• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4492 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۸ مهر

نمايش زندگي خصوصي نويسنده منزوي در نيويورك

سلينجر از بند رها شده

بهار سرلك

 

 

زماني كه جروم ديويد سلينجر 18 ساله بود و هنوز اثري منتشر نكرده بود، ساعت‌ها پشت ماشين تحريرش مي‌نشست و مي‌نوشت. همان زمان بود كه نامه‌اي از سوي يكي از هوادارانش دريافت كرد: «داستان شما پذيرفته شد. داستان‌تان شاهكار است. يك هزار دلار در پاكت گذاشته‌ايم. دفتر انتشاراتي كرتيس.» واقعيتش را بخواهيد نامه را ناشري نفرستاده بود و سال‌ها بعد بود كه سلينجر از اين دست نامه‌ها دريافت كرد. نامه را مادرش نوشته بود؛ يك شب وقتي صداي تايپ كردنش را شنيده بود نامه را از زير در اتاقش به داخل هل داده بود. سلينجر تا 73 سال و تا زمان مرگش در سال 2010 از آن نامه نگهداري كرد.

حالا آن نامه در نخستين نمايشگاه آرشيو شخصي سلينجر در كتابخانه عمومي نيويورك به نمايش گذاشته شده است. اين نمايشگاه كه جمعه، هجدهم اكتبر افتتاح شد تا نوزدهم ژانويه سال 2020 برپا خواهد بود، شامل بيش از 200 قطعه از وسايل و متعلقات سلينجر مي‌شود كه از نماينده ادبي‌اش به امانت گرفته شده است. از جمله اين وسايل مي‌توان به كاسه‌ فلزي‌اي كه با دقت چكش‌خورده و خود سلينجر در كودكي‌اش آن را ساخت، مكاتباتش با دوستان، اعضاي خانواده، طرفداران و نويسندگان و ويراستاران برجسته از جمله ارنست همينگوي و ويليام مكسول اشاره كرد. همينگوي در سال 1944 در نامه‌‌اي براي سلينجر نوشته بود: «تو نويسنده خيلي خوبي هستي و چشم انتظارم هر چيزي كه بنويسي را بخوانم.» همچنين نسخه اصلي تايپ ‌شده «ناتور دشت» و «فرني و زوئي» با حاشيه‌نويسي‌ها و بازنويسي‌هاي او در معرض ديد بازديدكنندگان قرار دارد. «ناتور دشت» سال 1951 منتشر شد و خيلي زود به محبوب‌ترين رمان بدل شد. بيش از 55 ميليون نسخه از اين كتاب به 30 زبان فروخته شده است. در چين 200 هزار نسخه در روز از اين كتاب به فروش مي‌رسد.

برخي از اين متعلقات دريچه‌اي به روند خلاقه سلينجر محسوب مي‌شوند و برخي ديگر دريچه‌اي كم‌نظير رو به زندگي خصوصي اوست؛ دفترچه‌هاي يادداشتي كه سلينجر در آنها متون معنوي نوشته بود. قفسه‌هاي كتاب‌هايي كه اواخر عمر در اتاق خوابش نگهداري‌شان مي‌كرد چون مي‌خواست دم دستش باشند؛ كتاب‌هايي از طب شرقي و طب سوزني، آثاري از آگاتا كريستي، آرتور كانن دويل، مايكل گيلبرت، ايوان تورگنيف، پنه‌لوپه فيتزجرالد و آنتون چخوف. كتاب‌هاي قطوري از علوم هندو، تائوئيست، مسيحيت و آيين‌هاي ذن بوديست. عكس‌هايي كه نوه‌هايش را به آغوش كشيده و نامه‌هاي صميمانه‌اش به پسرش، مت سلينجر كه به راه‌اندازي اين نمايشگاه كمك كرد.

مت سلينجر مي‌گويد: «فهميده‌ام كه شايد او فقط پدر دو بچه بود اما هزاران هزار خواننده دارد كه با خواندن آثارش رابطه‌اي گرم و صميمي با او دارند و سال‌هاست به دنبال فرصتي هستند تا او را بهتر بشناسند.»

جي. دي. سلينجر كه در طول عمرش شديدا از زندگي خصوصي‌اش محافظت مي‌كرد و از قرار گرفتن در كانون توجه‌ بيزار بود، احتمالا اگر حالا زنده بود به برگزاري چنين نمايشگاهي اعتراض مي‌كرد. اما پسرش با قصد نمايش ابعادي از شخصيت پدرش كه سال‌هاي سال‌ ناديده گرفته شدند يا به غلط نمايش داده شدند، اين نمايشگاه را برگزار كرده است. او به خبرنگار نيويورك تايمز توضيح داده است: «حاصل كار كمي شخصي‌تر از آن چيزي شد كه فكرش را مي‌كرد.» همچنين درباره معنا و مفهومي كه اين وسايل براي پدر و خانواده‌اش دارند، صحبت كرده است.

يكي از اشياي به نمايش گذاشته ضميمه شهادتنامه‌اي از دعوي قضايي است. سلينجر سال 1982 از استيون كنز، شيادي كه تلاش كرده بود متن گفت‌وگويي ساختگي با سلينجر را به مجله People بفروشد. اين گفت‌وگو هرگز منتشر نشد. مت سلينجر براي برپايي اين نمايشگاه فقط اشياي هيجان‌‌آفرين يا گنگ را انتخاب نكرده است: «اين سند منضبط بودن و بدخلقي‌اش را نشان مي‌دهد. وقتي حرف از حرفه‌اش مي‌شد مي‌توانست بدخلق‌ترين آدم روي زمين باشد. شديدا از حرفه‌اش محافظت مي‌كرد. داشتن چنين نامه‌هايي براي حفظ تعادل نمايشگاه لازم است.» او درباره آزار و اذيت‌هاي طرفداران پدرش گفته است: «هر كدام از اين گرفتاري‌ها ضربه‌اي به او وارد مي‌كردند. هر چقدر معنويات او را از دنيا جدا مي‌كردند، اين مسائل او را به سمت مخالف مي‌كشاند.»

مت سلينجر مي‌گويد: «مدت‌ها اين موضوع را مورد نظر قرار دادم كه آيا عكس‌ها را در نمايشگاه بگذارم يا نه، چون اينها چيزهايي است كه قطعا خودش اجازه نمايش‌شان را نمي‌داد. اما اين نمايشگاه ابعادي از پدرم را به نمايش مي‌گذارد كه هرگز نشان داده نشده‌ يا به غلط نمايش داده شده‌اند. فكر مي‌كنم بهترين راه براي اين كار نمايش تكه‌هايي از حقيقت است. او دوست‌داشتني، شوخ‌طبع و متفكر بود.»

مت سلينجر مي‌گويد: «هميشه چند دفترچه يادداشت در جيبش جا مي‌داد. متون هر كتاب معنوي‌ را كه در حال خواندنش بود، نگه مي‌داشت. در تخت‌خوابش آنها را در دفترچه‌اش مي‌نوشت و بعد به آنها برمي‌گشت و خطوطي را كه به ذهنش رسيده بود، هايلايت مي‌كرد. حدود 20 دفترچه داشت. دوست دارم روزي با اين دفترچه‌ها كاري كنم. پدرم فكر مي‌كرد اين دفترچه‌ها در زندان جايي كه آدم نمي‌تواند زندگي عادي‌اي داشته باشد، بدرد بخورند چون غير از اينكه به درون بروي كجا مي‌تواني بروي.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون