برجام در كما
مرتضي مكي
بيانيه سران سه كشور فرانسه، آلمان و انگليس در حاشيه اجلاس هفتادوچهارم مجمع عمومي سازمان ملل و تاييد و محكوميت ادعاي حمله ايران به تاسيسات آرامكو و هشدار به ايران در خروج از برجام در صورت كاهش بيشتر تعهداتش يك تغيير رويكرد از سوي اروپا به حفظ برجام در برخي محافل سياسي و رسانهاي ارزيابي شده است. در بررسي اين موضوع بايد چند مولفه مهم را مدنظر قرار داد. در صفبندي تحولات خاورميانه، اروپا متحد اسراييل و كشورهاي عربي نفتخيز خاورميانه است. سه كشور اروپايي از عمدهترين صادركنندگان سلاح به كشورهاي عربي منطقه بهخصوص عربستان هستند. قتل فجيع خاشقجي، كشتار بيرحمانه غيرنظاميان يمني نيز باعث تغيير رويكرد دولتهاي اروپايي به عربستان نشده است. دولتهاي اروپايي در يك دهه گذشته حامي سياستهاي تنشآفرين عربستان در حمايت از جريانهاي تكفيري و تروريستي بودهاند. اكنون نيز هيچيك از دولتهاي اروپايي حاضر به انتقاد آشكار از سياستهاي شكستخورده و بحرانزاي عربستان نيستند. نگراني آنها از توان موشكي و نفوذ منطقهاي ايران نيز در حقيقت مقابله با برتري و اثرگذاري ايران در روند تحولات منطقه است. يك ضعف عمده اتحاديه اروپا فقدان سياست خارجي و امنيتي مشترك و مستقل است. حتي در قالب پيمان ناتو هم اروپا نتوانسته به يك سياست خارجي و امنيتي مشترك دست يابد. مخالفت فرانسه و آلمان با حمله امريكا و انگليس به عراق در سال 2003 يا مخالفت آلمان با حمله ناتو به ليبي در سال 2011 نمونههايي از اين اختلافات است. اختلافات اروپا و امريكا نيز بحث مستقل خود را دارد. اگرچه فرانسه و انگليس از قدرتهاي نظامي و هستهاي جهان هستند ولي قدرت برونمرزي آنها بسيار محدود است. تمام قدرت نظامي برونمرزي فرانسه در اين است كه چندصد سرباز به مستعمرات سابق خود در آفريقا براي حفظ نفوذ منطقهاياش اعزام كند؛ انگليس هم به همين ترتيب. اتحاديه اروپا و سه كشور بزرگ و موثر اروپايي تمام توانشان در اثرگذاري در روند تحولات جهاني بهخصوص منطقه خاورميانه اتكا و استفاده از قدرت نرم است. از سوي ديگر اروپا در همجواري كانونهاي بحران در منطقه خاورميانه و آفريقا قرار دارد. دولتهاي اروپايي در يك دهه گذشته به خوبي تبعات افزايش تنش و بحران در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا را لمس كردند. موج پناهجويان به اروپا، افزايش گرايش به راستهاي افراطي و اقدامات و تهديدات تروريستي بخشي از تبعات كانونهاي بحران در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا براي اروپاست.
به همين دليل با وجود پيوندهاي سياسي، اقتصادي، نظامي، فرهنگي، اجتماعي و تاريخي كه ميان اروپا و امريكا وجود دارد در برداشت از مفهوم تهديد و امنيت اختلاف عميقي ميان امريكا و اتحاديه اروپا هست. اتحاديه اروپا برخلاف امريكا معتقد به استفاده از قدرت نرم براي مديريت تنشها و بحرانها در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا است. برجام محصول مذاكرات مستقيم ايران و امريكا بود اما اتحاديه اروپا آن را يك دستاورد بزرگ امنيتي براي مقابله با اشاعه سلاحهاي هستهاي ميداند. از سوي ديگر دولتهاي اروپا برجام را فرصت بزرگي براي نزديكي به ايران پس از چهار دهه كينه و دشمني با انقلاب اسلامي ميدانستند، چراكه براي آنها
به خوبي احراز شده است كه قدرت منطقهاي ايران قابل ناديده انگاشته شدن نيست. وقتي ترامپ خروج امريكا از برجام را اعلام كرد، اتحاديه اروپا و سه كشور محوري آن در شرايط دشواري براي حفظ برجام قرار گرفتند. آنها از يك طرف بر حفظ برجام تاكيد ميكردند از سوي ديگر اراده جدي براي عمل به تعهدات خود در برجام نداشتند. برخي اين بيارادگي را ناشي از ناتواني اروپاييها در مقابل تحريمهاي ثانويه امريكا ارزيابي كردهاند، ضمن اينكه سياست منطقهاي اروپا بر حفظ و تقويت روابط با رژيم صهيونيستي و دولتهاي عربي منطقه بهخصوص عربستان استوار است. كشورهايي كه در محور امريكا براي نابودي برجام قرار دارند. در ماههاي اخير امانوئل ماكرون رييسجمهوري فرانسه تلاش بسياري با ارايه طرحهاي مختلف براي حفظ برجام كرد. چارچوب اين تلاشها نيز به انعطاف در مواضع ترامپ استوار بود. وقتي اين تلاشها ناكام ماند ماكرون تلاش كرد ديداري ميان روحاني و ترامپ در حاشيه اجلاس مجمع عمومي ترتيب بدهد تا بلكه از اين ديدار به عنوان يك دستاورد براي تلاشهاي چند ماههاش بهرهبرداري كند كه اين تلاشها نيز به سرانجام نرسيد. با حمله به آرامكو توسط حوثيهاي يمن دولتهاي اروپا سكوت را كنار گذاشته و با محكوميت ايران سخن از گفتوگوهاي فراگيرتر كردند. اين در حالي است كه تعهدات آنها در برجام روي زمين است. سه كشور اروپايي اگرچه به نگاه ترامپ به برجام نزديك شدهاند ولي همچنان در شرايط عدم تصميمگيري صريح قرار دارند. اين دوگانگي و بيارادگي دولتهاي اروپايي برجام را به كما برده است. برجام ابعاد اقتصادي، سياسي و امنيتي دارد. اگرچه بعد اقتصادي آن با خروج امريكا براي ايران ديگر كاركردي ندارد اما نبايد از ابعاد سياسي و امنيتي آن غافل شد. برجام و قطعنامه 2231 شوراي امنيت سازمان ملل ايران را از ذيل ماده هفت منشور سازمان ملل خارج كرد. برجام همچنان بايد مبناي هرگونه مذاكرهاي با دولتهاي اروپايي و امريكا باشد. قرار نيست درهاي ديپلماسي كشور بسته شود. اتحاديه اروپا با تمام نقاط ضعفش يكي از قطبهاي قدرت در جهان است و شكاف اين اتحاديه در حوزههاي مختلف با امريكا قابل كتمان نيست. نبايد در خروج از برجام و پايان اين توافقنامه شتابزده عمل كرد، در انتخاب هر سناريويي بايد تمام ابعاد و پيامدهاي آن مدنظر قرار بگيرد.