• ۱۴۰۳ جمعه ۱۴ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4499 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۹ آبان

به بهانه حواشي فيلم «خانه پدري» كيانوش عياري

تلخيِ ماندگار آن نگاه ملتمسانه

بهنام ناصري

 

 

سرآخر رقابت به سر مي‌آيد و دختر بيمار مسيحي، قلبِ داماد ناكام لرستاني‌الاصل را كه در روز عروسي خود دچار مرگ مغزي شده، تصاحب مي‌كند. آن هم در رقابت با همتاي مسلمان خود، دختري كه چون او براي زنده ماندن نيازمند عمل پيوند قلب است.

اين سطرها خلاصه ابتري است از فيلم به يادماندني «بودن يا نبودن» كيانوش عياري كه 20 سال پيش بر پرده سينما ديدم. فيلمي كه سكانس‌ها و نماهاي به قاعده و متناسب و -‌ به اصطلاح- به‌اندازه‌اش را با همه جزييات‌شان هنوز به خاطر دارم. مثل سكانس مهم و كليدي صعود دشوار آنيك با قلب بيمارش از پله‌هاي محله لُرها براي آزمودن آخرين بخت‌هايش تا شايد اولياي دم در تصميم‌شان تجديد نظر كنند و به اهداي قلب هنوز تپنده او به همنوع مسيحي‌شان رضايت دهند.

نمايي از «بودن و نبودن» اما كه هر وقت نامي از فيلم مي‌آيد، بلادرنگ با همان تاثير 20 سال پيشش به اكنونم احضار مي‌شود، اين نيست. نمايي است مربوط به دقايق پاياني فيلم، آنجا كه دختر ناكام مانده از دريافت قلب داماد مرگ مغزي شده در كنار خانواده‌اش ايستاده و شاهد شادي دكتر و خانواده آنيك است. عياري به سياق رئاليستي خود، آنجا هم نخواسته بود شادي ناشي از كاميابي شخصيت اصلي‌اش را به قيمت بستن چشم‌هاي او رو به واقعيتِ جاري پيرامونش و بازداشتن ذائقه او از چشيدن طعم تلخ آن واقعيت تمام كند. نگاه دختر ناكام‌مانده از عمل قلب اگر نه بيشتر از صحنه‌هاي مربوط به آنيك، دست‌كم به همان اندازه با ياد و خاطره فيلم «بودن يا نبودن» گره خورده است.

خبر توقيف دوباره «خانه پدري» كيانوش عياري را كه خواندم، ياد نگاه آن دختر ناكام افتادم و تلخيِ برآمده از جبر فردي و اجتماعي جاري در آن فيلم. چيزي نگذشت كه خود را در ميانه نقيضه‌اي يافتم كه يك سوي آن فيلمساز دغدغه‌مندمان ايستاده با همان نگاه انساني و دعوت هميشگي‌اش به ديدن نقاط كور هستي فردي و اجتماعي انسان و سوي ديگرش تفكري كه نديدن تلخي‌ها را نه به خود كه مي‌خواهد به ديگران هم تحميل كند.

مساله فراتر از بحث‌هاي حقوقي و قانوني است. فراتر از اين است كه مرجع ذي‌ربط صدور مجوز نمايش عمومي آثار سينمايي به فيلمي اجازه پخش داده و نهاد قضايي جلوي نمايش آن را گرفته. حتي فراتر است از اينكه اين اتفاق براي فيلمسازي افتاده كه هم به لحاظ هنري سابقه قابل‌اعتنايي دارد و هم در زمره فيلمساز مولفاني است كه توانسته بيشترين پيوندها را ميان دغدغه‌هاي روشنفكرانه با سلايق عمومي ايجاد كند و فروش نزديك به نيم‌ميلياردي «خانه پدري» طي دو روز در سينماهايي محدود يكي از نمونه‌هاي آن است. بايد سطح اوليه موضوع را كنار زد و لايه‌هاي پنهان مناقشه بر سر «خانه پدري» را ديد. به قول فرنگي‌ها وجه پرابلماتيك قضيه جاي ديگر است. جايي وراي فيلمِ نگون‌بخت عياري. آنجا كه در مقابل نگاهِ قائل به تحرك و پويايي فرهنگ، نگاهي را مي‌بينيم كه پنهان گذاشتن پلشتي‌ها و در نقطه كور قرار دادن زخم‌ها و آلام انساني را چاره كار مي‌داند. پرسش اينجاست كه بين نمايش «خانه پدري» و جلوگيري از آن، كدام‌يك مقابله بيشتري با سلامت اجتماعي و فرهنگي جامعه ايراني دارد؟ امروز با فيلم عياري همان كاري را مي‌كنيم كه زماني پيش‌تر با ديگر همكاران او كرديم و در مواردي با هنرمندان ديگر عرصه‌هاي هنري اين بلاد. به ياد بياوريم رفتار مشابه با «سنتوري» مهرجويي، «آدم برفي» ميرباقري و ... در سينما و كتاب‌هاي بي‌شماري در ادبيات ايران را. چه اتفاقي افتاد؟ آيا نتيجه جز گزاره‌اي بود كه بر زبان شخصيت فيلمساز در فيلم «قصه‌ها»ي رخشان بني‌اعتماد با اين مضمون جاري شد كه هيچ فيلمي تا ابد در كمد فيلمسازش نمي‌ماند؟ كاش برسد روزي كه همه بدانيم هيچ كس از گشوده شدن درهاي فرهنگ زيان نخواهد ديد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون