آيا تاريخ در رابطه ايران و سه كشور اروپايي در حال تكرار است؟ آيا باز هم تروئيكاي اروپايي (فرانسه، بريتانيا و آلمان) توافق با تهران را رها و جانب ايالاتمتحده امريكا را ميگيرند؟ آيا برنامه جامع اقدام مشترك به سرنوشت توافقنامه سعدآباد مبتلا خواهد شد؟ شايد تنها چند ماه با پاسخ به اين پرسشها فاصله داشته باشيم.
گره به جان برجام افتاده و اين در حالي است كه 1+4 و در راس آنها سه كشور اروپايي همچنان نتوانستهاند انتظارهاي ايران از برجام را برآورده سازند. تكليف تهران و واشنگتن در برجام تقريبا مشخص است؛ دونالد ترامپ، رييسجمهور امريكا بيش از يك سال قبل از توافق هستهاي چندجانبه با ايران كنار كشيده و البته هزينه بازماندگان در توافق با تهران را هم براي ادامه مسير بالا برده برده است. تحريمهاي امريكا با توانايي تنبيه فرامرزي به جان توافق هستهاي افتاده و بهرهمندي اقتصادي ايران از برجام را تا حد قابلتوجهي كاهش داده است. ارديبهشت 1397 درست چند دقيقه پس از آنكه وزير خارجه كابينه ترامپ اعلام كرد ما ديگر به قواعد برجام پايبند نخواهيم بود. فدريكا موگريني، مسوول سياست خارجي اتحاديه اروپا پشت تريبون قرار گرفته و اعلام كرد كه بازماندگان در برجام، آن را ادامه خواهند داد. حسن روحاني، رييسجمهور كشورمان نيز در نخستين واكنش به اين اقدام همتاي امريكايي اعلام كرد كه عضو مزاحم توافق از توافق كنار كشيد. با اين همه
17 ماه پس از اين موضعگيريها، موگريني در حال وداع با اتحاديه اروپا و سپردن برجام به جانشين خود است، آن هم در حالي كه برخلاف آنچه او يك سال و اندي پيش ادعا كرد بازماندگان در توافق نتوانستند كاري بدون امريكا براي برجام پيش ببرند و همزمان كاهش تعهدات برجامي ايران طبق مفاد موجود در برجام نيز آغاز شده و تاكنون سه مرحله را پشتسر گذاشته است.
سه كشور اروپايي تا پيش از آغاز روند كاهش تعهدات برجامي ايران، شعارهاي پرطمطراق سياسي براي حفظ برجام را همچنان تكرار ميكردند. اين شعارها اندكاندك جاي خود را با اشاره به سازوكاري به نام «اينستكس» داد. سازوكاري كه اروپاييها ميگويند بايد تبادل مالي و بانكي با ايران در روزگار نبود امريكا در توافق هستهاي را ممكن سازد اما با گذشت يك سال و پنج ماه از غيبت امريكا در توافق، اينستكس همچنان اندر خم يك كوچه است. اروپاييها يك سال و نيم گذشته را با دو روياپردازي گذراندند: چند ماه اول با اين خيال خام گذشت كه ايران باوجود نبود امريكا در توافق همچنان به دليل فوايد سياسي و امنيتي برجام براي اين كشور، ماندن در برجام را به ترك آن ترجيح ميدهد. پس از آن اروپاييها با مشاهده جديت ايران در مطالبههاي اقتصادي روند تلاش براي معافيت تحريمي گرفتن از خزانهداري امريكا براي كار محدود با ايران را آغاز كردند. روندي كه از همان ابتدا مشخص بود مانند تلاشهاي فرانسه پيش از كنارهگيري دونالد ترامپ از برجام، راه به جايي نخواهد برد.
درنهايت در سه ماهه اخير، اروپاييها به امانوئل ماكرون، رييسجمهور فرانسه براي شكستن بنبستي كه تهران و واشنگتن در آن قرار گرفتهاند نمايندگي دادند. ميتوان گفت كه اروپاييها با اين اقدام در حقيقت به ناتواني خود در برابر امريكا اعتراف كردند. همان ناتواني اقتصادي و سياسي كه دولتهاي متفاوت امريكا با علم به آن، تحريمهاي خود را به ابزاري براي همراه كردن اروپاييها با سياستهاي خود در عرصه بينالمللي تبديل كردهاند. هر چند كه ايران از همان ابتدا اعلام كرد راهكار اروپاييها براي وفاي به عهدشان در برجام به تهران ارتباطي ندارد اما همچنان پنجره ديپلماسي را باز نگه داشت. با اين همه گام سوم تهران نيز به ميانه بازه زماني خود رسيد و نه تنها تلاشهاي فرانسه براي راضي كردن دونالد ترامپ ره به جايي نبرد، بلكه اخيرا شاهد تند شدن زبان سه كشور اروپايي درقبال ايران هم بوديم.
اروپاييها هر چند هيچگاه تمايل خود براي محدود كردن فعاليتهاي منطقهاي ايران يا
به پاي ميز مذاكره كشاندن تهران درباره برنامه موشكياش را پنهان نكرده بودند اما در يك سال نخست كنارهگيري امريكا از برجام، ترجيح دادند اين خواسته را جدا از برجام مطرح كرده و تاكيد كنند كه برجام، توافقي صرفا هستهاي و در خدمت نظام منع اشاعه است. با اين همه با آغاز كاهش تعهدات برجامي ايران پس از يك بازه زماني يك ساله «صبر راهبردي»، اروپاييها با علم به ناتواني خود در برابر امريكا ترجيح دادند زمين بازي را تغيير داده و با امريكا در مسائل غيربرجامي همراه شوند. نخستين نشانههاي اين سياست همزمان با حضور حسن روحاني، رييسجمهور و محمدجواد ظريف، وزير خارجه در نيويورك و به منظور شركت در مجمع عمومي سازمان ملل متحد رخ داد. در حالي كه حسن روحاني با ابتكار ايران با عنوان «ائتلاف اميد» براي برقراري امنيت و ثبات در خليجفارس به مجمع عمومي ملل متحد رفته بود، سه كشور اروپايي حاضر در برجام در بيانيهاي كه بعدها معلوم شد ساير كشورهاي اروپايي در جريان آن قرار نداشتند، تهران را به دخالت در عمليات حمله به تاسيسات نفتي سعودي (آرامكو) مقصر شناختند و همچنين در حالي كه هنوز تعهدات اروپا در برجام بر زمين مانده، از ايران خواستند مذاكره بر سر توافقي جامع درباره فعاليتهاي منطقهاي، برنامه هستهاي و موشكي خود را آغاز كند؛ مطالبهاي كه بلافاصله با واكنش تند وزير خارجه ايران روبهرو شد و محمدجواد ظريف ضمن محكوم كردن اين موضع اروپاييها به آنها توصيه كرد به جاي تبعيت طوطيوار از امريكا به تعهدات خود در برجام عمل كنند. حسن روحاني، رييسجمهور نيز پس از بازگشت از نيويورك در جلسه هيات دولت كه چهارشنبه گذشته برگزار شد، اعلام كرد كه من در ديدار با سران كشورهاي اروپايي از آنها سوال كردم چه مدركي دال بر دخالت ايران در حمله به تاسيسات نفتي سعودي دراختيار دارد كه اعتراف كردند مدرك خاصي
در دست ندارند. هر چند امانوئل ماكرون پس از صدور اين بيانيه باز هم با حسن روحاني ديدار و حتي ترتيب يك تماس تلفني ميان روحاني و ترامپ را هم داد كه با مخالفت رييسجمهور ايران روبهرو شد اما ميتوان گفت كه اين بيانيه اروپا، زنگ خطر در تهران درباره تكرار تجربه سالهاي 2003 تا 2005 ميان ايران و تروئيكاي اروپايي را دوباره
به صدا درآورد. اين موضعگيري سه كشور اروپايي با استقبال امريكا روبهرو شد و چهرهاي مانند برايان هوك، رييس گروه اقدام عليه ايران ادعا كرد اروپاييها به شكل محسوسي با سياستهاي امريكا عليه ايران همراه شدهاند.
ميتوان گفت كه اين همراهي و چرخش ولو در كلام، تحولي بود كه دونالد ترامپ براي موفقيت در سياست فشار حداكثرياش عليه ايران، به آن بسيار نياز داشت. بسياري از كارشناسان مسائل اقتصادي و سياسي از همان ابتدا به تيم تندرو نشسته در كاخ سفيد توصيه كرده بودند كه تحريمهاي امريكا عليه ايران زماني به بار مينشينند كه ساير كشورها نيز يا داوطلبانه به آن بپيوندند يا با اعمال قوانين سختگيرانه تنبيه فرامرزي امريكا وادار به همراهي با آن شوند. بيانيه سه كشور اروپايي درباره ايران با دو محور محكوم كردن تهران به دخالت در حمله به آرامكو و درخواست از ايران براي توافقي جامع از سوي بسياري از تحليلگران به چرخش اروپا در قبال ايران تعبير شد. الجزيره در تحليلي در اين باره نوشت: «چرخش اروپا به سمت كاخ سفيد، دورنماي موفقيت ايران در دور زدن تحريمهاي امريكا را كمرنگتر از پيش كرد. در حالي كه كاخ سفيد اين چرخش را نشانه موفقيت سياست فشار حداكثري خود عليه ايران ميداند، تهران اين اقدام اروپا را به ناتواني بروكسل در حفظ استقلال در برابر هژموني سياسي و اقتصادي امريكا تعبير خواهد كرد.»
اين اقدام اروپا در حالي صورت گرفت كه تهران كاهش تعهدات برجامي خود را ادامه ميدهد و به نظر نميرسد باتوجه به مخالفت دونالد ترامپ با متوقف كردن روند تحريمي مقابل ايران و ناتواني اروپا در تامين مطالبههاي اقتصادي ايران (فروش نفت، اعاده پول آن و عاديسازي رابطهاي بانكي و مالي) ترمزي مقابل اين اقدام تهران وجود داشته باشد. با اين همه رسانه انگليسي گاردين اخيرا در گزارشي اختصاصي به نقل از ديپلماتهاي اروپايي اعلام كرده كه سه كشور اروپايي به ايران هشدار دادهاند اگر روند كاهش تعهدات برجامي را ادامه بدهد، آنها از برجام خارج خواهند شد.
در حالي كه آژانس بينالمللي انرژي اتمي در آخرين گزارشهاي خود، اجرايي شدن گامهاي هستهاي ايران در مسير معكوس تعهدات برجامي را تاييد كرده برخي كارشناسان مسائل ايران و اروپا پيشبيني ميكنند كه از اين به بعد باقي ماندن اروپا در برجام هر چند اقدام ايران در چارچوب برجام تعريف شود، آسان نخواهد بود.
الجزيره در بخشهايي از گزارش خود در اين باره مينويسد: «با وجود اختلاف سياسي ميان ايران و اروپا، به نظر نميرسد كه تهران بدون محقق شدن مطالبههايش از برجام، صرفا به دليل چرخش اروپا به سمت امريكا، روند كاهش تعهدات برجامي را متوقف كند. به گزارش «اعتماد»، وزير خارجه كشورمان نيز روز چهارشنبه در آخرين موضعگيري خود اعلام كرد كه اگر اروپاييها تعهدات خود طبق برجام را انجام دهند، تهران روند كاهش تعهدات را ادامه خواهد داد.» اروپا در حال حاضر با انتخابهاي چنداني روبهرو نيست و گزينههاي معدودي روي ميز دارد: اروپا يا بايد در مسير اجراي تعهدات برجامي منهاي امريكا قرار بگيرد كه به نظر نميرسد از توانايي كافي براي انجام آن برخوردار باشد يا بايد در كنار امريكا و مقابل ايران قرار بگيرد كه ريسك چنين انتخابي براي بروكسل كم نيست و نخستين ماحصل آن پايان برجام و تكرار بحران پيرامون برنامه هستهاي ايران است. دامنه اين بحران به فعاليتهاي هستهاي ايران محدود نخواهد شد و اروپا بايد خود را براي قطع رايزنيهاي منطقهاي با تهران در پروندههاي بحراني چون سوريه، افغانستان، يمن و امنيت و ثبات در خليجفارس و تنگه هرمز آماده كند. الي گرانمايه، كارشناس مسائل ايران و اروپا در يكي از تازهترين نوشتارهاي اخيرش در اين باره نوشته بود: در وضعيت فعلي، اروپا بايد هم به ايران و هم به امريكا تاكيد كند كه اگر اين دو كشور به وضعيت فعلي در تنش ادامه بدهند، جنگ و گزينه نظامي محتملترين گزينه خواهد بود. ديپلماتهاي اروپايي بايد در رايزنيهاي شخصي با رييسجمهور امريكا به او يادآوري كنند كه در حال حاضر تنها او ميتواند با باز كردن پنجرهاي براي ديپلماسي، جهان را از يك بحران امنيتي ديگر نجات بدهد. سياسيون در راس قدرت در اروپا بايد به همتاي امريكايي خود هشدار بدهند كه اگر به سياست فشار حداكثري عليه ايران ادامه بدهد، هزينه اين سياست نه فقط براي اروپا و امريكا بلكه براي شخص ترامپ خواهد بود. همزمان با نزديك شدن به انتخابات امريكا، اگر تنش با تهران ادامه پيدا كند هم بهاي نفت سير صعودي خود را طي ميكند و هم غرب آسيا در چند قدمي بحران نظامي قرار ميگيرد.
چه بيانيههاي انفرادي يا چندجانبه كشورهاي اروپايي ترفند موقت آنها براي محك اراده سياسي ايران در كاهش تعهدات برجامي بوده باشد چه مقدمهاي براي فاصله گرفتن بيشتر و بيشتر از تهران، اروپا در حال حاضر زير ذرهبين همزمان حاكميت و افكار عمومي در ايران قرار گرفته است. نگاهي به موضعگيريهاي اخير ايرانيها در فضاي مجازي نشان ميدهد كه اروپا در چشم مردم به بازيگر دست چندمي در عرصه بينالمللي تبديل شده كه استقلال سياسي و اقتصادي كافي از امريكا براي پيشبرد سياستهايش در حوزه روابط خارجي را ندارد. يك سال صبر ايران و فرصت دادن به اروپا براي وفاي به عهد عملا حجت را بر كشورهاي اروپايي تمام كرد و اكنون توپ برجام نه در زمين ايران و نه امريكا بلكه اروپاست. پايان برجام به دليل ناتواني اروپا در وفاي به عهد، درس عبرتي براي ساير كشورها خواهد بود تا بدانند كه در هر مذاكرهاي نبايد قدرت 27 كشور عضو اتحاديه اروپا را جدي بگيرند، بلكه بايد كمپانيها، بانكهاي و نهادهاي اروپايي را زيرمجموعهاي از خزانهداري امريكا بدانند كه براي انجام امور تجاري با ساير كشورها چشم به دهان واشنگتن دوختهاند نه پايتختهاي خود در اروپا.
بيانيه اروپا، زنگ خطر در تهران درباره تكرار تجربه سالهاي 2003 تا 2005 ميان ايران و تروئيكاي اروپايي را دوباره
به صدا درآورد.
اين همراهي و چرخش ولو در كلام، تحولي بود كه دونالد ترامپ براي موفقيت در سياست فشار حداكثرياش عليه ايران، به آن بسيار نياز داشت.
يك سال صبر ايران و فرصت دادن به اروپا براي وفاي به عهد عملا حجت را بر كشورهاي اروپايي تمام كرد و اكنون توپ برجام نه در زمين ايران و نه امريكا بلكه اروپاست.