها به ويژه در اروپا در جريان است، چيست؟
من ميتوانم از ديدگاه خودم و برنامهاي كه براي دولت آينده افغانستان تنظيم كردهام به سوال شما پاسخ بدهم. به اعتقاد من بايد شرايط براي بازگشت افغانهاي مهاجر فراهم شود. مهاجران افغان به لحاظ تجربهاي كه در خارج آموختهاند، تحصيلاتي كه انجام دادهاند و مواجههشان با فرهنگهاي مختلف، سرمايهاي براي آينده افغانستان هستند. مرحوم دكتر علي شريعتي در جايي نوشته است «هجرت مقدمه تمدن است.» مهاجران افغان در طول دهههاي گذشته با تمدنهاي بشري مختلف در اروپا، آمريكا و ديگر كشورهاي جهان آشنا شدهاند و بازگشتشان زمينه بروز اين مدنيتها، اقتصاد، مهارتهاي جديد، رهبران سياسي تازه در افغانستان و رهبران سياسي براي كشور است. به اعتقاد من مادامي كه مهاجران به كشور بازنگردند و مطالبات تازه و خواستههاي نو از حكومت براي توسعه و شهروندي مطرح نكنند، پيشرفت افغانستان و توسعه اين كشور سرعت لازم را پيدا نخواهد كرد. به گمان من بازگشت مهاجران بايد در صدر برنامههاي دولت افغانستان قرار بگيرد.
اما در مورد بخش دوم سوالتان معتقدم كه بازگشت مهاجران افغان به كشور بايد تدريجي، داوطلبانه و عزتمندانه باشد. ما با اخراج مهاجران و پناهجويان به هر صورتي مخالفيم اما معتقديم كه هر شهروند افغانستان در هر گوشه دنيا بايد به فكر بازگشت و بازسازي كشورش باشد. نميتوان تصور كرد كه افغانها در آمريكا مقيم باشند و شهروندان آمريكايي به افغانستان بيايند تا اين كشور را آبادتر كنند. عرق و تعصب ملي مردم افغانستان بايد مسير بازگشت به وطنشان را هموار كند. اين مردم افغانستان هستند كه بخشي از راه حل در اين كشورند، حضور خارجيها در برابر بخشي از مشكل است.
در مورد همسايگان به ويژه جمهوري اسلامي ايران چه نگاهي داريد؟ برنامه شما براي توسعه مسير دالان اقتصادي و پروژه بندر چابهار چيست؟
جمهوري اسلامي ايران بايد يكي از كشورهاي اصلي در سياست خارجي افغانستان باشد. دو كشور در كنار هممرز بودن و همخاك بودن و مشتركات متعدد فرهنگي، مدني و تاريخي داراي منافع اقتصادي مشترك در منطقه هستيم. هر دو كشور در مسائل سياست خارجي هم اشتراكنظرهايي دارند از جمله دو كشور انزواي پاكستان را در منطقه دنبال ميكنند. بحث بندر چابهار براي افغانستان از چند منظر براي افغانستان اهميت دارد. از يك سو از لحاظ اقتصادي كه ميتواند دريچهاي براي توسعه افغانستان و نقطه وصل 3 كشور ايران، هند و افغانستان باشد و زمينه همكاري تجاري و اقتصادي 3 كشور را فراهم كند. اين پروژه زمينه دسترسي هند به بازارهاي افغانستان و برعكس را ايجاد ميكند. بندر چابهار از نظر سياسي و ژئوپولتيك هم براي افغانستان اهميت ويژهاي دارد. افغانستان كشوري محاصره در خشكي است و همسايه جنوبي ما، پاكستان همواره از اين نقطه ضعف افغانستان سوءاستفاده كرده و مانع دسترسي تاجران افغان به بنادر كراچي و گوادر در سواحل اقيانوس هند شده است. پروژه بندر چابهار ميتواند مسير اتصال افغانستان به درياهاي آزاد باشد و اجازه دهد كه افغانستان در رقابتهاي منطقهاي دست بالاتري پيدا كند. اميدواريم كه هندوستان، جمهوري اسلامي ايران و افغانستان اين فرصت را داشته باشند كه بيشترين منفعت را از پروژه بندر چابهار ببرند و تكميل اين پروژه به پيشرفت، توسعه و شكوفايي اقتصاد هر 3 كشور كمك كند. اميدوار هستم كه در هر 3 پايتخت نگاه سياسي به اين پروژه حاكم نشود و منافع و مزاياي اقتصادي و توسعهاي آن براي 3 كشور در اولويت قرار گيرد.
چشمانداز شما از رابطه با پاكستان چيست؟ تصور ميكنيد تا چه اندازه امكان بهبود روابط ميان افغانستان و پاكستان و در نتيجه افزايش همكاري به ويژه در حوزه سازمان همكاري اقتصادي اكو امكانپذير باشد؟
رابطه افغانستان و پاكستان بايد از فاز امنيتي خارج و وارد فاز اقتصادي شود. متاسفانه اسلامآباد هنوز براي عبور از شرايط امنيتي حاكم بر روابط دو كشور آمادگي ندارد. متاسفانه تروريسم و صدور تروريسم و افراطيگري به منطقه بخشي جداييناپذير از سياست خارجي پاكستان است. تنها كشوري در جهان كه افغانستان را به خاطر افغانستان ميخواهد، پاكستان است و تصور ميكند كه روي كار آمدن دولتي دست نشانده و مطيع، منافع پاكستان را تامين ميكند.
بايد اعتراف كرد كه ابتكارها و مكانيسمهاي منطقهاي مانند اكو هنوز از حل مسائل جاري و مبتلابه منطقه ناتوان مانده است. اكو يك سازمان منطقهاي و سازوكار همكاري اقتصادي شكست خورده است. افغانستان بايد در نوع حضور خود در اكو تجديدنظر بكند. چه در چارچوب اكوتا يا توافق اقتصادي اكو و چه در چارچوب توافقهاي ديگري كه ميان دو كشور وجود دارد، متاسفانه هنوز امكان تغيير نگاه دگم و متصلب پاكستان نسبت به افغانستان تغيير نكرده است.
پاكستان نيازمند افغانستان است، صلح، شكوفايي و امنيت افغانستان به صلح، شكوفايي و امنيت پاكستان منجر خواهد شد اما رسيدن به چنين نگاه مشتركي نيازمند اين است كه پاكستانيها نگاه خود را از مسائل امنيتي به مسائل اقتصادي و همچنين نگاه به دسترسي به بازارهاي آسياي ميانه تغيير دهند. نگاه امنيتي اسلامآباد به افغانستان هم باعث ناامني در افغانستان و هم باعث بيثباتي در پاكستان خواهد بود.
مساله حقوق زنان از جمله شعارهاي محوري شما در انتخابات پيش رو است. چه چشماندازي براي حضور زنان در سياست افغانستان و احقاق حقوق آنان كه از جمله آسيبديدهترين اقشار جامعه افغانستان هستند، داريد؟
در سالهاي گذشته متاسفانه به زنان نگاه ابزاري شده است. زنان به جاي آنكه واضع سياست باشند، موضوع سياست بودهاند. در روزگاري در افغانستان دولتي آمد كه از طريق كشف حجاب زنان دنبال مشروعيت بود و در دورهاي حكومتي روي كار آمد كه مشروعيتش را در پوشاندن زنان زير برقع ميجست. برنامه من و تيم تدبير و توسعه اين است كه زنان بايد از موضوع سياسي به فاعلان و كارگزاران موضوعات سياسي، فرهنگي و اجتماعي ارتقاي جايگاه پيدا كنند. در غير اين صورت شاهد نقشآفريني مثبت و مثمرثمر زنان در اجتماع نخواهيم بود. هدف ما اين است كه زنان از واحدهاي جنسي اجتماعي به واحدهاي جنسيتي اجتماعي تبديل شوند تا كاركرد آنها به عنوان يك مولفه سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي مطرح شود. بايد زمينه فراهم شود تا به زنان از ديد فراجنسيتي نگاه شود. در تيم تدبير و توسعه نيمي از مقامهاي دولتي به شمول كابينه، سفرا و مديريت ارشد كشور بايد در اختيار زنان باشد اما اين جايگاه نبايد فقط به خاطر زن بودن يا مرد بودن در اختيار كسي قرار گيرد بلكه بر اساس صلاحيت، دانش و توانايي بايد زنان بتوانند نمايندگي درستي از افغانستان داشته باشند و ظرفيتها و توانمنديهاي خود را بدون توجه به جنسيتشان در اختيار جامعه افغانستان قرار دهند.
صلح افغانستان در گرو كنار رفتن حكام دست نشانده است
حكومت وحدت ملي شكافهاي قومي و هويتي افغانستان را دامن زد
صلح مثل كيك نيست كه عدهاي با سفر به مسكو و دوحه براي افغانستان به ارمغان بياورند
هدف تيم من پيوند زدن سنتهاي فرهنگي افغانستان با جهان مدرن امروز است
حكومت ملي افغانستان بايد از يك سو ريشه در جهاد، اسلام و فرهنگ افغان داشته باشد و از سوي ديگر ريشه در دموكراسي و حقوق بشر
نميتوان تصور كرد كه افغانها در آمريكا مقيم باشند و شهروندان آمريكايي به افغانستان بيايند تا اين كشور را آبادتر كنند
مردم افغانستان بخشي از راه حل در اين كشورند و در برابر حضور خارجيها بخشي از مشكل است
زنان به جاي آنكه واضع سياست باشند، موضوع سياست بودهاند. روزگاري در افغانستان دولتي آمد كه از طريق كشف حجاب زنان دنبال مشروعيت بود و در دورهاي حكومتي روي كار آمد كه مشروعيتش را در پوشاندن زنان زير برقع ميجست
از مذاكرات دوحه صلح پايدار بيرون نميآيد