پاشنه آشيل دولت
قافيه را باخت. معلوم است كه حالا آن هم پس از وقايعي چنين خوفانگيز و هراسآور شانه زير بار مسووليت نميدهند. دولت وقتي نميتواند وزارت كشورش را مواخذه كند كه چرا تمكين نكرده چه توقعي از صدا و سيما دارد كه همه سازوكارش در جهتهاي ديگري جز همنوايي با دولت به كار رفته و ميروند. دولت كه هيچ شوربختانه در وقايع اخير هر كس توانست شانه از زير بار مسووليت خالي كرد و اگر نبود تدبير رهبري و استمالت و دلجويي از آسيبديدگان و فرمان به رتق و فتق امور در جهت روشنگري و تحقق مطالبات مردمي، معلوم نبود چه سرنوشتي و براي چند وقت در كوچه و خيابانهاي كشور در انتظار مردم بود. حالا هم كه مقداري آب از آسياب افتاده و ذهن و ضمير طالبان حقيقت جوياي علت و نتيجه و ميزان خسارات و كشته و زخميهاي مردم شدهاند كسي تن به مسووليت نميسپارد و نميگويد كه چه بود و چه شد و چرا؟ چه كساني و چگونه و با چه دليلي به روز سياه افتادند و چه خانوادههايي بايد داغدار عزيزان خويش باشند بدون توضيحي و پوزشي از سوي مقامات مسوول. ماجرا هنوز در جريان است؛ دولت و مقامات ديگر چه قضايي و چه پارلماني نميتوانند از پاسخگويي تن زده و طفره بروند. بازيهاي كهنه و نخنماي كي بود كي بود من نبودم هم چاره كار نخواهد بود. مردم اگر چه بزرگند و پرگذشت اما پاسخ ميطلبند و مجازات و محاكمه خاطي و خائن و كشور پس از اين دردهاي جانكاه ميتواند روي آرامش نسبي ببيند اگر عدالت در حق همگان جاري و ساري شود.