• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4522 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۷ آذر

روزهاي خوش ميان روزگار بد

سامان موحدي‌راد

نزديك به 10 سال پيش وقتي افسردگي، رخوت و غم، زندگي دوستانم را فرا گرفته بود من در وضعيت كاملا مخالف آنها قرار داشتم. اتفاقاتي افتاده بود كه اطرافيانم را به‌ شدت ناراحت و غم‌زده و نااميد كرده بود و من هم از آن متاثر بودم و غمگين، ولي برخلاف آنچه در جامعه مي‌گذشت در حوزه زندگي شخصي‌ام اوضاع چنان بر وفق مراد بود كه پيش از آن هيچ‌وقت چنين نبود. من در وضعيت پارادوكسيكالي قرار داشتم. از يك طرف نااميدي و ناراحتي و غم هر روزه دوستان و معاشرانم را مي‌ديديم و از سوي ديگر در دلم شادي روزهاي خوبي كه در آن به‌سر مي‌بردم، زبانه مي‌كشيد. مساله دردناك‌تر اين بود كه به‌شدت احساس عذاب وجدان مي‌كردم. چطور در ميان همه آن غم‌ها و حجم سنگين ماتمي كه روي سينه همه‌‌مان نشسته بود، من در زندگي فردي‌ام خوشحال بودم و اوضاع به كامم بود؟ چطور مي‌توانستم در چشم دوستان افسرده و غمگينم نگاه كنم و از خوشي‌هاي ريز و درشتي كه آن روزها شادم مي‌كرد، سخن بگويم؟ موضوع ديگري كه در اين ميان به همين اندك شعله‌هاي اميد و زندگي در دلم هجوم مي‌آورد يك نگاه خاورميانه‌اي به اين دست شادي‌ها بود كه مدام در ذهنم سوال مي‌پرسيد: «حالا كي قرار است تاوان اين خوشي‌ها را بدهي؟ كي قرار است مصيبت و بلا بر زندگي‌ات سايه بيفكند؟» همان نگاهي كه مي‌گويد بلند نخند تا صداي خنده‌ات غم را بيدار نكند. خدا را شكر همه اينها در حد يك جدال دروني باقي ماند و به مدد همان اندك شعله اميدي كه در دل‌هاي‌مان بود از آن سال‌هاي سخت گذشتيم و به زندگي سلام كرديم و شد آنچه شد. اگر نبود گرماي آن خوشي‌ها، غم به ساعتي كارمان را مي‌ساخت و حالا موجودي افسرده بوديم اگر بوديم. اين روزها هم از جهت آشفتگي كم از آن سال‌ها ندارد. آنچه در شبكه‌هاي اجتماعي موج مي‌زند مرثيه است و گرد سرد افسردگي. در اين ميان اما هستند اندك آدم‌هايي كه به سياق ايام قديم از دغدغه‌هاي‌شان مي‌نويسند، از غذاهايي كه مي‌خورند، مسابقات فوتبالي كه دنبال مي‌كنند و سفرهايي كه مي‌روند. اين درست است كه اين چيزها موضوع داغ اين روزها نيست و صحبت‌هاي عمومي حول مسائل مهم‌تري است كه در كشورمان رخ داده اما همه اينها دليل نمي‌شود ما غم و اندوه را به ديگران تزريق كنيم و از آنها هم بخواهيم اندوهگين و غم‌زده باشند؛ چيزي كه اين چند روز در شبكه‌هاي اجتماعي به وفور ديده مي‌شد. انبوه سايبربولي‌ها كه عليه عده‌اي كه اين روزها همچنان روزمره‌نويسي مي‌كنند يا حول «ترند» روز شبكه‌هاي اجتماعي ايرانيان توليد محتوا نمي‌كنند و حرف نمي‌زنند. نمود بيروني همان موجود ترسناك دروني كه سال‌ها قبل به من هم نهيب مي‌زد: «زود باش غمگين و افسرده شو!»

روزهاي سخت بر همه سخت مي‌گذرند، راه روبه‌رو شدن آدم‌ها با سختي هميشه شبيه هم نيست. بايد ياد بگيريم حتي در سخت‌ترين روزها هم زندگي كنيم. اگر كسي مثل ما واكنش نداد، به او نهيب نزنيم و به او عذاب وجدان ندهيم. زندگي كردن به خودي خود سخت هست. براي همديگر سخت‌ترش نكنيم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون