• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4510 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۳ آبان

بحث داغ ممنوعيت كتاب‌هايي كه بارها چاپ شده‌اند

توقيف‌هاي بي‌دليل

بهار سرلك- بهنام ناصري

صنعت نشر در ايران براي خودش پديده‌اي است. كتابي چاپ مي‌شود و بعد از چند تجديد چاپ خبر مي‌آيد حق انتشار اين كتاب لغو شده است. در مرحله اول راه سودجويي براي كتابفروش غيررسمي و به‌طور واضح كتاب قاچاق باز مي‌شود. برخي ناشرها سعي مي‌كنند سد راه اين سودجويي قرار بگيرند. در مرحله دوم قاچاقچي‌هاي كتاب هستند كه سود مي‌برند. چون كتابي را كه همه جا حرفش است و ممنوع هم شده! در بساطش دارد. اما ناشر دستش به جايي بند نيست. مترجم/ مولف اين وسط ديوارش از همه كوتاه‌تر است. كسي كه نشسته است و دست‌كم ماه‌ها وقت صرف ترجمه / تاليف اثر كرده است. رفته و آمده تا دست آخر كتابش چاپ شده. حالا كه كتاب به دست مخاطب رسيده، مدام توي دلش قند آب مي‌شود كه كتاب مخاطبان بيشتري هم پيدا مي‌كند اما همين جاست كه يك دفعه با كابوس زندگي‌اش مواجه مي‌شود؛ نبايد اثري از حاصل زحماتش در كتابفروشي‌ها ديده شود.

ممنوعيت انتشار بعضي كتاب‌ها بهانه‌اي شد تا بار ديگر سراغ اين موضوع برويم و نظر مترجمان ادبي كشورمان را در اين باره جويا شويم و از آنها بپرسيم مشكل از كجاست؟

 

فرهنگ از تعدد نهادهاي تصميم‌گيرنده

عبدالله كوثري

رنج مي‌برد

خبر ممنوعيت انتشار و توزيع كتاب‌هايي در ايران، بار ديگر موضوعي قديمي را مورد توجه عموم قرار داد. تمام توجه‌ها به سمت اين موضوع جلب شده است كه ممنوعيت انتشار يك كتاب چه پيامدهايي را مي‌تواند در پي داشته باشد. اگر نگاهي به سابقه اين موضوع بيندازيم، متوجه مي‌شويم در موارد مشابه قبلي و ديگر كتاب‌هاي تاليفي يا ترجمه كه در داخل كشور ممنوع شدند، نتيجه چيزي جز غيرقانوني خوانده شدن آن كتاب‌ها نبود و تنها كساني كه از اين ممنوعيت سود جستند، واسطه‌هايي بودند كه از فرصت اين ممنوعيت براي عرضه نسخه غيرقانوني و قاچاقي كتاب استفاده كردند. اگر قرار است يك نهاد يا وزارتخانه متولي صدور مجوز كتاب در كشور باشد و اداره‌اي در آن وزارتخانه اين مسووليت را بر عهده بگيرد و ديگران از جمله نويسندگان و مترجمان و به‌طور كلي همه كساني كه در فرآيند توليد تا توزيع كتاب نقش دارند، از آن تبعيت كنند، آن مجوز بايد ملاك نهايي باشد. يعني نويسنده، مترجم و ناشر بايد خيال‌شان راحت باشد كه چاپ و انتشار آن كتاب ديگر به هيچ دليل و از هيچ طريقي دچار اختلال نخواهد شد. يعني دغدغه اين را نداشته باشند كه كسي مزاحم فروش كتاب بشود.

مهم‌ترين مشكل ما در حوزه كتاب در ايران، تعدد نهادهاي تصميم‌گيرنده در مورد كتاب است. تا وقتي اين موضوع حل نشود، بسياري ديگر از مشكلات هم حل نمي‌شود، البته نمي‌دانم چه تعداد از كتاب‌ها در طول سال در ايران دچار مشكل كتاب‌هاي هراري مي‌شوند اما مي‌دانم در همه جاي دنيا كتابي كه اجازه چاپ و انتشار مي‌گيرد، به اين معناست كه ديگر مانعي بر سر راه انتشارش وجود ندارد. يعني اگر غير از اين باشد و كتابي مجوز بگيرد و بعد بنا به دلايلي دوباره ممنوع اعلام شود، نشان مي‌دهد دستگاه متولي كتاب دچار مشكل است. اين وضعيت بيش از همه به جايگاه نهاد متولي مجوز لطمه مي‌زند.موضوع ديگري كه بايد به آن اشاره كنم، اين است كه تكليف توليدكننده اعم از ناشر، نويسنده، تهيه‌كننده سينما، فيلمساز و ... در چنين وضعيتي روشن نيست. همين وضعيت در سينما هم وجود دارد. تهيه‌كننده و فيلمساز خيال‌شان نه تنها در طول ساخته شدن فيلم بلكه بعد از دريافت پروانه نمايش هم راحت نيست. چون ممكن است عواملي باعث پايين كشيده شدن فيلم از پرده اكران شوند.به نظر من نبايد موضوع را در سطح يك مورد و ممنوعيت يك اثر ادبي – اعم از ترجمه يا تاليف- ببينيم. بحث بر سر اين است كه اين كتاب و همه كتاب‌هايي كه در بازار هست و به متقاضيان و علاقه‌مندان عرضه مي‌شود، به اين معنا است كه مراحل قانوني انتشار را طي كرده و مجوز گرفته؛ چنين اثري بايد از هر گونه تعرضي مصون باشد.به هر حال اين مشكلي است كه حوزه فرهنگ در كشور ما با آن روبه‌رو است. تعدد مراكز تصميم‌گيرنده و وجود نهادهاي موازي، صرفا موضوع حوزه فرهنگ نيست بلكه ساير حوزه‌ها هم با اين مساله روبه‌رو هستند.

 

صداي‌مان كمتر شنيده مي‌شود

سودابه قيصري

از شروع نوشتن يا ترجمه يك كتاب تا آماده شدن آن كلي زمان و انرژي صرف مي‌شود. كتاب پس از ترجمه، تايپ، ويرايش و... به ارشاد مي‌رود و كلي زمان مي‌برد تا نتيجه اعلام شود. نتيجه هم معمولا –كم يا زياد- با اصلاحاتي همراه است. بعضي از اين اصلاحات قابل چانه‌زني است و مي‌توانيم توضيحاتي ارايه و سوءتفاهم را برطرف كنيم تا به اين صورت از حذف بخش‌هايي از كتاب جلوگيري كنيم؛ گاهي اوقات هم نمي‌شود. وقتي كتاب با اصلاحاتي از ارشاد برمي‌گردد، نويسنده يا مترجم بايد آنها را اعمال ‌كند و مي‌كند. چون مي‌خواهد زحمتش بي‌نتيجه نماند و كتابي كه برايش زحمت كشيده، چاپ و ديده شود.

تا اينجا، خوب يا بد، روال متعارفِ اينجاست. مشكل اساسي زماني آغاز مي‌شود كه كتابي مجوز مي‌گيرد و بعد، عده‌اي واكنش‌هايي نشان مي‌دهند و ارشاد براساس واكنش آنها نظرش عوض مي‌شود و جلوي كتاب را مي‌گيرد. ارشاد بايد سازوكاري را تعريف كند تا قبل از اينكه كتاب چاپ و منتشر شود، يعني قبل از اينكه مترجم زحمت ترجمه را بكشد، ناشر كاغذ آن را در اين وضعيت گراني كاغذ تامين كند، چاپخانه و توزيع و ... درگير شوند و درباره آن تصميم گرفته شود.

متاسفانه هر روز هم دست ما بسته‌تر از قبل و صداي‌مان كمتر شنيده مي‌شود. من نمي‌دانم چه كساني اين كتاب‌ها را مي‌خوانند. آيا مميزي كه در ارشاد نشسته و كتاب‌ها را بررسي مي‌كند، سواد ادبي كافي دارد كه در كتاب‌ها دست مي‌برد؟ عجيب است كه شير دادن مادر به بچه را از يكي از كتاب‌هاي من حذف كرده‌اند! يا روبوسي دو دوستِ خانم هنگام خداحافظي، چه مشكلي دارد كه حذفش مي‌كنند؟ اينها زياده‌روي نيست؟ در مواردي استدلال مي‌كنند كه شرايط خاص مملكت ايجاب مي‌كند و حذف مي‌كنند چون با اصول مورد نظرشان همخواني ندارد؛ اما اينكه نمي‌شود هر مميزي با هر سطح از سواد بنشيند كتاب‌ها را بخواند و سليقه و نگاه شخصي‌اش را اعمال كند.

اتحاديه بايد كار صنفي انجام بدهد. صنف هم براي اين تشكيل مي‌‌شود كه از حقوق اعضاي خود حمايت كند و در مواردي كه بين اعضاي خود و نهادهاي دولتي اختلاف نظري مي‌بيند، با دولت وارد مذاكره شود و از حقوق اعضاي خود دفاع كند. در حالي كه در كشور ما اتحاديه ناشران و كتابفروشان هم در راستاي نظرات و خواست‌هاي دولت گام برمي‌دارد.

در ارديبهشت يا خرداد بود كه ارشاد ممنوعيت انتشار چند كتاب‌ از يك نويسنده را اعلام كرد و هيچ سروصدايي هم نبود. حالا اتحاديه به اين نتيجه رسيده كه بايد جلوي فروش اين كتاب‌ها را بگيرد (بماند كه قاچاقچيان آزادانه همه‌ اينها را مي‌فروشند) بسيار خب؛ چه لزومي دارد كه موضوع را به شكل يك اطلاعيه به مطبوعات و رسانه‌ها بدهد؟ وقتي اين اطلاعيه رسمي به خبرگزاري‌ها مي‌رود، در تمام دنيا منعكس مي‌شود. در دنياي امروز خبري كه منتشر مي‌شود، ديگر در محدوده خودش باقي نمي‌ماند و خبر اين ممنوعيت همچنان ابعاد گسترده‌اي پيدا كرد كه همه به آن واكنش نشان دادند. حركتي خام‌تر از اين امكان نداشت از سوي يك اتحاديه مرتبط با حوزه فرهنگ سر بزند. اين نشان مي‌دهد كه آدم‌هاي عهده‌دار اين مسووليت‌ها پختگي لازم را ندارند. از آن مهم‌تر: ضرورت نوشتن اسم مترجمان چه بود؟ هدف از اين كار چيست؟ مگر مترجم‌ها جرمي مرتكب شده‌اند؟ چنين برخوردي با نويسنده و مترجم ناشي از ناپختگي تصميم‌گيرندگان
است. در رسانه‌ها هنگام ذكر نام قاتلان يا اختلاسگران و خلافكارها مي‌نويسند و مي‌گويند؛ ه. ر يا م. الف ولي اتحاديه كم مانده شماره شناسنامه ما را هم بنويسد.

 

آزادي عمل فقط براي يك عده

كيهان بهمني

نمي‌دانم اين اقدام‌ها از سوي كدام نهاد – وزارت ارشاد يا اتحاديه نويسندگان- صورت مي‌گيرد اما از نظر من بايد اين نهاد و نهادهاي وابسته چارچوب يا آيين‌نامه‌اي را تنظيم كنند كه مترجم‌ها بدانند سراغ ترجمه چه اثري بروند و كدام اثر را كنار بگذارند. از آنجايي كه اين بحث سليقه‌اي است و ظاهرا قانون خاصي براي آن وجود ندارد كار به جايي كشيده مي‌شود كه ما هم در مساله مميزي و هم در مساله انتخاب كتاب با مشكل روبه‌رو شويم. اينكه به يك نفر اجازه بدهيم كتابي را ترجمه و منتشر كند بدون اينكه خبر داشته باشد آن كتاب غيرقابل چاپ است، ظلم بزرگي را در حق او روا داشته‌ايم. اگر وزارت ارشاد جدولي را تنظيم كند و در آن قيد كند با نويسندگان كدام مليت‌ها و چه نوع طرز تفكري مشكل دارند و اعلام كنند مترجم يا ناشر اجازه انتشار آثارشان را ندارد، آن‌وقت تكليف از پيش مشخص است و كسي در اين ميان صدمه نمي‌بيند. اين اقدام باعث تقويت بازار كتاب قاچاق مي‌شود. آثاري به مراتب بدتر از كتاب‌هايي را كه به تازگي ممنوعيت انتشار و توزيع‌شان اعلام شده است، مي‌توان در بازار غيررسمي كتاب پيدا كرد و حتي با يك جستجوي ساده در گوگل مي‌توانيم نسخه پي‌دي‌اف آنها را داشته باشيم. در نتيجه اين روند نشان‌دهنده اين است كه اين كتاب‌ها غيرقابل چاپ نيستند بلكه طيف وسيعي از مردم نبايد سراغ‌شان بروند و براي يك عده‌اي همچنان آزادي عمل وجود دارد.

 

كتاب خوب، كتاب بد

سهيل سمي

بعد از جنگ جهاني دوم هم كتاب هيتلر تجديد چاپ شده است و تا به امروز همچنان تجديد چاپ مي‌شود. بنابراين انتخاب اينكه چه كتابي در بازار باشد به عهده خواننده‌هاست و بايد گفت كه خواننده قيم نمي‌خواهد. اين اقدام‌ها خيلي ربطي به فرهنگ ندارد. كتاب خوب و كتاب بد فقط در تفسير خوب و در تفسير بد معنا پيدا مي‌كند. كتاب في‌النفسه نه خوب است و نه بد.

بنابراين اين اقدامات ربطي به فرهنگ ندارد و حتي از سوي كساني كه دلسوز فرهنگ اين مملكت هستند، اخذ نمي‌شود. در كشور ما سه، چهار نهاد و سازمان با نام‌ونشان يا بي‌نام‌ونشان بر
نهادهاي ديگر سايه انداخته‌اند و هر كاري كه دل‌شان بخواهد مي‌كنند. تا ديروز كه آثار هراري در ايران آزاد بود و خواننده داشت چه ضايعه‌اي به بار آورد كه حالا با جلوگيري از انتشار آن اين ضايعه برطرف مي‌شود؟

مترجم هم به لحاظ مالي و هم به لحاظ عاطفي از اين تصميمات ضربه مي‌خورد. در خانه‌اش نشسته و خوشحال است كه ترجمه‌اش چهار بار چاپ شده اما يكدفعه مي‌بيند همه كارهايش از بازار جمع شده است. ناشر هم همين‌طور. اين اقدامات باعث مي‌شود ناشر و مترجم با ترس و لرز بيشتري سراغ اثري بروند. آخر چقدر ترس و لرز؟

اينكه كساني فكر مي‌كنند دلسوز هستند، يكي از مشكلات‌مان است و مشكل ديگر اين است كه بالاي سر يك نهادي، نهادي ديگر ايستاده. فيلمي را كه مجوز گرفته، توقيف مي‌كنند. وزير فرهنگ نبايد در جايي بايستد و تاوان سمتي كه دارد بدهد؟ فيلم
آقاي عياري در دوره خود شما مجوز گرفت و پخش شد. چرا به همين آساني آن را از پرده پايين مي‌كشيد و دوباره روي پرده مي‌بريد؟ ممكن است فردا روزي تحت فشار عده‌اي ديگر دوباره اين فيلم توقيف شود.

كساني هستند كه اصلا بدشان نمي‌آيد بازار قاچاق كتاب چرخش بچرخد. كليد اينكه كسي را به زانو دربياوريد، مسائل مالي است. تا زماني كه كتاب به صورت قاچاق منتشر و فروخته شود، مي‌شود ناشر را زمين زد، به راحتي مي‌شود مترجم را از پا درآورد. بنابراين اين بازار قاچاق چيزي است كه برخي وجودش را دوست دارند. متاسفانه صنعت نشر به اين بيماري مبتلاست و عده‌اي هم از آن سود مي‌برند و از طرف ديگر به كساني كه بايد ضربه بزنند، ضربه مي‌زنند.

چون در ايران متاسفانه كارهاي اينگونه سازماندهي‌شده انجام مي‌شود، بايد گروهي شكل بگيرد كه در مورد راهكار چنين معضلاتي فكر كنند چون به تنهايي نمي‌شود كاري را پيش برد. بايد مجمع يا محفلي با اختيارات قانوني و عملي شكل بگيرد كه در مورد مسائل صنعت نشر تصميم‌گيري كنند.

اعضاي اين مجمع بايد طي مدت كار تغذيه شوند نه اينكه زندگي‌شان را براي اين كار رها كنند. اگر مترجمي پيشنهاداتي را عنوان كند ممكن است مترجم ديگري ايرادهايي به آن بگيرد. بنابراين مشورت افراد متفكر ضروري است. اما مهم‌ترين نكته اين است كه اين گروه قدرت تصميم‌گيري و اعمال تصميمات درستش را داشته باشند. در غير اين صورت جمع شدن چهار نفر دور هم چيزي را حل نمي‌كند. اهل تفكر بايد مشكل را حل كنند، مثل مشكل آلودگي هواي تهران. تعداد افراد با دانش در كشورمان كم نيست اما كدام محفل را براي مشورت با آنها تشكيل داده‌اند؟


مهم‌ترين مشكل ما در حوزه كتاب در ايران، تعدد نهادهاي تصميم‌گيرنده در مورد كتاب است. تا وقتي اين موضوع حل نشود، بسياري ديگر از مشكلات هم حل نمي‌شود

مترجم و نويسنده هم به لحاظ مالي و هم به لحاظ عاطفي از اين تصميمات ضربه مي‌خورند. در خانه‌اش نشسته و خوشحال است كه ترجمه‌اش چهار بار چاپ شده اما يكدفعه مي‌بيند همه كارهايش از بازار جمع شده است. ناشر هم همين‌طور. اين اقدامات باعث مي‌شود ناشر و مترجم با ترس و لرز بيشتري سراغ اثري بروند

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون