• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4467 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۸ شهريور

به بهانه كتاب «گزارش نهيب جنبش ادبي شاهين» اثر فرشاد سنبل‌دل

تندركيا و نيما ، شكل ديگر سخن‌گفتن

فرياد ناصري

 

 

واقعيت اين است كه جاي كتاب‌ها و پژوهش‌هايي اينچنين سخت خالي است. پژوهش‌هايي از منظرها و ديدگاه‌هاي گوناگون تا شايد بشود از اين طريق شرحي بدهيم بر آنچه هستيم و داريم در عرصه شعر و ادبيات. اهميت چنين پروژه‌هايي را از چند منظر مي‌شود بررسي كرد: هويت‌شناسي، توسعه مدرن مطالعات، مطالعاتي كه دربرگيرنده مفاهيمي چون موزه و كتابخانه و آرشيو و ديگر مفاهيم متناظر با اينهاست.

منظر ديگر بحثي است ميان‌رشته‌اي كه بين تاريخ و ادبيات مي‌ايستد: تاريخ ادبيات. خود سپهر ادبيات در ذيل سپهر زيست و جهانِ زندگي و فكر ايستاده است پس نور انداختن بر اين تاريخ، روشن كردن بخشي از آن جهان كلاني است كه بر ما چندان روشن نيست. به‌عبارتي ديگر پژوهشي از اين منظر، نوشتن تاريخ است به دست خودمان.

با اين مقدمه مي‌رويم سراغ كتابِ «گزارش نهيب جنبش ادبي شاهين» اثر فرشاد سنبل‌دل كه نشر گوشه آن را منتشر كرده است.ايده گوهرين اين كتاب، ايده گوهرين اشاره به آن خواست و قصد و ميل نهايي و دروني اثر دارد و حتي اشاره‌گر به ميل نهايي يك‌روند است، همان‌طور كه فرشاد سنبل‌دل نوشته: «تندركيا در سال 1317 در غربت ـ پاريس ـ يكي از شهرهاي مركزي هنر و فكر غرب به فكر حركتي نوين در ادبيات افتاده بود و مي‌خواست نظام پير و سالخورده ادبيات فارسي را درهم شكند و نظم نويني در ادبيات حاكم كند» (گزارش... : 14) اگر اشتباه نكنم بوبن است كه مي‌گويد: هر سخني در فكر رسيدن به مسند است (نقل به مضمون)

از اينجا سياست ادبي و قدرت پيوند مي‌خورند با دخالت بوطيقا و فكر و انديشه يا درست‌تر از اين‌جاست كه فكر با قدرت هم‌نشين مي‌شود. گام اول تندركيا چاپ اعلانيه در روزنامه از طريق آگهي دادن است در سال 1318، اعلانيه «نهيب جنبش ادبي شاهين». پرده از معناي نام اعلان‌برداريم پرده‌اي كه نهيب است:

نهيب:

1) فرياد بلند براي ترساندن، تشر

2) ترس، قهر، تندي، تشويش، اضطراب، نگراني، گزند، آسيب

3) گوشه‌اي در آواز افشاري و دستگاه‌هاي ماهور و نوا

4) مصدر متعدي نهيب زدن: با زبان به كسي حمله كردن، فريادي خشمگين و مضطرب براي حمله و دور كردن چيزي ترسناك.

اين كلمه اضطراب و خشم و تشري را عيان مي‌كند كه قرار است خود را در عمل ادبي نشان دهد و آنگاه در پاسخش غيظ و غضب وزير فرهنگ را مي‌بينيم در سال 1319 به‌خاطر مجوز دادن براي چاپ كتابي با چنين نهيبي. يكي ازشكل‌هاي ارتباط ادبيات و قدرت چنين است: ادبيات براي نشر نياز به اجازه از قدرت فرهنگي حاكم دارد.

تندركيا از سال 1323 تا 1335-1334 دست از مطالعه و كار برمي‌دارد: انقلابي دست از كار شسته. در سال 1335 شاهين 26 را چاپ مي‌كند.

تندركياي نهيب‌زن، تنها و بي‌حشرونشر، غرق درخود، با چنين رفتار ادبي‌اي: اعلان حضور از طريق آگهي كردن، يك سوليپسيسمي كامل: خودتنهاانگار كه به ادعاي كتاب «گزارش نهيب جنبش ادبي شاهين» از بانيان شعر نو فارسي (همان: 17) در سال 1366 چشم از جهان بسته است.

چهره‌باني و برساختن مفاهيم دستگاه نظري

هر باني و بنيان‌گذاري كه قصد براندازي و طرح‌افكني دارد بايد به لوازم مواجهه و نقد آنچه مي‌خواهد براندازد مسلح باشد و قدرت و توانايي آوردن نو را نيز هم‌زمان داشته باشد. سنبل‌دل قصدش از اين گزارش را چنين مي‌نويسد: «آنچه در اثناي اين مقدمه مكتوب مي‌شود در درجه اول به‌منظور روشن ساختن نقطه تاريك و نامفهومي از تاريخ ادبيات معاصر صورت مي‌گيرد» (همان: 18)

اما در سطرهاي آخر صفحه پيشين نوشته بود: تندركيا از بانيان شعر نو. پس درواقع قصد اصلي گزارش روشن كردن تاريخ ادبي و نقش تاريخي يكي از بانيان شعر نو فارسي است.

همانطور كه گفتم براي بن برانداختن و بن‌افكني، چيزها و لوازمي لازم است. تندركيا دو مفهوم را مي‌سازد: نگار و كردار. از قضا خوش‌سليقگي به خرج مي‌دهد. يعني آن وجه ديدن را كه در ترم‌هاي انگليسي براي انديشه و فكر وجود دارد، مي‌توان در لغت نگار بيشتر مشاهد كرد تا مثلا در لغت مركب نظرگاه.

نگار به وضع نظري اشاره دارد و كردار به وضع عملي. تندركيا ابزارهاي مهمش را مي‌سازد اكنون بايد نشان دهد كه به آنچه رفته و هست تسلط دارد. پس تقسيم‌بندي دوره‌هاي تاريخي ادبيات از نظر و نگر تندركيا:

1) دوران طلايي تا عصر حافظ

2) تلاش هندي

3) تلاش قاجار

4) تلاش مشروطه

5) تلاش شعر نو

سنبل‌دل به اين بخش از دستگاه نظري تندركيا توجه كمي دارد اما در همان توجه مختصر هم به ضعف اين تقسيم‌بندي اشاره مي‌كند. (همان: 20) تندركيا با تلاش ادبي مشروطه زاويه دارد و سنبل‌دل در سطري، شرحي روان‌شناختي از اين زاويه و ضديت به دست مي‌دهد: «گرچه مي‌توان رد اين گرايش را در زندگي شخصي وي و ارتباط پدربزرگش -‌ شيخ فضل‌الله نوري- با مشروطه ديد» (همان: 20) اما كار ما در حيطه تاريخ و ادبيات است ناچار بايد رد فكر را بزنيم كه دليل ضديت او با تلاش مشروطه چيست؟ به نقل گزارشگر، سنبل‌دل، دليل ضديت اين است: «اعتقاد به پوچ بودن فضاي شعري و ادبي و زدوبند نويسندگان و مطبوعات» در صفحه بيست‌ويك كتاب سنبل‌دل در روايتي و خلاصه‌اي ضديت تندركيا با تلاش مشروطه را در چهار دسته مي‌آورد:

1) ظهور و بروز شاعران و نويسندگان پست و نزول سليقه مردم

2) بدگويي شعرا و نويسندگان از دولت تنها به جهت فروش بيشتر

3) ورود مسائل مد روز به شعر

4) گسترش سرقت‌هاي ادبي

و تنها حسن اين دور ساده شدن زبان نوشته‌هاست و ارتباط اين سادگي با مطبوعات به سبب رواج تئاتر و نمايشنامه‌نويسي.

نكته دوم را برگردانيم به ارتباط ادبيات و قدرت، از ديگر شكل‌هاي ارتباط ادبيات و قدرت، ضديت يا كنارآمدن است و به ياد بياوريم تندركيا نوه شيخ فضل‌الله نوري تلاش شاعران مشروطه را نمي‌پسندد چون بدگويي به دولت را باب كرده‌اند.

تقدم و نخستينگي

اگر به مقدمه بازگرديم يكي از نشانه‌هاي توسعه مدرن مطالعات آشكارسازي روند و تبار انديشه‌ها و مفاهيم است. از كجا آمده‌اند و چه نقش‌ها داشته‌اند و چه چرخش‌ها و در كجا به تمامي متبلور شده‌اند؟ اين‌جا بحث بر سر اين است كه نيما از ديگران متاثر بوده است. نيما به‌طور كلي اين را مي‌پذيرد بطور مثال وقتي مي‌نويسد: «ما تنها نيستيم. ما محصول پيوستگي هستيم» (نامه‌هاي نيما: 33) يا وقتي مي‌نويسد: «انسان يعني ماحصلي از كليه شرايط جسماني و مادي و اجتماعي خود» (همان: 43) روشن‌تر از همه آنجا كه مي‌گويد: «هيچ‌كس نتيجه خودش نيست، نتيجه خودش با ديگران است» (حرف‌هاي همسايه: 60) اما اثر فردي و شخصي را چندان آشكار نكرده است. در گزارش سنبل‌دل اما مي‌خوانيم: «اگرچه كار تندركيا وجوه ايجابي اندكي دارد، همان وجوه سلبي انكارناشدني بستر و امكان ايجاب در اين عرصه را منجر مي‌شوند.» (گزارش... : 24)

اگر بر سر آن حرفِ خواستِ بر مسند‌نشيني هر حرف برگرديم، اين‌جا گزارشگر، ميلش اين است كه بگويد آنكه بر مسند است در جايي و زماني به اشتباه بر مسند نشسته است و اشاره به توقف‌ها و سكوت‌ها و كار نيما مي‌كند. پس ما بر سر ارتباط و پيوند فكر و قدرت حرف مي‌زنيم.

دستگاه نظري و تلاش براي قالب‌سازي (پيكره‌سازي)

در اين بخش با دسته‌بندي تندركيا از قالب‌هاي شعري آشنا مي‌شويم:

1) سرود منثور يا نثر شاعرانه: تاكيد تندركيا برفرم و مترادف قراردادن فرم با آهنگ.

«كمال پيكر شرط كمال سخن است و مسلما سخن بي‌آهنگ از لحاظ فرم كمتر و فروتر و ناقص‌تر از سخن باآهنگ است و در همين آهنگ است لطف خاص شعر تمام احساسات خود را به صورت آواز و عبارت موزون درآورده طبع انساني آهنگ‌پسند است.» (همان: 25)

2) نثر مقطع... همان نوع اول يا سرود منثور است كه تقطيع شده است.

3) مضمون نو... شعري با معيارهاي قديم اما با موضوع جديد

4) چارپاره... دوبيتي شكسته

5) بحر نامساوي يا شعر نيمه آزاد

ادعاي كلي اما بي‌شرح مانده اين بخش چنين است: «اين گروه يك پله بالاتر رفته‌اند، يك‌درجه بيشتر به كش‌وقوس و جزرومد در مصرع عقيده دارند. مي‌گويند جهان امروز با عالم قديم فرق كرده ؛ آن سبو بشكست و آن پيمانه ريخت. همه‌چيز فرق كرده. چه از لحاظ مادي و چه از لحاظ احساسات و چه از لحاظ معنويت عالم ما عالم ديگريست... شاعر عصر حاضر ديد ديگري دارد» (همان: 26) در ادامه اما معتقد است: «از طرف ديگر اصلا صلاح نيست با سنت قديم هزارساله يك مرتبه قطع رابطه نمود. بايد تماس خود را با عادت و ملت نگه داشت. بايد روي زمين همان عروض قديم دستگاهي نرم‌تر و آزادتر تعبيه كرد و موضوعات و مضمونات و معاني تازه در آن ريخت» نكته جالب اين‌جاست كه تندركيايي كه معتقد است نيما بحر نامساوي را از او گرفته است، اين نوع شعر را پيش از خود مي‌ديده است. وقتي از آن حرف مي‌زند از كار يك گروه حرف مي‌زند و مي‌نويسد: «اين گروه يك پله بالاتر رفته‌اند..» كدام گروه؟

6) شعر آزاد

انديشه‌اي قرن نوزدهمي كه ريشه شعر جديد است و بعدها انگيزه سورئاليست‌ها مي‌شود اين نوع شعر با آزادي حقيقي و انقلاب‌هاي اجتماعي ارتباطي تنگاتنگ دارد. و شاعر بايد گير و گره‌ها را از جلوي جريان طبيعي آن بردارد، جريان طبيعي اين‌جا قابل تامل است. در اين منظر قاعده‌هاي ادبي و قيد وزن و قافيه اين گير‌و‌گره‌ها هستند. تندركيا در تجزيه شعر جزيي‌تر مي‌شود. بيت را برمي‌اندازد و مصرع را پيش مي‌كشد و به آن مي‌رسد: «مصرع براي اين سيلان طبيعي مناسب‌تر است چراكه هر مصرعي مي‌تواند به نحو نامحسوسي در مصراع ديگر افتد و جريان معنوي و نامريي ما از يكي به ديگري سرايت كرده، فرومي‌ريزد» (همان: 27)

نيما نيز مي‌گويد: هر سطر (مصرع) داين و مديون سطر بعد و قبل از خود است. (حرف‌هاي همسايه: 60)

اما پايان‌بندي سطرها جايي است كه اين دو به لحاظ نظري ايده‌هاي متفاوت دارند. تندركيا معتقد است كه به جاي قافيه قاطع، سجع ملايم بايد باشد در پايان سطرها. «گذر از مصراعي به مصراع بعدي يك ايست نامحسوس باشد» (همان: 27) و ساختمان شعر بر اساس فكرها و ايده‌ها به چند بند تقسيم شود. يعني هر قطعه شعر از چند بند نامساوي و بندها از مصراع‌ها ساخته شده‌اند كه قافيه قاطع ندارند پس واحد اين شعر آزاد نه بيت و مصرع كه بند است. اين يك تفاوت بارز است بين تندركيايي كه مي‌خواهد باني باشد و نيما. در دستگاه نظري نيما تمام شعر سازنده وزن آن است. براي همين مي‌نويسد: «مصرع‌ها و ابيات دسته جمعي و بطور مشترك وزن را توليد مي‌كنند» (حرف‌هاي همسايه: 59) در حالي كه تندركيا به وحدت بند مي‌انديشد. (همان: 28)

7) شعر سفيد

«شعري با وزن قديم ولي بي‌قافيه» (همان: 28) در اينجا مي‌بينيم برخلاف آنچه تا به امروز به غلط شايع شده است تندركيا مي‌داند كه شعر سپيد از قيد وزن آزاد نيست بلكه از قيد قافيه آزاد است. در اين نوع از شعر، شعر از بيت جسته اما به بند نرسيده است كه در مصرع مانده است.

8) شعر عوامانه يا زبوني

«شعري كه لفظ قلم نيست براي مردم و در فراخور افكار و احساسات آنها سروده مي‌شود» شعري «خودموني‌» يا خودماني است.

9) نثم

«همه دو گونه سخن را خوب مي‌شناسند: نظم و نثر. ولي ميانه اين دو كيفيتي است كه نه اين است و نه آن. اين كيفيت برزخ را چه بناميم؟ چرا «نثم» نناميم؟! نثم بازي ويژه خود را دارد و شايسته آن است كه مورد توجه شاهين‌ساز باشد.» (نهيب جنبش ادبي. تندركيا: 7)

10) شاهين

تندركيا در آغاز سخنش مي‌نويسد: «پيش از شناساندن شاهين از نگارش دو نكته ناگزيرم: همه مي‌دانند كه هر نويسنده‌اي، به ويژه نويسنده امروز فارسي، در سير خود به‌معاني برمي‌خورد كه ناچار است براي آنها خود الفاظي بياورد.» در ادامه مي‌نويسد كه خواستم بدانيد اين لفظ ساختن‌ها از روي هوس نيست و من در شناساندن شاهين كم سخن خواهم بود چون «نه ذوقش را دارم و نه وقتش را» (همان: 5) اين ضرورت را نيما هم به شكل‌هاي مختلفي بيان مي‌كند و از قضا مستمر پيگير فكرهاي خود است. «شاعري كه فكر تازه دارد، تلقينات تازه دارد» (حرف‌هاي همسايه: 72) يا «هر كس به اندازه فكر خود كلمه دارد و در پي‌كلمه مي‌گردد» (همان: 79) يا «شعرايي كه شخصيت فكري داشته‌اند شخصيت در انتخاب كلمات را هم داشته‌اند» (همان: 72)

11) فروزه

منثور و آهنگين با محتواي عموما نيايشي و نوعي از شعر نو است و به دو گونه كوچك و كوتاه، بزرگ و بلند تقسيم مي‌شود. (سايت مطرود. مقدمه‌اي بر آثار تندركيا. فرشاد سنبل‌دل)

12) چيزك

«چيزك تكه‌اي‌است كه در آن حكايتي كوچك، نكته‌اي، لطيفه‌اي يا مانند اينها چيزي آمده، و با روح نو و سبكي تازه آمده».

13) زنجيره

چنانچه ميان چند چيزك ربطي وجود داشته باشد مجموعه آنها را زنجيره مي‌ناميم و هر يك از آنها را حلقه (يا گره).

14) افسانه (حقيقي و نو)

داستان‌هايي كه روح نوول دارند و فرق چنداني با داستان‌هاي معاصر خود ندارند.

15) نواوستايي

متوني كه به گفته نويسنده‌اش تحت تاثير اوستا در لحن و ساخت قرار دارند.

البته سنبل‌دل اگرچه به‌جز نواوستايي از چيزك و زنجيره و افسانه در كتاب خود ياد كرده است اما نه در آن بخش كه دسته‌بندي شعر نو از نظر تندركيا را آورده است. سنبل‌دل در ابتداي اين بخش نوشته است كه: «يازده دسته شعر نو مذكور از نظر تندركيا عبارتند از: » و بعد نام اين دسته‌ها و شرح‌شان را آورده است. نكته‌اي اين‌جا لازم است كه افسانه قالب شعري نيست بلكه قالب داستاني‌ است.

كساني كه با كار و بار نيما آشنايي دقيق دارند متوجه مي‌شوند كه تندركيا و نيما بسيار جاها اشتراكاتي دارند. از توجه به متون كهن ايران چون اوستا، توجه به داستان، توجه به نمايشنامه كه خود از جلوه‌هاي بارز روشنفكري و تجدد محسوب مي‌شود. يادگاري‌اي از نخستين روشنفكران ايراني چون آخوندزاده، ميرزاآقا تبريزي تا كساني چون ميرزاده عشقي كه همه و همه در نمايشنامه‌ دستي داشته‌اند به‌ويژه نمايشنامه منظوم كه نيما و تندركيا و پيش از آنها كسي چون عشقي در آن تجربه ورزيده است. نيما در حرف‌هاي همسايه مي‌نويسد: «من ميرزافتحعلي آخوندزاده هستم... معامله ما با دوره‌اي كه در آن واقعيم يكي است». (حرف‌هاي همسايه: ص36)

هر دوي اينان، نيما و تندركيا، دانسته‌اند كه روزگار براي سخن گفتن نياز به شكلي ديگر دارد. و ساختمان و سازمان نو ضرورت است.

تفاوت اينجاست كه تندركيا تنها دريافته است. نه اندوخته ادبي چنداني از فارسي دارد. نه در آنچه هست غور عميقي مي‌كند و نه تسلطي بر اين زبان دارد. در كنار اين تفاوت‌هاي نظري يا شايد اشتباهات نظري زيادي نسبت به نيما دارد. هر چقدر تندركيا بر موزيك پافشاري مي‌كند نيما در فكر «آزاد ساختن شعر از انقياد موسيقي» (حرف‌هاي همسايه: 46) است و پيدا كردن موزيك طبيعي حرف در سطر و شعر. از همه مهم‌تر تندركيا نمي‌تواند به آنچه دريافته و مي‌گويد «شكل و پيكره»ي درخوري بدهد. چرا كه براي پيكره‌بخشي نخست بايد صاحب جهاني وسيع شد. جهاني كه بتوان در آن دوباره ارتباط بين چيزها را كشف كرد.

و برخلاف تمام كساني كه زبان نيما را ناهموار و نثرش را نادرست مي‌خوانند باور من اين است كه يكي از مشخص‌ترين نثرها و زبان‌هاي شعري ادوار مختلف فارسي از آن نيماست و در برابر اين داشته او زبان شعر و نثر تندركيا بسيار ضعيف است. همه اينها سبب مي‌شود اهميت‌هاي فكر تندركيا در حد بارقه‌هايي باقي بماند. بارقه‌هايي كه بعدها كسي چون الهي با استفاده از آنها سعي در بزرگداشت او بكند. اما اين هيچ از اهميت روح معنايي حضور تندركيا در زبان فارسي نمي‌كاهد. حضور او نشانگر روح جست‌وجوگريست كه در فارسي عطشان راه‌هاي تازه بوده و هست. روحي كه فروزان در پي يافتن حلقه‌هايي براي وصل و نيايش و رهبري است و شعر بهانه است.

منبع و مآخذ:

1. گزارش نهيب جنبش ادبي شاهين/ تندركيا. پژوهش و گزينش فرشاد سنبل‌دل. تهران. نشر گوشه 1395

2. نهيب جنبش ادبي شاهين. دكتر تندركيا. تهران. شركت چاپ رنگين 1318

3. حرف‌هاي همسايه. نيما يوشيج. تهران. انتشارت دنيا 1357

4. نامه‌هاي نيما. نيما يوشيج. تنظيم و بازنويسي شراگيم يوشيج. انتشارات نگاه. 1376

5. تندركيا و نهيب جنبش ادبي. كامران سپهران. مجله گفت‌وگو. سال 1376. شماره 17

6. سايت مطرود. مقاله مقدمه‌اي بر آثار تندركيا. فرشاد سنبل‌دل

7.سايت طوطي‌مگ. مقاله بدعت‌ها و بدايع تندركيا. فرشاد سنبل‌دل

8. گلستان سعدي. باب اول در سيرت پادشاهان. حكايت سوم.

9. نيما پدر شعر نو يا يكي از پدران. ناصر وثوقي. مجله كلك. ص 169. شماره تير و مهر 1375

10. شعر هيچ ايسمي ندارد. سيروس نيرو. سايت ايسنا. 23خرداد 85

 


تندركيا معتقد است به جاي قافيه قاطع، سجع ملايم بايد باشد در پايان سطرها و ساختمان شعر براساس فكرها و ايده‌ها به چند بند تقسيم شود. يعني هر قطعه شعر از چند بند نامساوي و بندها از مصراع‌ها ساخته شده‌اند كه قافيه قاطع ندارند پس واحد اين شعر آزاد نه بيت و مصرع كه بند است. اين يك تفاوت بارز است بين تندركيايي كه مي‌خواهد باني باشد و نيما. در دستگاه نظري نيما تمام شعر سازنده وزن آن است. براي همين مي‌نويسد: «مصرع‌ها و ابيات دسته‌جمعي و به طور مشترك وزن را توليد مي‌كنند» در حالي‌كه تندركيا به وحدت بند مي‌انديشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون