• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4520 -
  • ۱۳۹۸ سه شنبه ۵ آذر

چالشي در نسبت ادبيات و اقليم

آيا «ادبيات جنوب» وجود دارد؟

شاپور بهيان

 

 

ادبيات جنوب، مكتب خوزستان و از اين قبيل عناويني‌اند كه بعد از انقلاب رواج پيدا كردند و مثل خيلي از عناوين و نام‌هاي ديگر، بيشتر حاصل واژه‌سازي منتقدان هستند تا ناشي از خود جريان‌هاي ادبي به‌طور في‌نفسه. اين عناوين در بيشتر موارد مفهوم‌سازي‌هايي روش‌شناختي براي مقوله‌بندي پديده‌هايي بود كه از نظر منتقد يا پژوهشگر از مولفه‌هايي شبيه به هم برخوردار بودند و مي‌شد آنها را ذيل يك عنوان، رديف، واژه يا طبقه قرار داد.

در نتيجه سخن از مثلا مكتب خراسان، مكتب شمال، مكتب جنوب و غيره به ميان مي‌آيد. در اينجا به عنوان مثال منتقد گرما، نفت و گاز، پالايشگاه، كارگران شركت نفت، مسائل كارگري، شط، نخل و ... را در رشته‌اي از داستان‌ها مي‌يابد و آن داستان‌ها را ذيل عنوان «داستان جنوب» يا «داستان خوزستان» طبقه‌بندي مي‌كند. اين مفهوم‌سازي از ابزارهاي مهم هر پژوهشي است و عملي است به صواب و درخور. هر محققي لازم است، مفاهيم خود را تعريف و مشخص كند كه درباره چه چيزي سخن مي‌گويد.

مشكل از جايي شروع مي‌شود كه نويسنده و داستا‌ن‌نويس بخواهد داستاني بنويسد كه اين مولفه‌ها را در آن جاي دهد. يعني از پيش و از روي قصد، اين مولفه‌ها را شناسايي كند و داستان را چنان بنويسد كه مولفه‌هاي مذكور در آنها برجسته باشند. در واقع او داستان را براي اين مولفه‌ها مي‌نويسد نه اينكه داستاني بنويسد. داستان محمل و بردار اين مولفه‌هاست. در نتيجه امروزه شاهد داستان‌هايي هستيم با نام‌هاي توي چشم هم‌زني مثل علو، علو، گرگو، شيرو و... ديالوگ‌هايي با لهجه‌هاي من‌درآوردي پر از سي‌مو و سي‌تو، مناظري از لوله‌هاي نفت، بچه‌هاي پابرهنه، پالايشگاه، درخت نخل، زهم ماهي، شرجي و رودخانه كارون. نويسنده گويي از مولفه‌هاي نظرگيري كه در صندقچه مشترك زباني در اختيار دارد، مشتي كلمات و تصاوير و عبارات از پيش آماده را برمي‌كشد و ميكس مي‌كند و داستاني جنوبي مي‌نويسد. خصوصا نويسندگان داستان‌هاي مسابقه‌اي؛ نويسندگاني كه داستان را اصولا براي جايزه ادبي مي‌نويسند و فراموش نمي‌كنند كه بوي نفت را نيز از خلل و فرج داستان‌شان جاري كنند. چه بهتر كه پالايشگاه‌هاي داستانش چند سوت كشدار هم بكشند تا معلوم شود كه او براي خواننده و داور مسابقه سنگ‌تمام گذاشته است.

نمونه‌هاي داستان‌هايي از اين قبيل فراوان‌اند؛ اما اگر بخواهم مثالي بزنم از داستاني كه پيش از اين مفهوم‌سازي‌ها، به خودي خود و في‌نفسه داستان است اما نمي‌توان آن را در زمره «ادبيات جنوب» به همين معناي اخير قرار داد، بايد از مجموعه داستان «لالي» بهرام حيدري نام ببريم. در اين مجموعه خبري از اين مولفه‌ها نيست. نويسنده چيزي از پيش آماده در اختيار ندارد. به اين فكر نمي‌كند فضا را چگونه بسازد، از چه صداهايي استفاده كند، چه نام‌هايي را به كار گيرد كه فضاي موعود جنوب را براي خواننده جنوب‌پسند تداعي كند. «لالي» حيدري منزلگاه بادهاي سرخ، باد آتشين، گرماي طاقت‌سوز و مستاصل‌كننده‌اي است كه امان از آدم مي‌برد و سست و بي‌حالش مي‌كند؛ منزلگاه باد گرمي است كه فانوس‌ها را كور مي‌كند. همچون خود وزش ظلمت كه در سراسر «لالي» مي‌وزد. از داستان اول «ناهار فردا كباب است» تا آخرين داستان آن «گل‌محمد و آقاي مرادي» پيدا و پنهان.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون