تقريبا تمامي تحولات غرب آسيا و خاورميانه در طول يك سال و نيم گذشته، زير سايه تنشها ميان تهران و واشنگتن قرار گرفته است. در گفتوگو با اردشير سنايي، استاد روابط بينالملل، از او در مورد اثر تنشها ميان ايران و امريكا در حوادث اخير عراق و انگيزه امريكا از تشديد اين تنشها در عراق، پرسيديم. در ادامه متن كامل گفتوگوي« اعتماد» را با اردشير سنايي، استاد روابط بينالملل مطالعه ميكنيد.
انگيزه امريكا از حمله به پايگاههاي حشدالشعبي در شرايطي كه اوضاع منطقه تا اين اندازه خطرناك است و به ويژه روابط واشنگتن و تهران به شدت تحت تاثير خروج امريكا از برجام و در پيش گرفتن سياست فشار حداكثري كه به شدت تنشآلود شده است، چه بود؟
در ماههاي اخير تا اندازهاي به نظر ميرسيد تنش بين ايران و امريكا اندكي كاهش يافته است، اما با توجه به تحولات اخيري كه در منطقه رخ داده است مجددا در حال شعلهور شدن و افزايش است. به گمان من دلايل اين افزايش تنش و اقدام اخير واشنگتن را در سه سطح ميتوان ارزيابي كرد. مسائل مختلف داخلي، منطقهاي و بينالمللي در افزايش تنشها و اقدامات نسنجيده دخيل بودند. در داخل ايالات متحده امريكا فشار زيادي بر جمهوريخواهان و شخص دونالد ترامپ وجود دارد. بهرغم خواست دونالد ترامپ براي ارجاع سريع پرونده استيضاح به سنا، دموكراتها تعمدا بر ارجاع سريع پرونده استيضاح به سنا تعلل ميكنند تا ميزان فشاري كه افكار عمومي در نتيجه اين موضوع به دولت و جمهوريخواهان وارد ميشود، افزون شود و دموكراتها بتوانند امتيازهاي بيشتر و موفقيتهاي گستردهتري از اين اقدام كسب كنند.اما مسائل داخلي فقط محدود به امريكا نيست، درون ايران هم شرايط ويژهاي حاكم است. سياست فشار حداكثري ايالات متحده امريكا و تحريمها به هر تقدير باعث فشار بر اقتصاد ايران شده است و با وجود اصرار مسوولان امر در مورد گذشتن فشار اوليه و كنترل اوضاع، وقوع ناآراميها و نارضايتيهاي اخير در آبانماه نشان داد كه جامعه ايران هم شرايط خاصي را پشت سر گذاشته و با توجه به افزايش فشارهاي امريكا و تداوم آن، ممكن است كه در آينده هم شاهد تكرار چنين رويدادهايي باشيم.
در منطقه هم شرايط ويژهاي حاكم است. عراق و لبنان، ماههاست كه شاهد اعتراضات، ناآرامي و اعتراضاتي هستند كه از مسائل اقتصادي و اعتراض به ناكارآمدي، فساد و فقدان خدمات دولتي آغاز و به مسائل بزرگتري كشيده شد، همچنين رقابتهاي منطقهاي و بينالمللي بر سر ادامه اين وضعيت در عراق و لبنان همچنان وجود دارد. دو دولت در دو كشور استعفا دادهاند و منتظر روند آينده شرايط هستند. در واقع ميتوان گفت كه بدون دولت در عراق و لبنان شرايط بسيار شكنندهاي حاكم شده است. سوريه هم در آستانه يك رويداد سرنوشتساز قرار دارد. به ويژه زماني كه نيروهاي تركيه در خاك سوريه حضور دارند، فشار دولت دمشق براي تسلط مجدد بر استان ادلب افزايش يافته است كه ممكن است بتواند به يك رويارويي جدي تبديل شود.وقتي موارد مختلف در منطقه را كنار هم ميگذاريم، ميبينيم كه شرايط خاصي در منطقه حاكم است كه بخشي از اين شرايط محصول فعل و انفعالات و كنشهاي كشورهاي منطقه با يكديگر و با قدرتهاي فرامنطقهاي است. در چنين شرايط شكننده و حساسي شاهد بوديم كه حملاتي عليه پايگاههاي امريكايي در عراق رخ داد. واشنگتن و همپيمانانش به رويه پيشين و براساس عادت، ايران را عامل اين حملات معرفي كردند. دقيقا به دليل همان شرايط خاصي كه در منطقه حاكم است، دولت ايالات متحده امريكا تلاش ميكند تا به نوعي نقش خود را در منطقه پررنگتر كند و گمانهزنيها در مورد كمرنگ شدن يا ناتواني خودش در منطقه را از بين ببرد. از يك سو به دليل تنشهايي كه ميان تهران و واشنگتن وجود دارد، امريكاييها تلاش ميكنند تا به نوعي در برابر ايران قدرتنمايي كنند و با هدف گرفتن نيروهاي عراقي، به نوعي ايرانيها را تهديد كنند. همزمان امريكاييها بايد متحدان منطقهاي خود را هم راضي كنند. در ماههاي اخير، به ويژه بعد از سرنگون شدن پهپاد امريكايي در تنگه هرمز توسط نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران، اين تصور ايجاد شده بود كه امريكا واكنشي درخور و در شأن يك ابرقدرت نشان نداده است. به همين دليل امريكاييها براي جبران كاستيهايي كه در گذشته به ويژه در بحث حمله به آرامكو يا سرنگوني پهپاد امريكايي شاهد بوديم، تلاش كردند كه با حمله به مواضع حشدالشعبي خودي نشان بدهند.
يعني اين عمليات را يك عمليات حيثيتي و براي احياي آبرو ارزيابي ميكنيد؟
به نظر اين گونه ميرسد، ظاهر امر نشان ميدهد كه امريكاييها به دنبال احياي حيثيت و نشان دادن توان عملياتي خودشان در منطقه بودند.
چنين عملياتي در اين سطح و آن هم در حمله به يك نيروي مسلح عراقي، تا چه اندازه ميتواند اعتماد متحدان امريكايي با آمادگي اين كشور براي رويارويي يا انتقامجويي از ايران را احيا كند؟
ممكن است تا اندازهاي در نگاه رياض و ابوظبي به عملكرد امريكا تاثير بگذارد. فقدان واكنش ايالات متحده امريكا، در واكنش به حمله آرامكو، تا حدودي معادلات و محاسبات عربستان را در سياست خارجي تغيير داد و باعث شد اين تصور رياض كه ايالات متحده امريكا امنيت آنها را تضمين خواهد كرد و در مقابل رويدادي اينچنيني وارد عمل ميشود، از بين رفت. شايد همين مساله بود كه باعث شد عربستان با وساطت كشورهايي مانند پاكستان و عمان به دنبال كاهش تنش با تهران پيش رود. اقدام اينچنيني دولت امريكا قصد دارد دو پيام را همزمان به منطقه مخابره كند؛ از يك طرف پيامي به جمهوري اسلامي ايران است و آنگونه كه خود مقامهاي امريكايي مرتبا ميگويند، فقدان مقابله به مثل در برابر اقداماتي كه عليه نيروهاي خودش يا نيروهاي متحدش در منطقه انجام ميشود، من بعد بدون جواب نخواهد ماند و از طرف ديگر پيامي براي متحدان امريكا در منطقه است كه كوتاهيهاي امريكا در گذشته تكرار نخواهد شد و تلاش ميكند متحدان خود را در منطقه حفظ كند. اما مشخص نيست كه ابعاد اين واكنش تا چه اندازه بتواند تهران را دچار وحشت يا رياض را راضي كرده باشد.
گفتيد كه دولت ترامپ سعي ميكند از نتايج اين عمليات براي بهبود وضع دولت در سياست داخلي امريكا استفاده كند، در حالي كه عراقيها يك صدا اين عمليات امريكا را محكوم كردهاند و واكنشهاي گستردهاي از جمله تظاهرات و حمله به سفارت امريكا اتفاق افتاده است، واقعا چنين عملياتي چه اثر مثبتي ميتواند براي جايگاه ترامپ در سياست داخلي داشته باشد؟
شخص ترامپ و دولتمردانش در چند سال زمامداريشان نشان دادهاند چندان برنامهريزي بلندمدت و استراتژي مشخصي در قبال رويدادهاي بينالمللي ندارند. واكنشهاي امريكا معمولا بر اساس تصميمهاي آني و احساسي اتخاذ شده است. در نتيجه نميتوان اقدامات جسته و گريخته امريكا را هر اندازه هم كه تنشزا يا تنشزدا باشند، ناشي از يك فكر استراتژيك و برنامهريزي بلندمدت دانست.
اما دونالد ترامپ، در هفتههاي گذشته در مساله استيضاح به دليل عملكردش به شدت مورد حمله قرار گرفته است و توانايي چنداني هم در واكنش به منتقدان داخلياش ندارد. تنها كاري كه از ترامپ برميآيد اين است كه در حساب كاربري توييترش به نمايندگان مخالف ناسزا بگويد يا استيضاح را به جنگ داخلي و كودتاي پارلماني يا ساحرهگيري تشبيه كند. شايد اين نوع حركتهاي اينچنيني كه تلقي از قدرت او در واكنش به كشته شدن يك شهروند امريكايي در خارج از كشور، بخشي از فشار افكار عمومي روي خودش را جبران كند و نشان بدهد در راستاي منافع ملي امريكا حركت ميكند، حاضر به تحمل ضرباتي كه به نظاميان و شهروندان امريكايي وارد ميشود، نيست.
نظاميان امريكايي از زمان حمله نظامي به عراق در سال 2003 در خاك اين كشور حضور دارند، اما زمزمهها در مورد اخراج آنها از عراق توسط گروههاي سياسي اين كشور در سالهاي اخير مطرح شده است. فكر ميكنيد اين عمليات امريكا باعث تقويت اين ديدگاه در عراق نميشود؟
ترامپ با اين شعار به قدرت رسيد كه در مناطقي كه حضور نيروهاي امريكايي ضرورتي ندارد و فقط هزينههاي امريكا را افزايش ميدهد، بايد نظاميان امريكايي به خانه برگردند. وعده او براي بازگرداندن نيروهاي امريكايي بهرغم تكرار اين شعار بعد از انتخاب هم در عراق و سوريه عملي نشد و نيروهاي امريكايي در اين دو كشور باقي ماندند، تا جايي كه با وجود دو بار دستور او براي عقبنشيني كامل نيروهاي امريكايي از سوريه، باز هم بخشي از اين نيروها همچنان در سوريه مستقر هستند و بقيه به جاي بازگشت به امريكا، براساس توافقهايي كه با ديگر كشورهاي منطقه شد، به اين كشورها رفتند و بخشي از آنها هم در عراق مستقر شدند. با توجه به رويدادهايي كه در روزهاي اخير در عراق رخ داده است و به ويژه حمله ديروز به سفارت امريكا در بغداد، بعيد است كه امريكا اصولا بخواهد نيروهاي نظامي خود را از عراق خارج كند. اما اينكه در اثر نتايج اين عمليات، درگيريهاي نظاميان امريكايي با گروههاي منطقهاي افزايش پيدا كند و هزينههاي بيشتري به امريكا تحميل شود، در نتيجه امكانپذير است كه در نگه داشتن نيروهاي خود در منطقه تجديدنظر كند. قاعدتا وقتي يك عمليات نظامي انجام ميشود، فرماندهان نظامي تبعات و عواقب آن را سنجيدهاند، اما افزايش تصاعدي اين درگيريها و احتمال افزايش تلفات نيروهاي امريكايي به ويژه در آستانه برگزاري انتخابات 2020 ميتواند اثر منفي شديدي بر محبوبيت ترامپ و زمامداري او داشته باشد.
امريكا و ايران در گذشته بعد از حمله امريكا به افغانستان و عراق، در مقاطعي با هم همكاري و گاهي امريكاييها وقتي دچار گرفتاريهايي در منطقه شدهاند، با ايران براي حل مشكلاتشان گفتوگو كردهاند. تصور ميكنيد اينبار هم با افزايش تنشها امكان رويكرد مسالمتجويانه واشنگتن نسبت به تهران وجود داشته باشد؟
فعلا در شرايط كنوني و مطالعه شواهد و واقعيتهاي ميداني هيچ دورنمايي از بهبود مناسبات ميان تهران و واشنگتن وجود ندارد، چه اتفاقاتي شبيه به درگيريهاي عراق رخ بدهد و چه ندهد، شواهدي بر تغيير رويكرد امريكا نسبت به تهران وجود ندارد. به تصور من در روزها، هفتهها و ماههاي آتي، شاهد افزايش تنش ميان ايران و امريكا در منطقه خواهيم بود.
دولت ايالات متحده امريكا تلاش ميكند تا به نوعي نقش خود را در منطقه پررنگتر كند و گمانهزنيها در مورد كمرنگ شدن يا ناتواني خودش در منطقه را از بين ببرد.
مشخص نيست كه ابعاد اين واكنش تا چه اندازه بتواند تهران را دچار وحشت يا رياض را راضي كرده باشد.
نميتوان اقدامات جسته و گريخته امريكا را هر اندازه هم كه تنشزا يا تنشزدا باشند، ناشي از يك فكر استراتژيك و برنامهريزي بلندمدت دانست.