• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4507 -
  • ۱۳۹۸ دوشنبه ۲۰ آبان

در باب محذوفان تاريخ تئاتر

حذف به سبك ايراني

احسان صارمي

 

 

اگر به تاريخ تئاتر ايران نگاهي گذرا داشته باشيم، خواهيم ديد در طول تاريخ صد و چند ساله چگونه چهره‌ها و هنرمندان آمده‌اند و در يك بزنگاه عجيب حذف شده‌اند. هر يك از اين محذوفات دليل تاريخي داشته است. برخي به دلايل سياسي، برخي به دلايل اعتقادي و برخي به دلايل كاملا هنري؛ اما نقطه اشتراك آنان «حذف» بوده است. حذفي كه منجر به ناديده گرفته شدن آن چهره تئاتري شده است.

براي مثال ميرزا آقا كرماني به سبب حذف شدنش كمتر مورد توجه تاريخ تئاتر قرار مي‌گيرد. او اولين كسي است كه براي اصطلاحات تئاتري معاني فارسي مناسب مي‌يابد. او در رساله «تكوين و تشريح» نگاهي به واژگان مرسوم تئاتر يونان باستان مي‌اندازد و برايشان تعاريف ساده‌اي نقل مي‌كند. براي مثال براي برولسك مي‌نويسد «جديات آميخته به طنز» كه هنوز معاني جامع و ساده‌اي است. كرماني حتي در «سه مكتوب» خود قطعه‌اي چون «سوسمارالدوله و كلانتر» مي‌نويسد كه تمام ويژگي‌هاي يك نمايشنامه كامل را دارد؛ اما كمتر مورد توجه اهالي تئاتر قرار گرفته و در موردش صحبتي نشده است.

اين حذف و پاك كردن‌ها گاهي به واسطه رفتار حكومت‌ها رخ داده است. براي مثال ميرزاده عشقي را كه مبدع اپراي ايراني مي‌دانند، به سبب فعاليت‌هاي سياسي‌اش عليه رضاخان ميرپنج حذف مي‌كنند. او كه زباني آتشين و نيش‌دار داشت، در آغاز زمزمه جمهوريت، روزنامه «قرن بيستم» را در قطع كوچك و در هشت صفحه منتشر مي‌كند كه پس از يك شماره توقيف مي‌شود. جريان روزنامه به جايي مي‌رسد كه در بامداد دوازدهم تيرماه ۱۳۰۳ خورشيدي، در خانه مسكوني‌اش جنب دروازه دولت، كوچه قطب‌الدوله توسط دو نفر مورد هدف گلوله قرار مي‌گيرد تا در ۳۱ سالگي، چشم از جهان فروببندد. حذف هنرمندان در دوران رضاخاني البته تنها به ميرزاده عشقي ختم نمي‌شود. جمشيد ملك‌پور در كتاب جذاب «تاريخ ادبيات نمايشي ايران» داستان امير سيف‌الدين كرمانشاهي را نقل مي‌كند كه با خيانت بازيگران نمايش «ليلي و مجنون»اش به سوي خودكشي سوق مي‌يابد. او در يك سخنراني مدعي مي‌شود اين رويه در تاريخ صد ساله تئاتر ايران بارها و بارها تكرار شده است. يعني هنرمنداني كه نه توسط حاكميت و به واسطه رفتار سياسي يا اعتقادي حذف شده‌اند؛ بلكه به سبب رقابت ناسالم هنري از گردونه تئاتر حرفه‌اي حذف شده‌اند.

تاريخ تئاتر پر است از اين اسامي، افرادي كه ظهور كرده‌اند و در فضاي رخوت و حسادت پر پر شده‌اند. هنرمنداني كه نام‌شان به واسطه حسادت‌ها پاك شده است و در پي ناكامي‌ها از يادها محو شده‌اند. با نگاهي به تاريخ تئاتر دانشگاهي در همين چند سال گذشته مي‌توان ديد استعدادهاي به ظاهر كشف شده، چگونه از ورود به بازار تئاتر حرفه‌اي بازمانده‌اند و بخش مهمي از اين جاماندگي محصول جنس مراودات ميان سيستم و هنرمند جوان است.

اما بدون شك عجيب‌ترين نوع حذف را شاهين سركيسيان تجربه كرده است. او كه به سبب تعلق‌خاطرش به هنر تئاتر همواره به يك مركز ثقل براي جامعه جوان تئاتري آن روزگار شناخته مي‌شود، به شكل عجيبي از تئاتر حذف مي‌شود. روح‌الله جعفري در شب بخاراي سركيسيان مي‌گويد از سال 1332 تا 1335 در آپارتمان سركيسيان اعضاي آينده گروه ملي جمع مي‌شوند و زير نظر او به تمرين نمايشنامه‌هاي مختلفي چون «جنوب» اثر ژولين اگرين، «مادموازل ژولي» اثر آگوست استريندبرگ، «مارگريت» اثر آرمان سالاكرو، «همه پسران من» اثر آرتور ميلر و... مي‌پردازند؛ اما به دليل اينكه جايي براي عرضه آنها نداشتند، هيچ يك از اين كارها ‌ رنگ صحنه را به خود نمي‌بينند.

با وجود اجرايي نشدن نمايش‌ها افرادي چون احمد براتلو، علي نصيريان، احمد نوربخش، جمشيد لايق، اسماعيل داورفر نزد سركيسيان مي‌مانند. در اين مدت، سركيسيان از هر فرصتي استفاده مي‌كند و افراد صاحب انديشه كه آنها را مي‌شناخته، به آپارتمانش دعوت مي‌كند تا بيايند و با جوان‌هايي كه دور او جمع شده بودند، صحبت كنند و تمرين‌هاي آنها را از نزديك ببينند. اما داستان از زماني مبهم مي‌شود كه نمايشنامه «بلبل سرگشته» علي نصيريان مطرح مي‌شود و شعله اختلاف در گروه فروزان مي‌شود. سركيسيان گروه هنر ملي را ترك مي‌كند كه درباره اين ترك حرف و حديث‌ها بسياري روايت مي‌شود. مورخاني چون ملك‌پور اين رويداد را حذف سركيسيان از تئاتر قلمداد مي‌كنند.

علي نصيريان، نويسنده «بلبل سرگشته» در گفت‌وگويي با روزنامه شرق گفته بود: «به نظرم بخش عمده‌اي از آن ناشي از بي‌توجهي ما بود. بله؛ دچار بي‌مهري شد، شايد نياز بود ما بيشتر به او كمك مي‌كرديم و آن‌ طور كه بايد و شايد نتوانستيم پاسخ زحماتش را بدهيم. البته آن زمان جوان بوديم و شور و اشتياق تئاتر داشتيم؛ اما از طرف ديگر او هم كارهايش را انجام داد. يعني بعد از اينكه از او جدا شديم، كارهايش را ادامه داد. از نظر من بيشترين سهمي كه او در تئاتر جديد داشت، استفاده از متد استانيسلاوسكي بود و نگاه او به بازيگري در تئاتر. از نظر من او بيشتر يك عاشق تئاتر بود. بچه‌ها را جمع مي‌كرد و ورك‌شاپ‌هاي خوبي برگزار مي‌كرد. آگاه‌كردن بچه‌هاي عاشق تئاتر و مطرح‌ كردن متد بازيگري با آنها بود وگرنه خيلي كارگردان كارآمدي نبود و به اين معنا نبود كه در مقام كارگردان كارهاي درخشاني كرده باشد.»

جمشيد ملك‌پور در سخنراني شب بخارايش سركيسيان را يك نمونه معرفي مي‌كند كه نمادي از وضعيت امروز تئاتر ايران است. او تاكيد مي‌كند هم‌اكنون نيز تئاتري‌ها بيش از هر كس ديگري عليه خود هستند. او با اشاره به رفتار برخي از تئاتري‌ها در پرونده‌سازي با اندوهي از تكرار شرايط سخن گفته است. شرايطي كه امروز تئاتر ايران را با اختلافات و پنهان‌كاري‌ها همراه ساخته است. حرف‌هاي ملك‌پور در كتاب «هفت دهليز» به شكل منسجمي روايت شده است. روايتي كه نشان مي‌دهد بيش از حذف اعتقادي يا سياسي اين حذف هنري است كه هنرمندان را به خطر مي‌اندازد. هنرمندان كه در ظاهر لبخند به لب دارند و در باطن مملو از رويدادهاي ناگوارند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون