ادامه از صفحه اول
بولتون؛ مشاور پرهزينه
در واقع بولتون بخشي از راهبرد كلي ترامپ نبود، بلكه از وجود او براي افزايش فشار مقطعي بر كشورهايي مانند كره شمالي، افغانستان، سوريه، ايران و نهادهايي مانند سازمان ملل متحد و اتحاديه اروپا و كشورهاي عضوش استفاده ميكرد. ترامپ تلاش كرد با تهديد بولتون، طرفهاي مقابل به كف خواستههاي خودش كه مطالباتي آرامتر و متعادلتر از بولتون بود، رضايت بدهند. در واقع ترامپ علاقهمند بود با استفاده از كارت جان بولتون و خواستههاي حداكثري و افراطي او، بتواند نظرات رهبران سياسي ديگر را براي نزديكي با مطالبات متعادلتر خودش جلب بكند. جمهوري اسلامي ايران كه يكي از اهداف سياست خارجي فشار حداكثري امريكا در دوران ترامپ بود، واكنش درستي به تغيير اخير در دولت امريكا نشان داده است. رييسجمهور اسلامي ايران حسن روحاني، تاكيد كرده است كه عوض كردن جنگطلبان در مقامهاي داخلي امريكا، خواستهاي ايران را تامين نميكند، بلكه خواست ايران به شكل ثابت لغو تحريمها و بازگشت به برجام است. وزير امورخارجه جمهوري اسلامي ايران هم در واكنشي حساب شده تاكيد كرد كه ايران در امور داخلي ايالات متحده امريكا دخالت نميكند. مساله مشخص ايران با افراد در دولت ترامپ نيست، بلكه خواست ايران تبعيت امريكا از قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد و رعايت توافق چندجانبه با ايران است. تفاوتي نميكند چه كسي در مقام مشاور امنيت ملي يا حتي رياستجمهوري امريكا باشد، خواست تهران، رعايت تعهدات و قواعد بينالمللي در برخورد با ايران است. بولتون، يك تاكتيك براي ترامپ بود و هيچگاه قرار نبود تا در مدار همكاري دايمي با ترامپ قرار گيرد. مانند بسياري از افراد ديگر در دولت ترامپ كه به صورت موقتي، به عنوان يك تاكتيك سياسي در اطراف او قرار گرفتند و به سرعت جايگاه خود را از دست دادند، بولتون هم چنين نقشي را بازي كرد. جان بولتون با وجود تمام اقدامات و اظهارنظرات تند و افراطياش، فردي ديوانه و غيرمنطقي، بلكه سياستمداري باهوش است كه مسائل حاكم بر نظام بينالملل را به خوبي ميشناسد اما بر مبناي دركش از منافع ملي امريكا رويكردي تهاجمي و سختگيرانه دارد. بولتون را ميتوان از متفكران سياسي و حقوقي برجسته امريكا دانست كه نوع نگاهش به سياست و مسائل بينالمللي بر مبناي رئاليسم تهاجمي است. كنار گذاشتن بولتون به معناي وقوع انقلاب در دولت ترامپ نيست. استراتژي ترامپ بدون حضور جان بولتون تغييري نخواهد كرد و نميتوان انتظار داشت كه سياست خارجي امريكا در پروندههايي مانند ايران تغيير عمدهاي كند. كنار گذاشتن بولتون پيامي مشخص براي ديگر مقامهاي دولت ترامپ دارد تا از اقدامات مستقل پرهيز كنند و بيش از پيش با نظرات و سلايق شخص رييسجمهور هماهنگ باشند. سهشنبه شب، مايك پمپئو، وزير خارجه ايالات متحده امريكا با مطرح كردن سخناني در كنار وزير خزانهداري دولت ترامپ تاكيد كرد كه دولت امريكا آماده است بدون هيچ پيششرطي با مقامهاي ايران ديدار و به يك توافق دست پيدا كند. اين اظهارات از سوي وزير خارجهاي مطرح ميشود كه چندي پيش، شخصا 12 شرط براي توافق با ايران مطرح كردهبود، اين نشان ميدهد كه وزراي دولت ترامپ، پيام اخراج بولتون، مبني بر خودداري از اقدامات فردي و سليقهاي را دريافت كرده و متوجه شدهاند كه بايد براساس دستورات و خواستههاي رييسجمهور اقدام كنند، نه بر اساس يافتههاي سازمانهاي تحت مديريتشان يا سليقههاي شخصي خودشان.
قربانيافراطگرايي
براي همين اگر امروز شاهد اخراج او از سوي ترامپ هستيم؛ به اين امر مربوط ميشود كه ترامپ به اين موضوع وقوف يافته كه با بولتون امكان پيشبرد هيچ سناريوي سياسي ماندگار و موفقيتآميز نيست. ترامپي كه به شدت به موفقيت و ابتكار در شرايط كنوني در امريكا نياز دارد؛ انتخابات 2020 براي ترامپ به كابوسي بزرگ تبديل شده و نگران از دست دادن كرسي قدرتش است. تداوم بقايش در عرصه سياسي منوط به حصول دستاوردهاي ملموس و اثرگذار است كه حداقل طي سه سال اخير نشاني از اين دستاورد بزرگ ديده نميشود. يكي از نشانههاي بزرگ شكست سياسي ترامپ، مساله كره شمالي است كه ترامپ باطنا تمايل به معامله و توافقي بزرگ با اين كشور دارد كه درست برخلاف نظر ترامپ، بولتون خواستار نفي هر گونه تعامل و مذاكره با كره شمالي است. سابقا هم در سال 1994 زماني كه مذاكرات خوشبينانه و اميدواركنندهاي ميان پيونگيانگ و واشنگتن در جريان بود؛ در همان دوره، بولتون يكي از عوامل اصلي برهم زنندگان مذاكره بود و كل مسير را به بنبست كشاند. ترامپ به عطف به تجربه گذشته متوجه اين واقعيت شد كه با بودن بولتون و مشاورههايش امكان اينكه با پيونگيانگ به توافق رسيد؛ ميسر نيست. در ساير موضوعات هم داستان به همين منوال است. در مساله ونزوئلا بولتون اين اميدواري را به ترامپ داد كه دولت چپگراي مادورو به زودي از سوي معترضان شكست خواهد خورد. برخلاف تصورات بولتون، مادورو در قدرت ماند و اين امر ضربه حيثيتي بزرگ به ترامپ زد. موضوع آخر به ايران برميگردد. همانطور كه گفته شد يكي از عوامل موثر در تصميم ترامپ در خروج از برجام، فشارها و القائات سياسي بولتون بود و مدام بر تحريم و فشار بيشتر بر ايران تاكيد داشت. باز در اين خصوص بسياري از تحليلگران بر اين باورند كه ترامپ آنگونه كه اكنون در روابط ايران و امريكا اتفاق افتاده، ميل به افزايش تنش و دشمني بيشتر ندارد. سياستهاي ايذايي بولتون همچون ديدار با منافقين در پاريس و ارتباط نزديك با لابيهاي يهودي باعث فاصلهگيري و عمق خصومت ميان ايران و امريكا شده است. برآيند اين موارد گوياي طيف اختلافنظرهاي ترامپ و بولتون است و از اين جهت خروجش از كاخ سفيد اجتنابناپذير بود. براي همين اين ديدگاه مطرح است كه با رفتن بولتون احتمال انعطاف در سياست خارجي امريكا بيش از گذشته شكل بگيرد، چراكه يكي از مجراهاي مهم نفوذ لابيهاي صهيونيستي در كاخ سفيد بسته شد و البته در صورتي كه فرد مناسب و صلحطلبي جاي بولتون را در كاخ سفيد بر عهده گيرد؛ آن موقع احتمال چرخش در سياست خارجي امريكا را بيشتر ميتوان انتظار داشت.