• ۱۴۰۳ جمعه ۲۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4512 -
  • ۱۳۹۸ يکشنبه ۲۶ آبان

چرا طرح «صلح خاورميانه» ترامپ عملي نيست

فاجعه در بيابان

 

 ترجمه: هديه عابدي
 

پيش از خواندن اين مطلب لازم به ذكر است، ترجمه و انتشار آن در راستاي آگاهي خوانندگان عزيز از تحليل‌هاي روز سياست خارجي جهان است و لزوما با ديدگاه روزنامه «اعتماد» يكسان نيست.

جيسون گرينبلت، نماينده رييس‌جمهور امريكا در مذاكرات فلسطين و اسراييل، ماه ژوئيه در يكي از نشست‌هاي شوراي امنيت سازمان ملل درباره خاورميانه شركت كرد و ضمن ارايه توضيحاتي در خصوص تصميمات جديد دولت ترامپ درمورد روند اجراي صلح در خاورميانه، به مقامات متعجب حاضر در نشست گفت امريكا معتقد است بحث اجماع جهاني در خصوص فلسطين و اسراييل تنها يك «افسانه» است و اين معضل با قوانين بين‌الملل حل نمي‌شود.

گرينبلت با سخنان خود در واقع به قطعنامه 242 شوراي امنيت كه بيش از نيم قرن از تصويب آن مي‌گذرد، حمله كرد. مذاكرات ميان اعراب و اسراييل و هر توافقي كه تل آويو توانسته از طريق آن به دست بياورد، مانند پيمان صلح با مصر و اردن همگي به لطف تصويب قطعنامه 242 به وجود آمده است. اين قطعنامه سال‌ها از اسراييل در برابر درخواست اعراب براي خروج كامل صهيونيست‌ها از سرزمين‌هاي اشغالي محافظت كرده است. با اين وجود، گرينبلت متن اين قطعنامه را مبهم خواند و آن را «نطق خسته‌كننده‌اي براي جلوگيري از پيشرفت و عبور از مذاكرات مستقيم» دانست. وي ادعا كرد كه اين قطعنامه بيش از آنكه به ايجاد صلح واقعي كمك كند به آن آسيب زده است.

خشمي كه در سخنان گرينبلت ديده مي‌شد كاملا حساب‌شده بود. گرينبلت با هدايت جرد كوشنر، داماد و مشاور ارشد ترامپ در مسائل خاورميانه، سعي داشت كه موضوع را عوض كرده و «يك مباحثه جديد و واقعي را آغاز كند.» از نظر او قطعنامه‌هاي سازمان ملل، قوانين بين‌الملل و توافق جهاني همگي نامربوط بودند. واشنگتن اعلام كرد ديگر از راه‌حل موسوم به «دو كشور» حمايت نخواهد كرد؛ راه‌حلي كه كشورهاي غربي و سازمان ملل براي دستيابي به آن تلاش مي‌كردند و در آن يهوديان و فلسطيني‌ها قرار بود در دو «كشور» مستقل در صلح و امنيت در كنار يكديگر زندگي كنند.سخنان گرينبلت بخشي از طرح دولت ترامپ براي عبور از گذشته و ايجاد نظم جديدي در خاورميانه است. به نظر مي‌رسد سياستمداران دولت ترامپ براي خشنود كردن رييس‌جمهوري كه به دنبال جواب‌هاي ساده و بي‌هزينه است، نقشه‌اي هوشمندانه طراحي كرده‌اند. واشنگتن مي‌تواند بدون رويارويي با هر گونه عواقب نامطلوب از منطقه خارج شود چرا كه بار اين مسووليت را اسراييل و عربستان به دوش خواهند كشيد. امريكا وظيفه رسيدگي به موضوع ايران را در عراق و سوريه به رژيم صهيونيستي و در خليج فارس به عربستان سعودي واگذار مي‌كند؛ و منافع مشترك رياض و تل آويو در مقابله با ايران موجب تقويت روابط دو‌جانبه شده و رژيم اسراييل مي‌تواند بر اساس آن يك اتحاد نانوشته با جهان عرب اهل سنت ايجاد كند. اين عوامل نيابتي فرمان واشنگتن را به شيوه خودشان اجرا مي‌كنند و در نهايت حامي آنها به سادگي و با كمترين هزينه نظم جديد و باب سليقه ترامپ را به دست مي‌آورد. اما متاسفانه اين ديدگاه، رويايي بيش نيست.

در اواسط دهه هفتاد ميلادي كه امريكا پس از شكست در جنگ ويتنام از نظر اقتصادي در مضيقه بود، هنري كيسينجر وزير امور خارجه وقت امريكا توانست پايه‌هاي نظم جديدي را به رهبري واشنگتن در خاورميانه بنا كند. ابزار اصلي او ديپلماسي فعال در راضي كردن رژيم اسراييل و همسايگان عرب آن بود. از نظر امريكايي‌ها، تلاش‌هاي او و آنچه در پي آن بود از بسياري جهات موفقيت بزرگي محسوب مي‌شد. ايجاد معاهده صلح ميان اسراييل و مصر و همينطور ميان اسراييل و اردن و همچنين توافقنامه موقت با فلسطين از دستاوردهاي او براي كشورش بود.

با شروع قرن بيست و يكم اين روند متوقف شد. انتفاضه دوم اميد به مصالحه اسراييل و فلسطين را كاهش داد، جنگ عراق به ايرانِ انقلابي قدرت بيشتري داد و بهار عربي ثبات منطقه را بر هم زده و موجب پيدايش داعش شد.

هركسي كه در انتخابات رياست‌جمهوري سال 2016 ايالات متحده پيروز مي‌شد در خاورميانه با چشم‌انداز ديپلماتيك تيره‌اي روبه‌رو بود. هر دولت جديدي روي كار مي‌آمد در پاسخ به چنين وضعيتي به اصول اوليه بازمي‌گشت و به هر زحمتي بود سعي مي‌كرد نظم كيسينجر را در خاورميانه بازسازي كند چرا كه كاملا در راستاي منافع امريكا بود. اما دولت ترامپ به جاي انجام چنين كاري تصميم گرفت هر آنچه باقي مانده است را نيز نابود كند.

اين تصميمي عجولانه يا آن طور كه مقامات مي‌گويند صرفا بحث سياست داخلي نيست، بلكه اقدام تخريبي خلاقانه‌اي است براي مهيا كردن زمينه ايجاد يك ساختار سياسي جديد و بزرگ كه به زودي اجرا مي‌شود. بروشورها هميشه عالي به نظر مي‌رسند اما اين بار همه‌چيز صرفا توهم است.

دولت ترامپ دوست دارد خودش را با بصيرت و سرسخت نشان دهد و اين طور القا كند كه مي‌خواهد با حقايق تلخي كه ديگران نمي‌پذيرند، مقابله كند. اما واقعيت چيز ديگري است. درك اين دولت از نحوه برخورد با خاورميانه آن قدر اندك است كه همه تلاش‌هايش در اين زمينه با شكست روبه‌رو مي‌شود.سياست‌هاي دولت ترامپ در قبال خاورميانه بعيد است به نظم تازه و افزايش ثبات در منطقه منجر شود. اما آنها قطعا تمام تلاش خود را مي‌كنند تا نظم قبلي نابود شود. و چنين كاري دقيقا با وعده‌هاي ترامپ در تناسب است: هدف او از بين بردن نظم بين‌المللي ليبرال و روي كار آوردن قانون جنگل است.

مثلث استراتژيك جديد دولت ترامپ بر اساس درك نادرستي از اوضاع منطقه طراحي شده است و در هر سه ضلع اشكال دارد. اولين مورد آن، دشمن امريكا در منطقه يعني ايران است. در سال 2015 امريكا و ديپلمات‌هاي اروپايي توانستند با مذاكره درباره برنامه جامع اقدام مشترك (برجام) به موفقيت بزرگي دست يافته و در نهايت برنامه هسته‌اي ايران را تحت نظارت شديد قرار دهند. زماني كه ترامپ روي كار آمد، بازرسي‌ها تا حد زيادي ثابت كرده بود ايران در عمل به دنبال ساخت سلاح‌ هسته‌اي نيست. اما اين توافق چندان هم بي‌نقص نبود. بندهاي اين توافق به ايران اجازه مي‌دهد پس از 10 سال بخش‌هايي از برنامه هسته‌اي خود را ادامه دهد. در عين حال برجام نتوانست برنامه موشك‌هاي بالستيك ايران را متوقف كرده يا حضور پررنگ ايران در منطقه را كاهش دهد. اما همچنان اين تنها توافقي بود كه پرونده هسته‌اي را از روي ميز برداشت و توانست الگويي را براي حل اختلافات دو كشور ارايه دهد. بنابراين قدم بعدي هر دولتي كه روي كار مي‌آمد قطعا ادامه برجام بود. اما در ماه مه 2018 ركس تيلرسون، وزير امور خارجه و جيمز متيس، وزير دفاع وقت در مورد پايبندي ايران به برجام آشكارا دروغ گفتند و ترامپ توافقنامه را پاره كرد.

بخشي از اين اتفاق به دليل وسواس شخصي ترامپ نسبت به باراك اوباما، رييس‌جمهور سابق ايالات متحده بود. هركاري كه همتاي قبلي ترامپ انجام داده بود بايد از بين مي‌رفت و توافق ايران دستاوردي محسوب مي‌شد كه به امضاي اوباما رسيده بود. اما كاري كه ترامپ كرد فراتر از پاره كردن توافق بود. پس از خروج امريكا از توافق برجام مايك پمپئو، وزير خارجه جديد ترامپ در يك سخنراني، سياست «فشار حداكثري» دولت را عليه ايران اعلام كرد. اين تصميم باعث شد تحريم‌هاي امريكا از سر گرفته شده و صادرات نفت ايران قطع شود. چنين تصميمي به منظور جلوگيري از دستيابي ايران به «اختيار تام براي تسلط بر خاورميانه» اتخاذ شد.

پمپئو فهرستي از كارهايي را كه ايران بايد انجام مي‌داد منتشر كرد، اما اين خواسته‌ها معادل كاپيتولاسيون بود: ايران هرگز حق غني‌سازي اورانيوم ندارد؛ ايران حق ندارد در بازرسي‌هاي آژانس انرژي اتمي هيچ گونه دخالتي كند؛ ايران نبايد موشك‌هايي بسازد كه قابليت حمل كلاهك هسته‌اي دارند؛ ايران نبايد از حماس، حزب‌الله، جهاد اسلامي فلسطين، شبه‌نظاميان شيعه عراق، طالبان يا حوثي‌هاي يمن حمايت كند؛ نيروهاي تحت حمايت ايران نبايد در هيچ نقطه‌اي از سوريه حضور داشته باشند؛ و ايران بايد رفتار‌هاي تهديد‌آميز خود عليه اسراييل، عربستان سعودي يا امارات متحده عربي را متوقف كند. اگر تا آن زمان كسي شك داشت، پمپئو ترديدها را از بين برد و نشان داد هيچ شانسي براي مذاكره مجدد در خصوص برجام وجود ندارد. اين تصميمات با متحدان و شركاي امريكا هماهنگ نشده بود. خواسته ديگر امضا‌كنندگان برجام – مانند چين، روسيه، انگلستان، فرانسه، آلمان و اتحاديه اروپا – ناديده گرفته شد و حتي واشنگتن آنان را تهديد كرد كه اگر نسبت به خريد نفت ايران اقدام كنند تحت تحريم‌هاي امريكا قرار مي‌گيرند. در همين حال، ترامپ مصمم بود نيروهاي امريكايي را حتي سريع‌تر از همتاي پيشين خود از منطقه بيرون بكشد. به عبارت ديگر دولت ترامپ درست در زماني كه قدرت خود را براي مقابله با اقدامات ايران در منطقه كاهش داده بود، مطالبات خود از ايران را به طرز چشمگيري افزايش داد.يك ماه پس از تصميم ترامپ مبني بر خروج نيروهاي امريكايي از خاك سوريه، پمپئو اعلام كرد واشنگتن قصد دارد نيروهاي ايراني را «تا آخرين نفر» از سوريه خارج كند. اين اظهارات فاصله ميان حرف تا واقعيت را به بهترين شكل توضيح مي‌داد.دولت ترامپ معتقد بود شكاف بين اهداف و توانمندي‌ها آنقدرها هم مشكل بزرگي نيست، چرا كه بيشتر بار درگيري با ايران به گردن اسراييل و عربستان سعودي خواهد بود. اما دقيقا نمي‌توان فهميد كه آيا اين دو كشور از عهده چنين كاري برمي‌آيند يا خير.

اسراييل از توانمندي‌هاي نظامي بالايي برخوردار است و در مقابله با ايران منافع مشترك زيادي با كشورهاي عربي اهل سنت دارد، اما امريكا نمي‌تواند براي پيشبرد منافع خود در جهان عرب، به تل آويو تكيه كند. درگيري حل نشده اسراييل با فلسطين توانمندي آن را براي همكاري علني با همسايگان عرب كاهش داده است. دولت‌هاي عربي گاهي تمايل دارند مخفيانه دليل مشتركي براي همكاري با اسراييل پيدا كنند؛ عربستان سعودي از سال 1960 اين كار را انجام داده است. اما ارتباط مستقيم با رژيم صهيونيستي اين اجازه را به ايران مي‌دهد كه آنها را به دليل قطع حمايت از آرمان فلسطين شماتت كند و باعث ايجاد اختلاف داخلي شود. در سوريه نيز اسراييل نمي‌تواند به هدف خود كه پايان حضور ايران است دست پيدا كند. اما با خروج نظاميان امريكايي اسراييل چاره‌اي جز درخواست كمك از روسيه ندارد. با اين حال، نتانياهو پس از سفرهاي مكرر به مسكو تنها توانست موافقت مشروط ولاديمير پوتين، رييس‌جمهور روسيه را با حملات هوايي اسراييل به مواضع ايران در سوريه به دست بياورد. نخست‌وزير رژيم اسراييل اميدوار بود بتواند با استفاده از فشار امريكا و تحريم‌هاي آن، روسيه را متقاعد كند براي خروج از خاك سوريه به ايران فشار بياورد، اما اين طرح نيز عملي نشد.نتانياهو از تصميم ناگهاني ترامپ مبني بر خروج نيروهاي نظامي امريكا از خاك سوريه به قدري ترسيد كه از كاخ سفيد خواست خروج نيروهاي خود را به تعويق بيندازد. اما اين راه‌حل موقت نيز نتوانسته سنگر‌هاي ايران را از بين ببرد و صدها حمله اسراييل به مواضع ايرانيان تنها خطر كشيده شدن درگيري به عراق و لبنان را افزايش داد و احتمال جنگي تمام عيار را ميان اسراييل و حزب‌الله به وجود آورد.عربستان نيز نشان داده است كه براي امريكا شريكي حتي ضعيف‌تر از اسراييل است و واشنگتن نمي‌تواند به آن تكيه كند. چه در زمان جنگ و چه به وقت صلح، رياض هيچگاه به دنبال رهبري جهان عرب نبوده است. حاكمان سعودي با درك محدوديت‌هاي كشورشان به عنوان حكومتي ثروتمند اما آسيب‌پذير، ترجيح مي‌دهند در نظم جهاني به رهبري امريكا صرفا نقش يك حامي منفعل را ايفا كنند. مصر، عراق و سوريه هميشه بازيگران اصلي سياست جهان عرب بوده‌اند. اما با ويراني عراق، هرج و مرج در سوريه و ركود در مصر، راه براي شاهزاده جوان، روياپرداز و بي‌رحم سعودي هموار شد تا ادعاي كشورش را براي رهبري جهان عرب روي ميز بياورد. ترامپ كه تازه با سياست خاورميانه آشنا شده بود، به سرعت روي منافع كوتاه‌مدت امنيتي و اقتصادي كه عربستان وعده داده بود حساب باز كرد (از جمله آنها يك قرارداد 350 ميليارد دلاري خريد سلاح و سرمايه‌گذاري عربستان در امريكا بود كه هيچگاه تحقق نيافت). شاهزاده جوان خيلي زود رابطه خوبي با كوشنر برقرار كرد و همين موضوع زمينه را براي اولين سفر ترامپ به يك كشور عرب و اسلامي فراهم كرد. قرار بود اين سفر منجر به همكاري‌هاي بيشتري در زمينه مقابله با افراط‌گرايي در منطقه شود، اما تنها نتيجه ملموس آن چراغ سبز ترامپ به تصميم عربستان و امارات براي محاصره قطر بود. كشوري كه به دليل ميزباني از پايگاه هوايي العديد، بزرگ‌ترين مركز نظامي ايالات متحده در خاورميانه، يكي از شركاي مهم امريكا در خليج‌فارس محسوب مي‌شد.

سعودي‌ها به جاي تمركز بر موضوع ايران، ترامپ را وادار كردند در يك رقابت ايدئولوژيك منطقه‌اي با قطر طرف عربستان را بگيرد. نتيجه اين تصميم، ايجاد دودستگي در شوراي همكاري خليج فارس بود. اين اقدام باعث شد توانايي اين شورا براي مقابله با ايران در خليج‌فارس محدودتر از قبل شده و قطر به آغوش ايران برود چراكه تنها راه اين كشور براي حفظ ارتباط با ديگر نقاط جهان استفاده از حريم هوايي ايران بود، اتفاقي كه دولت ايران‌ را بسيار خوشحال كرد. از آن زمان تا كنون اين شكست مفتضحانه، دولت ترامپ را بيش از هميشه به دردسر انداخته است و عربستان نيز همه تلاش‌ها براي بستن اين شكاف را از بين برده است.

جنگ بن سلمان در يمن نيز فجيع‌ترين بحران انساني جهان را ايجاد كرده است. جنايات عربستان عليه غير‌نظاميان يمني كه با هواپيماها و مهمات امريكايي انجام مي‌شود باعث ايجاد خشم جهاني شده است. خسارتي كه به اعتبار واشنگتن وارد شد به حدي زياد بود كه هر دو حزب امريكا در كنگره تلاش كردند فروش سلاح به عربستان را تعليق كنند. ترامپ با استفاده از قدرت اجرايي خود توانست جلوي اين اقدام را بگيرد و همين موضوع بعدها موجب عصبانيت كنگره شد و روابط ايالات متحده و عربستان را به خطر انداخت.

راه‌حل نظامي بن سلمان در يمن باعث پيدايش حوثي‌هاي تحت حمايت ايران شد و روياي حكومت كشور را در فكر آنها جاي داد. با دستور قتل جمال خاشقجي، روزنامه‌نگار منتقد عربستان، خشم جهاني تشديد شد. ترامپ و نتانياهو تمام تلاش خود را كردند تا از محكوميت بين‌المللي عربستان جلوگيري شود. ترامپ حتي دسترسي كنگره به اطلاعات مربوط به قتل خاشقجي را محدود كرد و باعث ايجاد تفرقه بيشتر در واشنگتن شد. هدف ديگر عربستان براي «اتحاد استراتژيك خاورميانه» نيز به جايي نرسيد. رياض تصور كرد كه ترامپ مي‌تواند همسايگان عرب را براي مقابله با ايران متحد كند. در اين ائتلاف كه از آن با عنوان «ناتوي عربي» ياد مي‌شد قرار بود مصر، اردن و اعضاي شوراي همكاري خليج‌فارس تحت حمايت امريكا با يكديگر متحد شده و همكاري خود را با هدف «ايجاد سدي در برابر تجاوز ايران» افزايش دهند. اما اين هدف نيز عملي نشد.

تا پيش از اين، ايران تلاش مي‌كرد در برابر فشارهاي امريكا از خود «صبر استراتژيك» نشان دهد، منتظر نتيجه انتخابات رياست‌جمهوري 2020 امريكا بماند و اروپايي‌ها را نسبت به توافق هسته‌اي پايبند نگه دارد. اما اكنون تصميم گرفته است تلافي كند. تصميم ايران‌ مبني بر كاهش تعهدات هسته‌اي خود در واكنش به تحريم‌هاي امريكا فشار زيادي به ترامپ وارد كرد. اگر او نتواند دولت ايران را متقاعد كند كه از تصميم خود دست بردارد تحت فشار مشاوران جنگ‌طلب و نتانياهو قرار مي‌گيرد كه به ايران حمله نظامي كند. اما تنها راه متقاعد كردن ايران برداشتن تحريم‌هاست و ترامپ از انجام آن بيزار است. اما با وجود همه اين تنش‌ها ترامپ حسن روحاني، رييس‌جمهور ايران را به مذاكره دعوت كرد و گفت: ما مي‌توانيم مشكل با ايران را ظرف 24ساعت حل كنيم. اين تصميم شاخك‌هاي نتانياهو را تكان داد و باعث شد او مخالفت خود را با اين ديدار اعلام كرد. سعودي‌ها نيز در پاسخ به حمله حوثي‌ها به تاسيسات نفتي خود محتاطانه‌تر عمل كردند. اماراتي‌ها مقامات خود را به تهران فرستادند تا مذاكرات مربوط به امنيت دريايي را از سر بگيرند. ملاقات رييس‌جمهور بي‌فكر و غير‌قابل پيش‌بيني ايالات متحده با رييس‌جمهور خونسرد و حرفه‌اي ايران بدترين كابوس براي شركاي خاورميانه ترامپ خواهد بود.

به گفته خود ترامپ، تلاش‌هاي او براي مقابله با ايران يا ترويج صلح در خاورميانه پس از گذشت سه سال هنوز به جايي نرسيده است. در عوض، سياست‌هاي او باعث تحريك درگيري ميان ايران و اسراييل، منزوي‌تر شدن فلسطين، حمايت از يك جنگ بي‌پايان و ضد انساني در يمن، و از هم گسيختن شوراي همكاري‌هاي خليج‌فارس شده است.

منبع: فارن افرز

 


هدف ديگر عربستان براي «اتحاد استراتژيك خاورميانه» نيز به جايي نرسيد. رياض تصور كرد كه ترامپ مي‌تواند همسايگان عرب را براي مقابله با ايران متحد كند. در اين ائتلاف كه از آن با عنوان «ناتوي عربي» ياد مي‌شد قرار بود مصر، اردن و اعضاي شوراي همكاري خليج‌فارس تحت حمايت امريكا با يكديگر متحد شده و همكاري خود را با هدف «ايجاد سدي در برابر تجاوز ايران» افزايش دهند. اما اين هدف نيز عملي نشد.

تا پيش از اين، ايران تلاش مي‌كرد در برابر فشارهاي امريكا از خود «صبر استراتژيك» نشان دهد، منتظر نتيجه انتخابات رياست‌جمهوري 2020 امريكا بماند و اروپايي‌ها را نسبت به توافق هسته‌اي پايبند نگه دارد. اما اكنون تصميم گرفته است تلافي كند. تصميم ايران‌ مبني بر كاهش تعهدات هسته‌اي خود در واكنش به تحريم‌هاي امريكا فشار زيادي به ترامپ وارد كرد. اگر او نتواند دولت ايران را متقاعد كند كه از تصميم خود دست بردارد تحت فشار مشاوران جنگ‌طلب و نتانياهو قرار مي‌گيرد كه به ايران حمله نظامي كند. اما تنها راه متقاعد كردن ايران برداشتن تحريم‌هاست و ترامپ از انجام آن بيزار است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون