• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 4534 -
  • ۱۳۹۸ پنج شنبه ۲۱ آذر

«حسین پژمان بختیاری» که بود و چه کرد

من ای مردم، شما را دوست دارم

سیدعمادالدین قرشی

«حسین پژمان ‌بختیاری»، محقق، مترجم و شاعر معاصر، چهارم آذر‌ماه ۱۲۷۹ (3 شعبان 1318ق) در محله حسن‌آباد تهران به‌دنیا آمد، گرچه زادگاه اصلی و سرزمین پدری‌اش «دشتک» در دامنه کوهساران بلند بختیاری بود. پدرش، «علیمرادخان میرپنج»، از سرداران دوران مشروطه بود که در دوره مظفرالدین‌شاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت کرد و صاحب عنوان لشگری میرپنج (سرتیپ) شد. مادرش عالم‌تاج قائم‌مقامی متخلص به «ژاله»، از شاعران آن زمان بود که نسبش به خاندان میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی می‌رسید. پژمان ‌بختیاری، دوره کودکی را به سبب جدایی پدر و مادرش به‌سختی گذراند. روش سختگیرانه پدرش در تعلیم و تربیت که پژمان از آن با عنوان «تازیانه تعلیم» یاد کرده است، خاطره‌ای ناخوشایند برایش به‌جا گذاشت. در هر حال، او در خردسالی بر خواندن قرآن و کتاب‌های ساده فارسی، و نوشتن توانایی یافت. وی در همان سال‌ها پدرش را از دست داد و سرپرستی او به جعفرقلیخان سردار اسعد بختیاری واگذار شد. پژمان سپس در تهران در مدرسه فرانسوی «سن‌لویی» تحصیلاتش را ادامه داد و با زبان و ادبیات فرانسه آشنایی یافت. وی در آنجا هم‌کلاس نیما یوشیج و شاگرد نظام‌وفا بود. پس از فارغ‌التحصیلی، مدتی در خدمت وزارت پست و تلگراف (1304) بود و در همان دوران از محضر بدیع‌الزمان فروزانفر نیز بهره‌مند می‌شد. هرچند پژمان در نوجوانی سرودن شعر را آغاز کرده بود اما در جوانی، ولو با تحمل حسد و کینه برخی نزدیکانش، بیش از پیش به شعر و تصنیف روی آورد. ابتدا اشعارش با تخلّص «سرمست» در روزنامه‌ها به چاپ می‌رسید، اما بعدها تخلّص «پژمان» را برگزید. سپس به انجمن ادبی حکیم نظامی، به مدیریت وحید دستگردی راه یافت و تجربه‌هایی اندوخت. وی با شاعران و ادیبانی چون ایرج‌میرزا، ملک‌الشعراء بهار، مهدی سهیلی، احمد بهمنیار، ابوالقاسم حالت، شهریار، حبیب یغمایی، امیری فیروزکوهی، حمیدی ‌شیرازی، گلچین معانی و لطفعلی صورتگر، دوستی و مصاحبت داشت. مدتی با رادیو در برنامه گل‌های رادیو با همراهی رهی ‌معیری همکاری داشت و ترانه‌سرایی می‌کرد. همچنین نیز عضو شورای شعر و ترانه رادیو شد و موسیقی ایلیاتی بختیاری را در رادیو معرفی می‌کرد.

پژمان ‌بختیاری بر تمامی فنون شعر و موازین آن چیره بود. در انواع شعر ازجمله قصیده، ترکیب‌بند، چهارپاره و غزل دست داشت. او به مثنوی‌سرایی علاقه‌ای دیرینه داشت و در اشعارش مضامین و مفاهیم اجتماعی، عاطفی و به‌فراخور ذوقش طنز را به‌کار می‌برد. ارادت وی به ادبیات کهن، انگیزه‌ساز تصحیح دیوان شعرای کلاسیک توسط وی شد. تصحیح او از دیوان حافظ که به‌واسطه زاویه دید و حاشیه‌نویسی‌های وی بر اشعار، دارای شیرینی و لطافت خاصی است، در حوزه حافظ‌پژوهی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. وی در نظم و نثر، آثار فراوانی را برجای گذاشت. کلیات اشعارش که خود مشتمل بر دفتر شعرهای متنوعی ازجمله سیه‌روز، محاکمه شاعر، زن بیچاره، خاشاک، کویر اندیشه و... می‌شود، به انضمام پژوهش‌های ادبی وی نظیر تصحیح دیوان حافظ، دیوان جامی، خمسه نظامی، ترانه‌های خیام، دیوان عالم‌تاج (ژاله) قائم‌مقامی و همین‌طور ترجمه‌هایش مانند گربه سیاه (اثر ادگار آلن پو)، وفای زن (اثر بنیامین کنستان دو ربک)، مادموازل اسکودری (اثر هوفمان) و... است. فرجام زندگی حسین پژمان ‌بختیاری، پس از عمری درد و رنج و ناکامی، سوم آذرماه ١٣۵٣ بود که بر اثر بیماری سرطان در تهران درگذشت. پیکرش را در آرامستان بهشت‌زهرا دور از زادگاه پدری به خاک سپردند.

نمونه‌ای از اشعار طنزش چنین است:

 

شوخی و مزّاحی و لعبت‌گری/ هست خوش اما نه زیاد ای پری!/ چون ز مزاح تو برنجد دلی/ به که خَمُش مانی اگر عاقلی/ لیک گرانجان و ترشرو مباش/ بذله‌سرا باش، سبک‌خو مباش/ بر لب لعل تو تبسم خوش است/ خنده شیرین ز تو خانم خوش است!

 

آینه‌نادیده‌ای آیینه دید/ گشت در او صورت زشتش پدید/ صورتی از خشم خدا ساخته/ در خم ابرو شکن انداخته/ گفت: چرا خشمگنی؟ کیستی؟/ رهگذری، راهزنی؟ چیستی؟/ هم‌نفسی گفت به وی کاین تویی/ روی ترش‌کرده بدین بدخویی/ جامه بدل کن رخ جانان ببین/ خنده بزن چهره خندان ببین!

 

تیره‌درونی که حسدپرور است/ از حسد خویش به رنج اندر است/ به که دگر دل نخراشد کسش/ زآنکه همان رنج حسادت بسش!

 

ای سگ تو ز ابنای بشر خوارتری!/ زآن خوارتری کز او وفادارتری/ می‌بینمت ای پاک‌تر از من کز من/ آزرده‌تری گرچه کم‌آزارتری!

 

عشق است و جنون، رشته پای من و دل/ دیدار پری‌رخان، دوای من و دل/ پیری و هزار عیب شرعی گویند/ این نیز یکی ز عیب‌های من و دل!

 

از روزن دیده جست‌وجوها دارم/ از عمر گذشته گفت‌وگوها دارم/ پیری نه زمان عشق‌بازی‌ست ولی/ دل نعره زند که آرزوها دارم!

 

... اگر تاریخ ما افسانه‌رنگ است/ من این افسانه‌ها را دوست دارم/ نوای نای ما گر جان‌گداز است/ من این نای و نوا را دوست دارم/ اگر آب و هوایش دل‌نشین نیست/ من این آب و هوا را دوست دارم/ به شوق خار صحراهای خشکش/ من این فرسوده‌پا را دوست دارم/ من این دلکش زمین را خواهم از جان/ من این روشن‌سما را دوست دارم/ اگر بر من ز ایرانی رود زور،/ من این زورآزما را دوست دارم/ اگر آلوده‌‌دامانید، اگر پاک/ من ای مردم، شما را دوست دارم!

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون