• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱ خرداد
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4449 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۵ شهريور

نويسندگان به مناسبت سالروز تولد و تجديد چاپ كتاب «آبشوران» از درويشيان مي‌گويند

در كنار مردم بود

رسول‌ آباديان

 

 

علي‌اشرف درويشيان در ۳ شهريور سال ۱۳۲۰ در كرمانشاه به دنيا آمد و تحصيلات ابتدايي تا دبيرستان خود را در همين شهر گذراند و بعد از آن به عنوان معلم راهي روستاهاي غرب كشور شد. اين نويسنده مدتي بعد در رشته ادبيات فارسي دانشگاه تهران مشغول ‌به تحصيل‌ شد و اين رشته‌ را تا دريافت مدرك كارشناسي ادامه داد. درويشيان در خانواده‌اي محروم به دنيا آمده ‌بود و بر همين اساس آثاري كه خلق كرد هم حسي از همراهي و همدلي با اين قشر را دارا هستند. درويشيان در تقسيم‌بندي‌هاي ادبي در رديف نويسندگان با رويكرد تعهد اجتماعي قرار مي‌گيرد.

 

نويسنده «تزدار»

جمال ‌ميرصادقي كه در بخش‌هايي از چند كتاب به هنر نويسندگي درويشيان پرداخته بر اين باور است كه ظهور نويسنده‌اي چون او را بايد به حساب اقبال بلند يك كشور گذاشت. نويسنده‌اي كه با دست‌هاي خالي به مرتبه‌اي از نويسندگي رسيده ‌كه نمي‌توان او را باور نكرد. ميرصادقي مي‌گويد:«حقيقت اين است كه علي‌اشرف درويشيان هميشه از نگاه من به عنوان نويسنده‌اي «تزدار» مطرح بوده. يعني نويسنده‌اي با قدرت نويسندگي مثال‌زدني در دوران خودش و اوج احساس مسووليت اجتماعي. درويشيان نويسنده‌اي است كه به خود معروف خودش بود و در تمام طول عمرش سعي نكرد از مدار آنچه به آنها باور داشت، دور شود و هر ثانيه، ‌سازي ديگر بزند. درويشيان در جو اختناق‌زده سال‌هاي پيش از انقلاب، قدم در راهي گذاشت كه باور اصلي‌اش بود. باوري كه تا واپسين روزهاي عمرش هم به عنوان باور اصلي با او ماند. در روزگار پر تشنج ‌سال‌هاي قبل از انقلاب، نويسندگاني ظهور كردند كه پرچمدار قيام عليه بي‌عدالتي‌هاي روزافزون بودند و نويسنده‌ جواني چون درويشيان به انتشار كتاب «از اين ولايت» دست زد. كتابي كه سكوي پرش او به سوي گام‌هاي بزرگ‌تر و بزرگ‌تر بود. من بارها درباره وجوه نويسندگي درويشيان گفته‌ام و نوشته‌ام و نظرم هم هميشه درباره او اين بوده كه نويسنده‌اي با احساس مسووليت‌ بالاست. نويسنده‌اي كه از همان نخست تكليف خودش را با ادبيات و سياست مشخص كرد و تا آخر هم بر سر پيمانش ماند. نكته اساسي كه بايد در رابطه با كارهاي درويشيان به آن اشاره شود، اين ‌است كه ادبيات متعهد و مردم‌محور از زمين‌ تا آسمان با كارهايي چون ادبيات عامه‌پسند و ادبيات پرفروش تفاوت دارد. نكته‌اي كه بسياري از شبه ‌منتقدان امروز ما بايد به ان توجه داشته‌ باشند اين است كه ساده ‌نوشتن با هدف همراه كردن اقشار پايين‌دست جامعه با ادبيات، نوشتن در چارچوب ابتذال نيست. درويشيان از نگاه من يك نويسنده‌ با‌ گيرنده‌هاي قوي بود و همان‌گونه كه از لابه‌لاي آثارش به‌ خصوص «آبشوران» پيداست براي نوشتن هر داستان رنجي بزرگ را بر خود هموار مي‌كرد و بيش از هر مورد ديگر به نتيجه‌بخشي اثرش در جامعه مي‌انديشيد. يكي ديگر از مواردي كه بايد به آن اشاره كنم، تنوع و گوناگوني آثار و تكثر ديدگاه اين نويسنده است. درويشيان در بسياري از كارهايش موفق به ساخت شخصيت‌هايي شده كه با يك بار خواندن براي هميشه در ذهن مخاطب باقي مي‌ماند و موضوعاتي براي داستان‌هايش انتخاب كرده كه هيچ‌كدام شبيه ديگري نيست. دل و جان درويشيان هميشه با اخلاقيات هنر پيوند خورده و بر همين اساس به جايگاهي در نوشتن رسيده كه تا هميشه به نام خودش ثبت‌ شده است. نكته قابل توجه اين است كه به هيچ‌ عنوان نمي‌توان منكر جايگاه ‌ويژه ‌درويشيان در ادبيات شد. تجديد چاپ مكرر اغلب كتاب‌هاي اين نويسنده و علاقه جوانان به آثارش در دوران كنوني نشان مي‌دهد كه مهر درويشيان بر جبين ادبيات مانده و تاثيرش را بر جاي گذاشته است. درويشيان آينه جامعه‌اي ‌است كه فقر و فلاكت و بيكاري و رنج، گريبانش را گرفته. جامعه‌اي كه بايد دستش را گرفت و با حقوق خود آشنايش كرد. كساني كه آثار اين نويسنده را خوانده‌اند به خوبي مي‌دانند كه او تلاش كرده در درجه نخست با روح و روان شخصيت‌هايي از اقشار پايين‌ جامعه آشنا شود، شخصيت‌هايي از دل روستاهاي دور افتاده و بعضا بي‌سواد و ناآگاه. در دوراني كه درويشيان شروع به نوشتن كرد، آنچه بيش از هر دوره ديگر مهم بود، همراه شدن ذهنيت نويسنده با مسائل ريز و درشت اجتماعي بود. يعني نويسنده‌اي كه خودش از دل جامعه‌اي محروم بالا آمده ‌بود، نمي‌توانست ژست روشنفكري بگيرد و خودش را تافته‌ جدا بافته از مردم بداند. درويشيان آنچنان با بدنه زيرين جامعه ارتباط برقرار كرده ‌بود كه داستان‌هايش آكنده از نوعي مردم‌شناسي و فولكلور هم هستند. او گاه از ضرب‌المثل‌هايي استفاده مي‌كند كه خاص ساكنان بخشي فراموش شده از خاك كشور هستند. نكته‌اي كه نشان مي‌دهد او با كوچك و بزرگ يك روستاي محروم نشست و برخاست صميمانه داشته و صرفا مردم را به عنوان سوژه‌اي براي نوشتن نمي‌خواسته است. يكي از موارد ديگري كه بايد در رابطه با كارهاي درويشيان به آن اشاره كنم، وجه غافلگيري داستاني است. يعني موردي كه آدم را به ياد نويسندگان بزرگي چون «ا.هنري» و«گي‌دو موپاسان» مي‌اندازد. موضوعاتي كه درويشيان در داستاني مانند «هتاو» مطرح‌ كرد، سال‌ها بعد از سوي نويسنده‌اي چون منيرو رواني‌پور مورد استقبال قرار گرفت و باعث نوشته ‌شدن داستاني خوب مانند«شب ‌بلند» شد. منظورم اين است كه برخلاف عقيده بسياري از دوستان، درويشيان توانست تاثير نويسندگي خود را بر روح نويسندگان بعد از خود بر جاي بگذارد. تاثيري كه رگه‌هايش را مي‌توان حتي در لابه‌لاي كارهاي نويسندگان جوان‌تر هم مشاهده‌ كرد. گرچه اغلب كارهاي اين نويسنده داراي نگرشي از نوعي سياست هستند و همين وجه بر وجه ادبي آنها ارجحيت دارد اما مي‌توان گفت كه درويشيان به تنهايي پايه‌گذار نوعي از نوشتن است كه بايد «تز» داشته باشد و حرفي براي گفتن. به گمان من كساني كه مي‌خواهند با جهان ذهني درويشيان آشنا شوند ابتدا بايد نخستين كتاب‌ او يعني«از اين ولايت» را بخوانند. كتاب‌ ديگري كه براي هر چه ‌بهتر فهميدن درويشيان لازم‌ است، كتاب مثال‌ زدني «آبشوران» است كه به تازگي تجديد چاپ شده».

 

چشمي گشوده بر «ندارد»

ضرباهنگ داستان‌هاي علي‌اشرف درويشيان در كنار گفت‌وگوهاي داستاني باورپذير همچنين نگاه ريشه‌اي به عوامل فقرآفرين از مواردي هستند كه همواره از سوي منتقدان و نويسندگان مختلف مورد اشاره قرار مي‌گيرند. درويشيان با قدرت بالايي كه در ساخت اتمسفر داستاني‌ دارد معمولا كارهايش را با يك شوك آغاز مي‌كند. شوكي كه ريشه در نوعي تعليق داستاني دارد و از همان ابتدا خواننده‌ را به ادامه خواندن ترغيب‌ مي‌كند. مجتبي ويسي، نويسنده، شاعر و مترجم درباره او و جايگاه نويسندگي‌اش مي‌گويد: «حضور داشت در صحنه ادبيات. حضور داشت در صحنه اجتماع. آداب و آيين‌اش را از گذشته به حال مي‌آورد و همچنان بر سر قرارش مانده بود. اهل كرمانشاه بود و اهل آبشوران و درد. معلمي كرد، در روستاها گشت و حبس كشيد. چشم‌هاي اين «لطيف تلخستاني» هميشه گشوده بود بر ناملايمات، بر محروميت و فقر. داستان‌هايش را خيلي‌ها خوانده بودند. در دهه‌هاي گذشته، دو نويسنده از كرمانشاه نامشان از محدوده شهر و استان فراتر رفته بود: علي‌اشرف درويشيان و منصور ياقوتي. هر دو روايتگر طبقات فرودست، ظلم و آدم‌هاي حاشيه‌اي. هنوز اسم درويشيان كه مي‌آيد، اسمي بلافاصله به ذهن‌ام مي‌آيد. نامي كه به هيچ نام ديگر شباهتي ندارد. يكه است و بي‌آنكه داستانش را بخواني انگار همه‌ چيز را گفته است، انگار دنيايي را در خود خلاصه كرده است. در مجموعه «از اين ولايت» داستاني چنين آغاز مي‌شود: «نيازعلي ندارد؟» معمايي است براي خودش! اين چه است؟ جمله كه نمي‌تواند باشد! براي همين بلافاصله و براي خلاصي از سردرگمي سراغ سطر بعد مي‌رويم كه مشكل را حل مي‌كند: «حاضر.» يك ورودي و استارت جذاب براي داستان كه كنجكاوي مي‌آورد، پرسشگري و بالاتر از همه، از همان آغاز خواننده را به درون مي‌كشاند، انگار يك‌باره دست آدم را مي‌گيرد و كنار دست شاگردان ديگر مي‌نشاند. برگرديم به نام كه با آن بلافاصله احتياج و روستا و فقر و نداري به ذهن متبادر مي‌شود: نياز، نيازعلي، ندارد. و دردآور از همه اين نام خانوادگي «ندارد» است كه گويي كمبود و فقدان را با صداي بلند اعلام مي‌كند. «نيازعلي ندارد» به لحاظ واج‌شناسي و آواشناسي هم جالب است: خود نام «نياز» با حرف «ن» شروع مي‌شود كه انگار از همان بدو امر از «نه و نبود و نداشتن» حكايت مي‌كند و از آن طرف «ندارد» با دارا بودن حرف «ن» (نون) و دو حرف «د» (دال) علاوه بر پيوند با واژه «نياز» با كوبش حرف‌هاي دال خود طنين و ضرباهنگ ايجاد مي‌كند. اما خود داستان: درويشيان را همه‌ جا نويسنده‌اي رئاليست مي‌دانند و حق در بسياري موارد با منتقدان است اما در داستان كوتاه «ندارد» ما علاوه بر فضاي رئال با عرصه فانتزي و خيال نيز مواجه مي‌شويم و در واقع داستانكي فانتزي در قالب خواب نيازعلي در دل داستان رئال شكل مي‌گيرد. گاهي مرزبندي‌ها درست از كار درنمي‌آيد يا بهتر است، گفته شود كه نمي‌توان داستاني را به ‌سادگي در محدوده ژانر اسير كرد. از سويي مي‌توان اظهار كرد كه درويشيان فضاي رئال را با تاثيري رمانتيك خلق مي‌كند و نمونه گويايش همين داستان پيش‌گفته است. همچنين مي‌توان درباره منظر راوي داناي كل آن چند و چون كرد. اما در مجموع در اين داستان خاص با پرداختن به جزييات و مولفه‌هاي بومي فضا شكل مي‌گيرد تا مخاطب با روايت همراه شود و در پايان با توجه به اين عوامل و نيز تنوع تصاوير داستاني تاثيرگذار رقم بخورد. علي‌اشرف درويشيان در صحنه ادبيات و اجتماع حضور دارد، با «سال‌هاي ابري»اش، با افسانه‌ها و متل‌هاي كردي‌اش و با فعاليت جمعي‌اش كه نامش را همچنان زنده نگاه مي‌دارد.‌

 

گشودن پنجره‌اي به روان آدم‌ها

غلامرضا ‌امامي، مترجم و نويسنده‌ هم معتقد است كه بايد درويشيان‌خواني را تا آنجا كه مي‌توانيم در كشور ترويج كنيم. اين نويسنده كه خودش يكي از مخاطبان پروپا قرص آثار درويشيان است، مي‌گويد: «نام شريف علي‌اشرف درويشيان را نخستين‌ بار از سيمين بانوي قلم، سيمين دانشور شنيدم. وي نخستين ‌بار پس از پرواز جلال به من گفت كه درويشيان شاگرد جلال در دانشسراي عالي بوده است و يكي از زيباترين و پراحساس‌ترين نوشته‌ها را به ياد جلال نگاشته است. پس از آن نخستين كتابي كه از او خواندم «از اين ولايت» نام داشت. او را نويسنده‌اي مردمي يافتم و دانستم اين كرد پاك‌نهاد كه پيوندي با ديارش كرمانشاه دارد، درد و رنج و غم مردم ديارش را به زيبايي، رواني و رسايي به تصوير مي‌كشيد و چه رنج درازي بر خويش هموار كرد كه قصه‌ها و افسانه‌هاي آن سامان را گرد آورد و نشر داد. «آبشوران» مجموعه داستان‌هاي او ما را با نويسنده‌اي رويارو كرد كه پيمان و پيوند خويش را با زمانه و سرزمينش از ياد نبرده بود. درويشيان به آنچه باور داشت، عمل مي‌كرد. سوداي نام نداشت. به قول‌ معروف كرسي فلك زير پا ننهاد تا سر بر ركاب قزل ارسلان زند. كار خويش مي‌كرد. نان خويش مي‌خورد. دكان دو نبش باز نكرد. بر سفره شام بدان ننشست و مجيز كسي را نگفت. البته اين راه هم بايد گفت كه مي‌توان انديشه‌هاي اجتماعي او را به نقد كشيد يا دوست داشت يا نداشت اما نمي‌توان از نقش او در بازتاب آرزوها، غم‌ها و عشق‌هايش به مردم غافل نگفت و ننوشت. او پنجره‌اي گشود به روان مردماني كه درد آگاهي داشتند و در راه آزادي به جان كوشيدند. پاك بود و پاك‌ زيست. مردي كه از ريا بري بود. «فرهنگ افسانه‌هاي مردم ايران، افسانه‌ها و مثل‌هاي كردي، سال‌هاي ابري» را هيچگاه از ياد نمي‌برم. دريغا كه او در پايان عمر دچار سكته مغزي شد. خودش مي‌گفت:«24 ساعت قبل از سكته مغزي‌ام، اعدام كردهاي عراق را ديدم. اعدام‌هايي كه به دستور صدام حسين رخ داده بود» اما همگان ديدند كه صدام رفت و درويشيان ماند. هر چند كه من با سير و سلوك سياسي او همراه نبودم اما نمي‌توانم به حرمت او از جا برنخيزم و كلاه از سر برندارم.»

 

چهره انساني ادبيات

«علي‌اشرف درويشيان از آن جمله نويسندگاني‌ است كه سعي داشته، باري از دوش مردم ديار خودش بردارد. نويسنده‌اي كه يك عمر رنج‌ كشيد تا به ديگران بفهماند، نويسنده‌اي كه سعي دارد از منظر برج‌ عاج‌نشيني به مردم سرزمين‌ خودش نگاه كند، نويسنده‌اي ميراست. سلوك شخصي درويشيان و گره‌ خوردن همين سلوك با نوع نوشتنش باعث شده كه با نويسنده‌اي طرف باشيم كه دغدغه‌مند است. دغدغه‌اي انساني كه فقط قرار نيست در عالم ادبيات متبلور شود. درويشيان شخصيتي‌ است كه بين آدم‌هاي داستان‌هايش و مردمي كه پيرامونش زندگي مي‌كنند، فرقي قائل نيست و همان قدر كه دوست دارد، شخصيت‌هاي داستاني‌اش از رنج‌هاي مكرر نجات يابند به همين اندازه هم كمك به ديگران را سرلوحه كار و زندگي خود قرار داده. شهناز دارابيان، همسر اين نويسنده مي‌گويد:«همه آنهايي كه علي‌اشرف را مي‌شناسند، مي‌دانند كه هميشه به فكر ديگران بود، هر وقت جوانان به سراغش مي‌آمدند، سر حوصله نوشته‌هاي آنان را مي‌خواند. گاهي اوقات آنقدر تعداد اين نوشته‌ها زياد بود كه از من مي‌خواست آنها را بخوانم و آثاري كه به نظرم بهتر است به او بدهم. البته نه اينكه من از منظر حرفه‌اي آنها را بخوانم، من اين توانايي را نداشتم، تنها سعي مي‌كردم از نگاه يك مخاطب به سراغ آنها بروم. همراهي او تا جايي بود كه گاهي صداي من درمي‌آمد كه علي اشرف اين‌ طور تو به كارهاي خودت نمي‌رسي! كاش بحث تنها به نوشته‌هاي ادبي ختم مي‌شد حتي براي حل اختلافات خانوادگي هم وقتي به سراغ او مي‌آمدند، خيالشان راحت بود كه تلاش مي‌كند، قضاوت درستي داشته باشد.» اين نوع ‌نگاه به زندگي و بي‌قراري در ادبيات و زندگي واقعي مبني بر كمك‌ به ديگران همان قدرتي است كه در ذات نويسنده‌اي از جنس مردم نهفته است. نويسنده‌اي كه مي‌تواند باري سنگين چون «سال‌هاي ‌ابري» را به دوش بكشد و به مقصد برساند. »

ديدار روي ويلچر

وجوه مختلف نگرش درويشيان به ادبيات داستاني، نكته‌اي است كه اغلب نويسندگان درباره‌اش متفق‌القولند. ابراهيم دمشناس هم در اين باره معتقد است كه: «علي اشرف را سال ۸۳ ديدم به لطف زنده‌ياد بهزاد موسايي. تازه آمده بودم كرج. به خانه‌اش كه رسيديم آشفته بودند، تازه از سفر برگشته بودند و خانه را دزد زده ديدند از زمره دزدي فرمايشي. ديدارمان زير اين فضا به ادبيات نكشيد شرح ماوقع بود و جسته گريخته به ادبيات اشارتي مي‌رفت. ديدار‌هاي بعدي در مريض‌حالي اين چهره انساني ادبيات اين ساليان بود. ديدارش روي ويلچر آزارنده بود. او از آن دست چهره‌هاي ادبي چنان اجتماعي شده‌اي است كه مي‌توان بر وجه اخيرش توجه كرد. گرايش اجتماعي تشديدشونده‌اي كه مي‌تواند از ضرورت ادبيات بكاهد. با وجود چهره اجتماعي‌اش مي‌توان گفت كمتر خوانده شده است. به زباني روشن‌تر به خاطر تعلقش به يك سنت ادبي سياسي معاصر كمتر مجال باز‌خواني يافته است. ريشه اين ناخواني به انتخاب رويه‌اي برمي‌گردد كه نويسنده به هر رو و دو رو دارد. روايت شده است كه او صمد بهرنگي را در خانه جلال آل‌احمد ديدار كرده است همانجا تحت تاثير او قرار گرفته است و تصميم مي‌گيرد راه او را ادامه دهد. راه كسي را ادامه دادن يعني چه؟ آيا مرگ او را پيش‌بيني مي‌كرد؟ و اين دال بر مرگ و قتل بود؟ اين زماني است كه هنوز خبري از مرگ اسطوريزه صمد و رواياتش نيست. آيا صمد درآن دوران كلاسيك شده بود و نسل نو بر آن صحه مي‌گذاشت؟ دلالت ادبي ادامه دادن راه نويسنده زنده چيست در حالي كه هنوز حضور نوشتاري دارد؟ يا اساسا ادامه راه يك نويسنده ارتباطي با وجه ادبي او ندارد و صرفا برمي‌گردد به رويه اجتماعي سياسي او. نويسنده در اينجا فاقد رويه و ديدگاه ادبي خود‌يافته است و در مقام رونويسنده عمل مي‌كند. چنان كه خود خبر داده است راه كسي ديگر را ادامه مي‌دهد و قلم و علم را از دست پدر ادبي خود گرفته است و در پي آن نيست از او بيگانه شود و آشنايي‌زدايي كند. در جنبش اجتماعي نوشتن نبايد غامض و بيگانه بود براي مردماني كه تحت ستمند و ذوق‌شان تاب و طاقت معما و چيستان‌هاي ادبي ندارد تعبيري كه از خلوص ادبي و ابداع و نوآوري مي‌كنند. الزامات سخت اجتماعي نسخه‌پردازانه درنوشتن مي‌تواند ادبيات را در آينده سست و تهي كند. نوشته را نسخه‌اي ازواقعيت كند؛ نسخه‌اي از نسخه‌اي ديگر كند كه در يك بستر محافظه‌كارانه پس و پيش مي‌رود ولي نمي‌تواند به شرايط آينده اجتماع و اجتماع آينده پاسخي دهد. نوشتن در مقام خواندن هميشه پيوندي با آينده دارد؛ غفلت از اين امر، خواندني را به زمان نوشتن پس مي‌زند. بعيد مي‌دانم نويسنده‌اي بتواند راه نويسنده‌اي ديگر را ادامه دهد و از آن نويسنده نگريزد. در اين گريزگاه است كه نويسنده نسل نو متولد مي‌شود و مي‌تواند اجتماع ديگري بنياد بگذارد يا از آن خبر دهد بلكه بتواند آن جامعه ستمديده را به آنجا بكوچاند فضايي براي رهايي آنها بروايد. ادامه راه نويسنده پيشين براي نويسندگاني كه عموما در سنت واقع‌گرايي مي‌نويسند اسطوره‌اي ناكارآمد است كه مي‌تواند اميد به تغيير را كور كند.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون