كوتاه درباره رضا قيصريه به بهانه چاپ مجدد رمان «كافه نادري»
پيشنهادي تازه به ادبيات داستاني
رسولآباديان
نام رضا قيصريه ما را به ياد مترجمي سختكوش و نويسندهاي باهوش مياندازد كه نويسندگان بزرگي از كشور ايتاليا را به فارسيزبانان معرفي كردهاست. رضا قيصريه گرچه سالهاست كه با بيماري دست و پنجه نرم ميكند اما دامنه فعاليتهاي او موضوعي نيست كه به اين زوديها از يادمان برود. مترجم كارهاي بزرگي چون «پدربزرگ همينگوي خانهخرابمان كرد از فرناندو پيوانو، نقد ادبي ايتالو از پيتر چيتاني، يادداشتهاي روزانه از آلبرتو موراويا و...» درطول فعاليتهاي فرهنگي خود كوشيده است كه جهان ادبيات ايران و بخش بزرگي از جامعه اروپايي را به هم پيوند بدهد. رضا قيصريه از آنجاييكه خودش نويسنده است، هميشه بهترينها را براي ترجمه انتخاب كرده است. آثاري كه امروزه در قفسه كتاب بسياري از دوستداران ادبيات ايران به چشم ميخورند. رضا قيصريه متولد 1319 در تهران است. در ايتاليا علوم سياسي خوانده و از سال 1358 تا دوران بازنشستگي به عنوان استاد مشغول تدريس زبان و ادبيات ايتاليايي در دانشگاه بود. براي شناخت هر چه بيشتر اين نويسنده و مترجم بايد بدانيم كه او براي مجموعه «هفت داستان» در سال 1372 برنده جايزهاي معتبر شد و در سال 1382 براي ترجمه آثار ايتاليايي و مقالاتي در مورد ادبيات، سينما و تئاتر ايتاليا به زبان فارسي جايزهاي براي ترجمه از وزارت فرهنگ و ميراث فرهنگي ايتاليا توسط رييسجمهور اين كشور دريافت كرد. جز دو كتاب «هفت داستان» و «كافه نادري»، غالب آثاري كه از قيصريه به چاپ رسيده، ترجمه است. پرداختن به ترجمههاي بينظير قيصريه را به فرصت ديگري واگذار ميكنيم و به رمان«كافه نادري» نگاهي مياندازيم. رمان كافه نادري شامل 3 فصل است و نويسنده در هر فصل نگاهي جامعهشناسي دارد به مسائل بزرگ و كوچك هنرمنداني كه پيش از انقلاب در كافه نادري دور هم جمع ميشدهاند. اين رمان برخلاف اسمش ارتباط چنداني به كافه نادري و اصولا هيچ كافه ديگري ندارد. ساختار كلي رمان بر اساس تخيل محض نوشته شده اما سياليت فضا و همچنين همساني شخصيتهايي چون«تينوش» و «مفتون»، خواننده را به ياد برخي ازهنرمندان در عرصههاي مختلف در پيش از انقلاب مياندازد. كافه نادري رماني تاريخي نيست اما ساخت وقايعي از تخيل در پروراندن شخصيتها و گذر از سه موقعيت پيش از انقلاب، زمان وقوع انقلاب و پس از انقلاب، اين شبهه را به وجود ميآورد كه ممكن است نويسنده براساس رويدادهايي واقعي دست به نوشتن اين اثر زده است. يكي از نكات بارز اين رمان، وجه باورپذيري بالاي آن است. گنجاندن شخصيتهايي جاندار در كنار ساخت و ساز قدرتمند اتمسفر داستاني و همچنين رعايت تسلسل ذهني مخاطب، نشان از آن دارد كه قيصريه توانسته است با بهرهگيري از كمترين مواد داستاني به خلق اثري نائل شود كه نهتنها هنوز هم خوانندگان خاص خود را حفظ كرده بلكه روز به روز به دامنه آن افزوده ميشود. درباره شخصيتپردازي اين رمان بايد گفت كه قيصريه سويهاي ديگر از شخصيتپردازي داستاني را مورد آزمايش قرار داده. شخصيتهاي نه چندان متعدد اين رمان، نه از آن جنس شخصيتهايي هستند كه بشود زياد نزديكشان شد و نه از آن جنس شخصيتهايي كه بتوان ناديدهشان گرفت. وجه جامعهشناسانه اين رمان، خصوصا جامعه ايران پيش ازانقلاب را به شكلي محسوس روايت ميكند. روايتي پيچيده در خلق تصاويري ژرف از محيطهاي سمبوليك متعدد.