تصوير ديگرِ نسل سوخته ؛نگاهي به فيلم سال دوم دانشكده من
سفري در ذهنيت نسل جديد
كامل حسيني
فيلم از طريق حركت يك دوربين رو به جلو و همزمان با ابهام زود گذر ماهيت سوژه تنشهايش را آغاز ميكند اما تو گويي براي تماشاگر پايان فيلم به گونهاي ديگر رقم خواهد خورد و گرهگشايي از آن تنشهايي كه در همين آغاز ديده ميشود اهميت كمتري در بافت فيلمنامه خواهند داشت. در حقيقت، كارگردان از طريق گره زدن مخاطرات نابهنگام سفرها به ويژه سفرهاي تفريحي با تنشهاي متعدد عشقي و عاطفي در زندگي نسل جديد تم قدرتمندي را انتخاب كرده است. به نظر نگارنده از آغاز تا ميانه و نزديكهاي پايان روايت، كشمكشها اگر چه از طريق علت و معلولهاي نسبتا منطقي رو به پيش ميروند اما از طرف ديگر، اين تنشها بسيار احساسي جلوهگر ميشوند و قدرت دراماتيك چنداني در آنها احساس نميشود. البته شايد پديدار شدن چنين كمبودهايي بيشتر از آنكه ناشي از ضعف خود پيرنگ فيلم باشد بيشتر برخاسته از خصلت روايي كشمكشها باشد، زيرا در بافت روايت بيشترين تنشها را ميان چهار نفر يعني آوا با علي از يك طرف و مهتاب با منصور روي ميدهد كه برخي از آنها يعني مهتاب و آوا در يك سن بسيار احساسي، كودكانه قرار دارند و فارغ از
هرگونه تصميمگيري دورانديشانه، به تنشها بيشتر دامن زدهاند. پاسخ برخي پرسشها رها شدهاست مثلا علت عدم توجه جدي پدر آوا به حضور مكرر علي در زمان بستري شدن آوا به درستي روشن نيست. يك بار ديگر پايان فيلم را به ياد بياوريم كه چگونه علي و منصور دچار دگرگوني ذهني شدهاند و تصميم بر آشتي با گذشته آوا و مهتاب كردهاند اما در پيرنگ فيلم آنچه اندكي مبهم به نظر ميرسد حذف يك علت مهم يا لا اقل عدم پروراندن قدرتمند علت يك معلول در تنشهاي ميان منصور و مهتاب است؛ تنشي كه در صورت ادامه آن ميتوانست مسير پس از تعليق تنشزا را در كل مسير روايت به جهت ديگري سوق بدهد.
اين چنين است كه تماشاگر علت دگرگونيهاي ذهني و قلبي منصور را درك نميكند و نميداند كه چگونه و از راه كدام عامل، منصور با او آشتي كرده است و نزديك دانشكده منتظر او خواهد ماند! شايد ميزانسن پايانيترين سكانس اين عامل پنهاني را در گذر زماني ميبيند كه در آن مهتاب و منصور را با هم آشتي داده است و منصور با خونسردي از ماجراي صميميت مهتاب با علي گذشته است. اما ماهيت شخصيتپردازي علي چگونه است كه در زمان دلواپسي براي آوا با مهتاب در حال صميمي شدن و دل در گرو او گذاشتن است؟! شايد اين هم گذر زمان است كه در پايان فيلم او را به گونهاي ديگرميبينيم. شايد در جهان واقعيت، همان خصلت دمدمي مزاجي مهتاب يا واكنش كودكانه آوا هم در برخي نسلهاي سوخته امروزين به وفور ديده ميشود كه نميدانند به كجا ميروند و هر لحظه ممكن است زير چرخ عواطف بيبنياد و زودگذر له شوند. سرانجام والدينشان نيز غافلانه بار جور اين عواطف هزار چهره را در حالي به دوش ميكشند كه در پستوي خانه زماني برملا خواهند شد.