• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4457 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۱۴ شهريور

گزارش «اعتماد» از رنگ ديگر محرم در خيابان ناصر خسرو

آدابِ بيرق دوزان

نيلوفر رسولي

 

 

تهران، خيابان ناصرخسرو، راسته بيرق‌دوزان و بيرق‌فروشان نبض شور حسيني تهران را در دست دارد. راسته‌اي كه در طول سال ملغمه‌اي است از حضور هر صنف و هر بده و بستاني در يك ماه محرم يكدست رنگ سياه به خود مي‌گيرد و تمام رنگ‌ها و صداهاي ديگر در برابر سياهي پرچم‌هاي امام حسين و صداي طبل و سنج رنگ مي‌بازند. محرم در ناصرخسرو و بازار رنگ ديگري دارد و كسب و كار روزمره با صلوات شروع و با التماس دعا تمام مي‌شود. راسته مملو است از پير و جوان، زن و مردي كه به احترام و عشق سالار شهدا به دنبال خريد بيرق و زنجيرند تا حماسه آزادي‌خواهان كربلا را زنده نگه دارند. جابه‌جا نواي «يا حسين(ع)» از پير و جوان به گوش مي‌رسد، نوايي كه همراه با خيل پرچم‌ها و بيرق‌هاي آويخته در اين خيابان همگي به احترام عظمت اين واقعه مي‌لرزند. در اين راسته علاوه بر افرادي كه در اين دهه پرچم و بيرق و زنجير مي‌فروشند، پرچم‌دوزاني هستند كه اين شغل حرفه آبا و اجدادي‌شان است، افرادي كه 12 ماه سال را با عشق سوزن مي‌زنند. شغلي كه به نظر مي‌رسد با حضور پرچم‌هاي چاپي و بنرها رونق سابق خود را از دست داده است. اصنافي هم كه اين دهه پرچم مي‌فروشند شايد روي كسب‌و‌كار بيرق‌دوزان قديم تاثير بگذارند اما آقاي جلالي، يكي از قديمي‌ترين پرچم‌دوزان ناصرخسرو در گفت‌وگو با «اعتماد» اين اما و اگر را رد مي‌كند: «سفره امام‌حسين(ع) آنقدر بزرگه كه كسي دست خالي برنمي‌گرده اما اين كار ادب داره، آداب داره، عشق داره.»

 

نسل ‌به نسل نخ و سوزن

«درخشان» نام دكاني است بالاتر از كوچه مروي، درخشان‌تر از نامش، برق پرچم‌هايي است كه به طلاي نام سالار شهيدان آغشته شده‌اند. هياهوي باد مي‌وزد لاي سرخي، سبزي و سياهي پرچم‌ها و از باد پرهياهوتر مشتريان حاج‌آقا جلالي هستند. آقاي جلالي 68 سال دارد و به گفته خودش از اين 68 سال 62 سالش را با سوزن، چرخ، مخمل و نام سالار شهدا گذرانده و بيرق‌دوزي از دو نسل قبل پيشه خانوادگي‌اش بوده است. ساعت حدود يك بعدازظهر است اما دكان «درخشان» لحظه‌اي از مشتري خالي نمي‌شود، نزديك يك ساعت انتظار لازم است تا آقاي جلالي در كنار رسيدگي به مشتري‌ها از كسب‌و‌كار و دل‌سودايي‌اش بگويد. به دقت پرچم‌ها را تا مي‌كند و با سلام و صلوات تحويل مشتري مي‌دهد و مي‌گويد:«از بچگي كنار عمو و پدرم پرچم دوختم. اول با دست سوزن مي‌زدم، آنقدر سوزن زدم تا هم با حرفه خانوادگي‌ام آشنا شدم و هم با خاندان معنوي خودم. بعد چرخ دادند دستم.» چند دقيقه‌اي با يكي از مشتري‌هايش چانه مي‌زند كه نمي‌تواند تخفيف بدهد، مشتري‌اش كه مي‌گويد اين 5 هزار تومان را سهم امام‌حسين كم كنيد، سرخ مي‌شود و چيزي نمي‌گويد. 5 هزارتومان را كم مي‌كند اما چين اخمش مي‌گويد از تخفيف‌ گرفتن به نام سيدالشهدا دل خوشي ندارد. كمي صبر مي‌كند تا مغازه خلوت‌تر شود و بعد مي‌گويد:«امسال قيمت‌ها دو برابر شده‌اند و من شرمنده خيلي از ذاكران آقا مي‌شوم.» مشتري ديگرش چند ميليون خريد مي‌كند، فاكتور مي‌گيرد و بي‌بهانه و چانه مي‌رود. اصرار دارد كه اينها در گزارش بيايد و بعد تعريف مي‌كند:«اين مصيبت كار منه. بعضيا از طرف اداره‌اي، جايي ميان و بالاي 2 يا 3 تومان خريد مي‌كنن و مي‌رن اما براي بعضيا همين 30 هزار تومان پرچم هم زياد و سنگينه.»

بارها شده كه دوستان و اطرافيان از او بپرسند كه نمي‌خواهد شغلش را عوض ‌كند؟ و او هميشه جوابش منفي بوده:«بايد عاشق اين كار باشي، بايد عاشق اهل‌بيت باشي تا 11 ماه را سوزن بزني و فقط يك ماه بفروشي.» آقاي جلالي نه تنها از اين كار دل نكنده بلكه پسر ارشدش را هم وردست خود با اين پيشه آشنا كرده است. البته پيشه اصلي او گلدوزي است:«بچه كه بودم عموم درجه لباس ارتشي‌ها يا لحاف و تشك هم مي‌دوخت. بعدش صنعت چاپ و بنر اومد و كار ما كم شد تا اينكه الان ديگه هر كسي اين 10 روزو برمي‌داره براي خودش بساط مي‌كنه.» پايين ناصرخسرو حتي موبايل‌فروشي‌ها هم در همين 10 روز پرچم و بيرق مي‌فروشند. اين را با گلايه مي‌گويد اما بلافاصله يادآوري مي‌كند:«سفره امام حسينه بالاخره، اين سفره آنقدر با بركته كه كسي دست خالي ازش برنمي‌گرده. اما اين كار فقط فروختن پرچم و زنجير و اينا نيست كه. ادب داره، آداب داره، اردات به اهل بيت داره، عشق داره.» گرچه برخي از دكان‌داران ناصرخسرو در طول دهه محرم تغيير كاربري مي‌دهند و فقط همين مدت را بيرق و زنجير و سنج مي‌فروشند اما پيشه اين پرچم‌دوزها 12 ماهه است، 12 ماه سال صداي چرخ‌شان به گوش مي‌رسد، چرخي كه حتي اين ‌روزها در اوج فروش و شلوغي به راه است و سفارش‌هاي مخصوص مشتريان را همان جا آماده مي‌كند.«اين تب ‌و تاب اگر با پايان محرم از اين خيابان برود از دل و سوزن بيرق‌دوزان و ديگر عاشقان اهل بيت نمي‌رود.» اين حرف آخر را حاج آقا تاكيد مي‌كند در گزارش بيايد.

 

ريز و درشت تعزيه در يك فروشگاه كوچك

شمشير، خفتان، سپر، چكمه‌هاي قرمز و سبز، كلاهخود، مشك، گهواره، لباس شير، لباس‌هاي سبز و سرخ، اين فروشگاه چيزي از وسايل مورد نياز براي برگزاري تعزيه را از قلم نينداخته است. پسر بچه كوچكي روبه‌روي فروشگاهي روي طبل مي‌كوبد و قدم مي‌زند، در مسيرش كه مجسمه‌هاي كوچك پشت ويترين اين فروشگاه را مي‌بيند، هاج و واج طبلش را رها مي‌كند و مي‌گويد:«مامان اينارو.» طبل را گوشه‌اي مي‌اندازد و دست و دماغش را مي‌چسباند به شيشه مغازه و كاروان امام حسين (ع) و خاندان مطهرش را بر پشت شترها نگاه مي‌كند. اين مجسمه‌هاي كوچك كار دست خانم اسفندياري هستند. خانم اسفندياري كه پسر كوچك را مي‌بيند، لبخند مي‌زند و مي‌گويد:«همين رو مي‌خواستم، بچه‌هايي كه محو داستان كربلا بشن.» خانم اسفندياري از مغازه‌اش بيرون مي‌زند تا دور از شلوغي مغازه داستان مجسمه‌ها و ويترين متفاوتش را بگويد. 10 سال پيش حرفه طراحي و دوخت لباس عروسي را موقتا به خاطر دهه محرم رها كرد تا بتواند با دوخت لباس‌هاي تعزيه كسب درآمد كند و از آن روز تاكنون در اين حرفه ماندني شده و ديگر چرخ خياطي‌اش رنگ پارچه سفيد به خود نديده است. با اينكه جز ادوات تعزيه چيز ديگري نمي‌فروشد اما در فروشگاهش جاي سوزن انداختن نيست و از فروشش راضي است. «آنقدر اين كار بركت داره كه كسي باورش نمي‌شه.» اين جمله را مي‌گويد و بعد ادامه مي‌دهد كه به نظرش شايد سود دوختن لباس‌ عروسي بيشتر باشد اما او دنبال بركت است نه سود. لباس‌ها همه طراحي خودش هستند، جزييات را هم خودش سفارش داده است، جزيياتي مثل چكمه و كلاهخود، مي‌گويد كه اين لباس‌ها بايد براي تعزيه‌گرداناني كه در ظهر عاشورا زير تيغ آفتاب اجرا مي‌كنند، مناسب و راحت باشد و بعد كمي فكر مي‌كند و مي‌گويد: «البته لباس تعزيه رو فقط براي محرم نمي‌خرن، روزاي ديگه سال هم مردم تعزيه برگزار مي‌كنن.» به گفته او مردم محلي با توجه به آداب و رسومي كه از گذشته با خود دارند در ديگر روزهاي سال هم مشتري‌اش هستند و نذر دارند. از روستاي آبا و اجدادي‌اش در اطراف دماوند مثال مي‌زند كه آنجا اگر كسي حاجتي داشته باشد، نذر مي‌كند كه اگر حاجت‌روا شد، تابستان سال بعد در ييلاق تعزيه برگزار كند و به تمام اهالي روستا غذاي نذري ‌بدهد. اسم اين رسم ‍«سر خيل بستن» است. خانم اسفندياري از وقتي به طور حرفه‌اي مشغول دوخت و طراحي لباس تعزيه است خودش هم دو بار سر خيل بسته و حاجت روا شده است. يكي از لباس‌ها را مي‌آورد و دست روي پارچه‌اش مي‌كشد:«تمام اين پارچه‌ها ايرانين، هر ماده اوليه كه استفاده مي‌كنم ايرانيه، از همين راهم كلي مخارج رو كم كردم.» خانم اسفندياري مي‌گويد با كاهش هزينه‌هاي دوخت و برش توانسته است 7 سال قيمت‌هايش را نسبتا ثابت نگه دارد. اما باز هم براي خريد يك دست كامل لباس تعزيه براي يك تعزيه‌گردان چيزي حدود 200 هزار تومان نياز است. اين لباس‌ها كه به شهرهاي ديگر مثل يزد، اصفهان و مازندران هم فروخته مي‌شوند تنها اجناسي نيستند كه گراني‌اش موجب نگراني خانم اسفندياري است: «مردم از يه طرف مي‌خوان در عاشورا با تمام وجود عزاداري كنن و از يه طرف بعضيا نمي‌تونن 60 تومن بدن به يه خيمه كوچيك كه قراره اون رو آتش هم بزنن.» او عميقا نگران نسل جديد است و نمي‌خواهد به خاطر اين قيمت‌ها جوانان از آيين‌هاي محرم محروم بمانند. 11 ماه روي خيمه‌اي به ارتفاع 5 متر و دور 25 متر كار كرده است تا آن را در بازار كفاشان نصب كنند، خيمه‌اي كه به گفته‌اش آن را فقط به خاطر جوانان گلدوزي كرده است.

قديمي‌ترين كتابفروشي تهران بيرق مي‌فروشد

جز چند كتاب كه در ويترين باقي مانده‌اند نه بيرون و نه داخل مغازه هيچ نشانه‌اي مبني بر اين پيدا نمي‌شود كه اينجا قديمي‌ترين كتابفروشي تهران است. پرچم‌هايي كه كتابفروشي اسلاميه مي‌فروشد مثل كتاب‌هايش طرح چاپ سنگي دارند و همين مساله اين فروشگاه‌ را از ساير فروشندگان پرچم و بيرق جدا مي‌كند. در داخل مغازه پيشخوان تا نزديك در جلو آمده و روي قفسه‌هاي كتاب را تعداد زيادي پرچم پوشانده است و از ميان آنها به سختي مي‌توان رديف كتاب‌ها را ديد. مرد جواني تا متوجه نگاه‌مان به تابلوي كتابفروشي اسلاميه زير يكي از پرچم‌ها مي‌شود، مي‌گويد كه تمايلي به گفت‌وگو ندارد و مي‌رود. به نظر مي‌رسد، كتابفروشي اسلاميه جز در اين دهه محرم و به لطف فروش بيرق، روزهاي ديگر سال شاهد اين شلوغي و فروش نبوده است. روبه‌روي مغازه هم در اختيار دست‌فروشي است كه سنج و طبل و زنجير مي‌فروشد. او هم تا قبل از اينكه حرف كتابفروشي بيايد از 3 ‌برابر شدن قيمت‌ها نسبت به سال قبل صحبت مي‌كند اما بلافاصله كه اسم كتابفروشي را مي‌شنود، سگرمه‌هايش در هم مي‌رود و ابراز بي‌اطلاعي مي‌كند و مي‌خواهد كه آنجا را ترك كنيم. اما كتابفروشي اسلاميه تنها دكاني نيست كه از بازار داغ اين 10 روز سود مي‌برد. راسته پر از مغازه‌هايي است كه فقط براي اين 10 روز تمام اسباب دكان را خالي و آن را با ادوات محرم پر كرده‌اند. در يكي از فروشگاه‌ها از پشت بيرق‌ها، رديف كت‌و‌شلوارها به چشم مي‌خورد و در دكان ديگري جعبه‌هاي پيراهن مردانه. برخي ديگر نيز مثل موبايل‌فروشي‌ها فضاي جلوي مغازه را سپرده‌اند به دست چند جواني كه پر يا زنجير مي‌فروشند. مقابل يكي از همين موبايل‌فروشي‌ها 3 پسر نوجوان مرغ و گوزن آهني مي‌فروشند. نه جنس مرغ و گوزن‌ها را مي‌دانند و نه اينكه هر كدام از اين حيوانات و پرندگان روي علم نشانه چه هستند. يكي از آنها كه با خنده اصرار دارد «بدون حضور وكيلش حرف نمي‌زند» صاحب موبايل‌فروشي را نشان مي‌دهد و مي‌گويد:«اون به ما پول مي‌ده بفروشيم، اگه مامور مخفي اماكن هستين، برين سراغ اون.»

 

از پرچم‌هاي 400 هزار توماني تا هيكلي‌هاي 1 ميليون توماني

«ديروز كه ارزون‌تر مي‌دادي.» يكي از مشتريان به قيمت زنجيرها معترض است. مي‌گويد ديروز همين زنجيرها 30 هزار تومان بودند و امروز شده‌اند 35 هزار تومان. اين مشتري معترض است كه با نزديك شدن به روزهاي تاسوعا و عاشورا برخي از فروشندگان، مخصوصا آنهايي كه فقط اين 10 روز را به اين كار اختصاص مي‌دهند، قيمت‌ها را لحظه‌اي بالا مي‌برند. او مي‌گويد: «براي يك دسته اقلا 100 تا زنجير لازمه حالا بيرق و هيكلي رو بذار كنار، ديروز اگه زنجيرا رو مي‌خريدم، مي‌شد دو ميليون و پونصد، امروز مي‌دن همونا رو سه ميليون تومن.» گشتي در اين بازار نشان مي‌دهد كه قيمت‌ها چندان از روال يكساني تبعيت نمي‌كنند. براي مثال فروشنده‌اي كه پرچم‌هاي زربافت اصفهان را مي‌فروشد، مي‌گويد اين پرچم‌ها از نمونه‌هاي چاپي به دليل كيفيت‌شان گران‌ترند و دوام بيشتري دارند. پرچم‌ها و كتيبه‌هاي اين فروشگاه از قيمت 60 -70 هزار تومان براي اقلام زير يك متر شروع و تا 500 هزار تومان براي بيرق يا كتيبه‌هايي با طول بيشتر حساب مي‌شود. نوع ديگر اين پرچم‌ها از جنس مخمل يا جير با گلدوزي هستند كه تقريبا قيمتي مشابه زربافت‌ها دارند. بسته به اندازه و ابعاد قيمت اين پرچم‌ها از 80 هزار تومان شروع و براي پرچم‌هاي چهار متري تا 600 هزار تومان هم معامله مي‌شود. پرچم‌هاي چاپي بنا به فروشگاه قيمت‌هاي مختلفي دارند، گاهي يك پرچم دو در يك‌و‌نيم متر 300 تومان و گاهي 180 تومان معامله مي‌شود. بقيه اقلام هم از اين روند مستثني نيستند. بسته به نوع كيفيت و جنس فلز، سنج‌ها از 15 هزار تومان، طبل‌ها از 35 هزار تومان، خيمه‌ها از 35 هزار تومان و گهواره‌ها از 45 هزار تومان شروع مي‌شوند. در اين بازار حتي پر هم قيمت مختلفي دارد. براي مثال يك كلاهخود با 3 دسته پر مي‌تواند قيمتي بين 60 تا 120 هزار تومان داشته باشد. دست‌فروشي كه فقط كارش را به فروختن پر محدود كرده است، مي‌گويد:«البته اگه كار بهتر بخواي، مي‌شه اين رقمو تا خدا تومن برد بالا.» فروشنده ديگري هم در خلال كارش مي‌گويد:«مي‌شه يه تكيه رو با يه پرچم ساده 15 هزار تومني و يه سماور گردوند و مي‌شه فقط 5 ميليون پول پارچه داد.» در ميانه اين غوغا اما در ويتريني لباس سرخ رنگ شمر با تزيينات و رنگ و برق بسيار خودنمايي مي‌كند. قيمت اين لباس به تنهايي 500 هزار تومان است، البته فروشنده مي‌گويد اگر لباس امام حسين و شير را هم ببريد سر جمع مي‌تواند اين 3 دست لباس تعزيه را يك ميليون تومان حساب كند. در اين ميان گران‌ترين كالا همان هيكل است. هيكلي‌هايي كه از جنس چرم گاوميشند در اين خيابان تا يك ميليون و 200 هزار تومان هم معامله مي‌شوند. در اين ميان اما افراد زيادي ديده مي‌شوند كه چندان نگاهي به بازار سود و زيان محرم ندارند و اين كار را كاري دلي مي‌دانند.

 

تعبير كفين

«100 درصد اين كار دلي است.» نه مي‌خواهد نامي از او آورده شود و نه نشاني از مغازه اما يك روايت از شغلش دارد كه با پنهان كردن اشك‌ها و بغض صدايش تعريف مي‌كند:«سالي ده، پانزده روز بي‌مزد و مواجب پرچم مي‌فروشم، يه بار دو تا خانوم اومدن مغازه و اصرار كردن هر چي پرچم با نقش كفين حضرت‌ ابوالفضل(ع) داريم رو نشونشون بديم. نذر داشتن. يكي از پرچما رو نشونشون دادم كه از خريداي خيلي قبل مونده بود. تا ديدن زدن زير گريه. هموني بود كه توي خواب ديده بودن كه بايد بخرن و نذرش كنن.» ديگر جايي براي پنهان كردن اشك و صحبتي بيشتر باقي نمي‌ماند.


بارها شده كه دوستان و اطرافيان از او بپرسند نمي‌خواهد شغلش را عوض ‌كند؟ و او هميشه جوابش منفي بوده:«بايد عاشق اين كار باشي، بايد عاشق اهل بيت باشي تا 11 ماه را سوزن بزني و فقط يك ماه بفروشي.»

«تمام اين پارچه‌ها ايرانين، هر ماده اوليه كه استفاده مي‌كنم ايرانيه، از همين راهم كلي مخارج رو كم كردم.» خانم اسفندياري مي‌گويد با كاهش هزينه‌هاي دوخت و برش توانسته است 7 سال قيمت‌هايش را نسبتا ثابت نگه دارد. اما باز هم براي خريد يك دست كامل لباس تعزيه براي يك تعزيه‌گردان چيزي حدود 200 هزار تومان نياز است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون