امروز تيتر نداريم
جواد دليري
مطبوعات امروز تيتر ندارند، اندوه دارند. استاد «حسين قندي» با آن قامت خدنگ وظاهر هميشه آراسته وآن خنده هميشگي، مرد شيكپوش مطبوعات هم رفت؛ چه تاسف برانگيزوغم انگيز. بيماري او، نشنيدن او و نخواندن او دردي تلخ براي همه ما بود. استاد ما پس از دورهاي كه با بيماري تلخ «فراموشي» دست و پنجه نرم كرد، رفت و اهالي مطبوعات را تنها گذاشت. او سالها فقط مينوشت، مينوشت و مينوشت، چه در تحريريه براي مخاطب، چه در كلاس درس و دانشگاه براي روزنامهنگار آينده. استاد قندي همچون بزرگان ديگري كه امروز در ميان ما نيستند و چه همانند آناني كه وجودشان كيمياست ونفسهايشان دلگرمي تحريريههاست، مردي بود كه در تربيت روزنامهنگاران اصولي داشت، باورش بود «خود را خود بايد ساخت» و چون اين حرفه را جدي گرفت، هم در روزنامهنگاري و هم در زمينه آموزش از او يك چهره متفاوت و محبوب ساخت. آموختن و آموزش، دغدغه هميشگياش بود. بسياري در دانشكدهها و در كلاسهاي پربارش، آموختند و خيليها هم در تحريريههاي روزنامهها، روزنامهنگار شدند. او هميشه در گوشهاي از تحريريه كنار همه همكاران، پشت ميزي چهار گوش گزارش مينوشت، تيتر ميزد و تحريريه را هدايت ميكرد؛ نه فقط سردبير بود كه خبرنگار هم بود و از نوشتن بازنمي ايستاد، نه اينكه غم نان نداشت كه اميد داشت، سختگير بود اما دلسوز. نوشتههايش بوي خودش را ميداد، از دغدغه و نگاه حق گويش حكايت ميكرد و سرانجام اخلاق توصيه نخست و هميشگي او بود.بگذريم، بزرگان مطبوعات و همراهان هميشگي استاد او را بحق استاد تيتر ميخوانند، نبوغ تيترزني استاد قندي زبانزد همگان است، تيتر «علي حاتمي داستان مرگ را كليد زد»از جشنواره مطبوعات جايزه گرفت، وقتي از حمله به ايرباس ايراني بر فراز خليج فارس گزارشي هنرمندانه و ابداعي نوشت تيتر «پرواز را به خاطر بسپار» را انتخاب كرد. در تيترزني سبك و سياق و ذوق خودش را داشت و برايش مخاطب از هر موضوعي مهمتر بود. استاد ما اما فقط تبحر و نبوغ تيترزني نداشت كه او در گزارشنويسي نيز متبحر و بسيار برجسته مينمود. خواندن گزارشي از كودكان عقبمانده ذهني يك آسايشگاه با تيتر «اينجا اشك هم ماتم ميگيرد» هنوز و هنوز خواننده را با خود همراه دارد. روزنامهنگاري استاد قندي، به جز هدايت تحريريهها، در تاليف كتاب نيز تداوم داشت. براي روزنامهنگــاري چهار كتاب نوشت: روزنامهنگــاري نوين (با همكــاري دكتربديعــي)، روزنامهنگــاري تخصــصي، مقالهنويسي در مطبوعات و تخيل در روزنامهنگاري.
سرانجام او را چه صاحب ذوق در تيترزني بناميم كه ميناميم، چه پرورشدهنده روزنامهنگاران بدانيم كه ميدانيم و چه يك گزارشگر حقگو كه بود، راهش را ميتوان، «بيان دغدغه مخاطب و جذب او» با هنر تيترزني دانست. در عصر يخبندان روزنامهنگاري اين سرزمين كه مخاطب با مطبوعات قهر است جاي استاد خالي است. اما امروزكه استاد روزنامهنگاري از ميان مارفت، «اندوه نبودن او تيتر يك امروز ماست» ميتواند راه و هنرش درجلب مخاطب جاودانه بماند و بايد بماند.